۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی (3)

مانفرد بور
ولفگانگ پطر ایش هورن
آلفرد کوزینگ
گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

اهمیت ماتریالیسم تاریخی
برای تئوری و متدیک علوم اجتماعی

• این اهمیت را می توان در نکات زیر خلاصه کرد:

1
ماتریالیسم تاریخی، اولا تئوری علمی ـ ماتریالیستی ئی از جامعه و توسعه آن ـ بمثابه کل ـ بنیانگذاری می کند، که نه بر گمانورزی های انتزاعی، ارزیابی های سوبژکتیف و غیره، بلکه بر پیش شرط ها و شرایط واقعی، طبیعی و اجتماعی بطور علمی قابل درک حیات انسانی، بویژه بر اهمیت روند تولید و بازتولید اجتماعی مادی و توسعه آن مبتنی است.

2
ماتریالیسم تاریخی، ثانیا امکان آن را پدید می آورد که پدیده های اجتماعی مختلف در پیوندهای اجتماعی و تاریخی، مستقل از تصورات سوبژکتیف و امیال انسانی و بر مبنای قانونمندی های عینی در نظر گرفته شوند.
• این اما در عرصه پژوهش علوم اجتماعی نیز اصل بنیادی علمیت است.

3
ماتریالیسم تاریخی، ثالثا بر اهمیت اجتماعی کردوکار عملی ـ انتقادی و انقلابی انسانی تأکید می ورزد.
ماتریالیسم تاریخی هر کار مربوط به علوم اجتماعی را در جهت شرکت فعال در تحول تاریخی و اجتماعی سوق می دهد، تحول تاریخی و اجتماعی ئی به معنای مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، به معنای تحول سوسیالیستی و کمونیستی جامعه.
• و یا در جهت تدوین مبانی علمی ئی سوق می دهد که در خدمت اهداف یاد شده باشند.

*****
• مدل اجتماعی ماتریالیسم تاریخی عرصه ای از واقعیت حیات اجتماعی را آشکار می سازد و دقیقا تعریف می کند که بر امور بیولوژیکی، پسیکولوژیکی و دیگر امور طبیعی زندگی انسانی و محیط زیست او مبتنی است، اما ـ اصولا ـ از آن فراتر می رود.
• عرصه ای واقعیت که با کردوکار عملی انسان های ماهیتا شعورمند و اراده مند پدید می آید و توسعه می یابد، اما ـ علیرغم آن ـ یک واقعیت عینی است، یک عرصه واقعیت مادی به معنای مسئله اساسی فلسفه است.
• عرصه ای از واقعیت که پیوندهای ساختاری عام آن و دینامیسم آن کشف شده اند.
• این برای علوم اجتماعی و همچنین برای پراتیک مبتنی بر علم از اهمیت بنیادی برخوردار است.
• زیرا علوم اجتماعی و پراتیک مبتنی بر علم واقعیت عینی حتی الامکان دقیق تعریف شده را و یا عرصه واقعیت دقیقا تعریف شده ای را پیش شرط قرار می دهند، که مستقل از تصورات، نظرات و غیره سوبژکتیف وجود دارد.

ماتریالیسم تاریخی در اینجا معضلات تئوریکی ئی را از میان برمی دارد که از این حقیقت امر ناشی می شوند که ما در حیات اجتماعی با پدیده ها و پیوندهائی سر و کار داریم که در اثر عمل انسانی تحقق می یابند و لذا مستقل از انسان ها و مستقل از شعور آنها وجود دارند.

• همه تئوری های اجتماعی که به معنای ماتریالیسم تاریخی بطور ماتریالیستی پیریزی نشده بودند و نشده اند، به دلیل همین معضلات، ناکام ماندند و ناکام می مانند.
• تعریف فلسفی دقیق واقعیت اجتماعی عینی بوسیله ماتریالیسم تاریخی به مفهوم کاملا جدیدی از جامعه راه باز می کند.
• این مفهوم حسابش را هم از بازسازی های ایدئالیستی و گمانورزی های اوتوپیکی جدا می کند و هم از سوبژکتیویسم ایدئالیستی در تعریف جامعه.
• این مفهوم بطور کامل در جهت روند اجتماعی واقعا پیش رونده، مستقل از گمانورزی ها و بازسازی ها و سوبژکتیویسم ها سمتگیری می کند.

