۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

دیالک تیک زیربنا و روبنا (1)

پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

روبنا در فلسفه عبارت است از مجموعه ایده ها و مؤسسات اجتماعی هر جامعه معین که بر زیربنای اقتصادی آن بنا می شوند، با آن انطباق دارند و بطور فعال بر آن تأثیر می گذارند.

I
عناصر متشکله روبنا

• روبنای هر جامعه از عناصر زیر تشکیل می شود:
1
• مجموعه ایده ها، خواست های سیاسی، قضائی، جهان بینانه و اخلاقی که بر مبنای روند حیات اجتماعی مادی پدید می آیند و در آنها، منافع اجتماعی و طبقاتی انعکاس می یابند.

2
• کلیه مؤسسات سیاسی، قضائی، فرهنگی و غیره (دولت، حقوق، احزاب سیاسی، سازمان های اجتماعی، تأسیسات فرهنگی و غیره) که انسان ها بر طبق تصورات، خواست ها و نیات خود بوجود می آورند تا به منافع اجتماعی خود اعتبار اجتماعی ببخشند و آنها را جامه عمل بپوشاند.

روبنا عبارت است از مجموعه مناسبات ایدئولوژیکی هر جامعه که انسان ها بر بنیان مناسبات مادی (مناسباتی که در روند تولید و بازتولید مادی تشکیل می شوند) برقرار می سازند.
• اگر این مناسبات مادی جامعه (یعنی زیربنای اقتصادی) بر آنتاگونیسم های طبقاتی مبتنی باشند، آنگاه آنها در روبنا نیز بمثابه آنتاگونیسم های جهان بینی ها، ایدئولوژی ها، طرح ها و نظرات سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، سازمان ها و احزاب سیاسی و بویژه بمثابه تضادهای سیاسی ـ بلحاظ میزان قدرت در دولت و عرصه های اصلی عمل دولت ـ انعکاس می یابند.

• (مفهوم «آنتاگونیسم» در فلسفه مارکسیستی به معنی نوع خاصی از تضاد دیالک تیکی در عرصه جامعه به کار می رود که با وجود جامعه طبقاتی در پیوند است و بر تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقات جامعه و گروه های اجتماعی مختلف استوار است. مترجم)

• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «
برفرم های مختلف مالکیت، بر شرایط هستی اجتماعی، روبنای تام و تمامی از احساسات، توهمات، شیوه های تفکر، نگرش های زیستی مختلف خودویژه قوام می یابد.
• این احساسات، توهمات، شیوه های تفکر، نگرش های زیستی از طریق سنت و تربیت به هر یک از افراد جامعه منتقل می شوند، آنسان که او چه بسا خیال می کند که آنها دلایل تعیین کننده واقعی و منشاء اعمال او هستند


• ایده ها و مؤسسات حاکم در هر جامعه که روبنای آن جامعه را تشکیل می دهند، ایده ها و مؤسسات طبقه حاکمه آن جامعه اند.

• (شعور حاکم در هر جامعه، شعور طبقه حاکمه است. مترجم)

• پس روبنا محصول مبارزه طبقاتی، ابزار مبارزه طبقاتی و همزمان، میدان مبارزه طبقاتی است.
• انسان ها در فرم های قضائی، سیاسی، مذهبی، هنری، فلسفی و خلاصه ایدئولوژیکی به منافع طبقاتی عینی خود و به تحول شیوه تولید (که بنا بر کونفلیکت نیروهای مولده با مناسبات تولیدی ضرورت کسب می کند) آگاه می شوند و در این فرم ها نیز به مبارزه بر ضد یکدیگر وارد می شوند.

• (کونفلیکت به فرم بروز عینی و ذهنی تضاد دیالک تیکی خاص اطلاق می شود. مترجم)

ماتریالیسم تاریخی که ایده های سیاسی و غیره هر جامعه را، خصلت نظام دولتی و مؤسسات فرهنگی آن را ناشی از زیربنای مادی آن جامعه می داند، در عین حال، اهمیت استقلال نسبی روبنا و بویژه نقش فعال آن را در جامعه و تاریخ عمده و برجسته می کند.
مارکس خاطرنشان می شود که کلیه عواملی که انسان را بمثابه سوبژکت تولید تحت تأثیر قرار می دهند، کلیه فونکسیون ها و کردوکارهای او را نیز بمثابه مولد نعمات مادی، کم و بیش، تحت تأثیر و تغییر قرار می دهند.
• «و لذا می توان گفت که کلیه مناسبات و فونکسیون های انسانی (صرفنظر از چند و چون آنها) تولید مادی را تحت تأثیر خود قرار می دهند و تأثیر کم و بیش تعیین کننده ای بر آن اعمال می کنند

• درک رابطه متقابل دیالک تیکی میان روبنا و روبنا از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.
• رابطه متقابل دیالک تیکی روبنا و زیربنا در کردوکار زنده انسانی، در عمل متقابل نیروهای اجتماعی و در مبارزه طبقات تحقق می یابد و در این رابطه دیالک تیکی نقش غالب ـ در تحلیل نهائی ـ از آن زیربنا ست.
• به این دیالک تیک زیربنا و روبنا باید توجه هرچه بیشتری مبذول داشت و ایده های سیاسی، جهان بینانه، اخلاقی و غیره را باید بمثابه سرمایه فکری که معمولا از اوضاع و احوال پیشین نشئت می گیرد، همواره به خدمت گرفت و توسعه داد.

• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «
موقعیت اقتصادی زیربنا را تشکیل می دهد.
• ولی گشتاورهای روبنائی مختلف (از قبیل فرم های سیاسی مبارزه طبقاتی و نتایج حاصل از آنها، قوانین اساسی وضع شده پس از پیروزی طبقه معینی و غیره، فرم های حقوقی و حتی بازتاب های کلیه این مبارزات واقعی در ضمیر رزمندگان، تئوری های سیاسی، قضائی و فلسفی، نظرات مذهبی و توسعه بعدی آنها به سیستم های دگماتیک) نیز بر جریان مبارزات تاریخی تأثیر می گذارند و در بسیاری از موارد ـ عمدتا ـ فرم آنها را تعیین می کنند.
• در تأثیر متقابل کلیه این گشتاورها ست که حرکت اقتصادی سرانجام از طریق تعداد بیشماری از تصادفات بمثابه حرکت ضرور چیره می شود.
تصادفات به چیزها و حوادثی اطلاق می شوند که پیوند درونی شان چندان ناروشن و غیرقابل اثبات است که ما مورد صرفنظر قرار می دهیم و نادیده شان می گیریم


• (اینجا سخن از دیالک تیک ضرورت و تصادف است که باید مفصلا و مستقلا توضیح داده شود. مترجم)

• نقش فعال روبنا بویژه در جریان گذار به سوسیالیسم و در ساختمان نظام پیشرفته سوسیالیستی از اهمیت بمراتب بزرگتری برخوردار است
• علت این امر عبارت از این است