اهمیت ماتریالیسم تاریخی
برای علوم منفرد و تدوین تئوری

• همه نکات یاد شده در بالا برای جامعه پژوهی و تاریخ پژوهی علوم منفرد و تدوین تئوری اجتماعی و تاریخی از نقطه نظرهای زیر اهمیت دارند:

1
• طرح فلسفی ماتریالیسم تاریخی امکان کشف عوامل و پدیده های مهم و غیرمهم تاریخی و یا اجتماعی را فراهم می آورد.
• این امر تنها از طریق نسبت دادن عوامل و پدیده به واقعیت عینی حیات اجتماعی و از طریق نسبت دادن خود واقعیت حیات اجتماعی به مناسبات تولیدی قابل ارزیابی است.
• تنها بدین طریق می توان منشاء چیزها و پدیده های منحصر بفرد و یا تصادفی را در روندهای اجتماعی و قانونمند کشف کرد.
• این نقطه نظر امکان صرفنظر از انبوده متنوعی از جنبه ها و پیوندهای غیر ماهوی و غیر مهم اگرچه موجود و برجسته کردن جنبه ها و پیوندهای بلحاظ تاریخی و سوسیولوژیکی ماهوی و مهم را، ایزوله کردن فکری آنها را، جمعبندی آنها را در سیستم های بزرگ، چشمگیر و فشرده و مبنا قرار دادن آنها در مسئله گذاری ها، تئوری سازی ها، فرضیه بندی ها و آزمون و آزمایش فرضیه های علوم اجتماعی و همچنین استفاده عملی از معارف حاصل از علوم اجتماعی را فراهم می آورد.

• این نقطه نظر فلسفی به تنهائی کافی نخواهد بود، ولی از دیدگاه مارکسیسم ـ لنینیسم باید آن مبدأ، مبنا و آماجگذاری باشد.
• این برای تعیین اهمیت اجتماعی خواص، شیوه های عمل، سیستم های ارزشی، تصورات و غیره انسانی از اهمیت بزرگی برخوردار است.
• فقط این نسبت دادن به واقعیت اجتماعی عینی و گرایشات توسعه آن نشان می دهد که آیا ما با شیوه های عمل، تصورات و غیره ای سر و کار داریم که واقعا در جامعه مؤثر واقع شده اند و یا می شوند و لذا باید مورد پژوهش علوم اجتماعی قرار گیرند و یا اینکه در عملکرد مشترک و بغرنج سیستم ها و مکانیسم های تنظیمی ناپدید خواهند شد و از رده خارج خواهند گردید و بی نتیجه تاریخی و اجتماعی خواهند ماند.
• خلاصه کلام، اینکه آیا ما با افراد، خواص، تصورات و غیره «واقعی» سر و کار داریم و یا نه.

• یکی دیگر از خدمات فلسفی دوربرد ماتریالیسم تاریخی که برای همه علوم اجتماعی و بویژه برای پراتیک انقلابی اهمیت بزرگ دارد، عبارت است از اجرای دترمینیسم دیالک تیکی ـ ماتریالیستی در رابطه با حیات اجتماعی.

• این مسئله در مورد علوم اجتماعی و استفاده عملی از معارف علمی در جامعه نیز صادق است، که شناخت ـ قبل از همه ـ شناخت کل است.
• نسبت دادن مناسبات اجتماعی بر مناسبات تولیدی و نسبت دادن مناسبات تولیدی ـ به نوبه خود ـ به مرحله توسعه معین نیروهای مولده مادی جامعه امکان در نظر گرفتن توسعه فرماسیون اجتماعی و بدانوسیله توسعه جامعه ـ بطور کلی ـ بمثابه یک روند قانونمند عینی و «طبیعی ـ تاریخی» ـ به قول مارکس و لنین ـ را پدید می آورد، روندی که در نتیجه عمل پراتیکی انسان ها تشکیل می گردد و قوام می یابد.

پایان بخش سوم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر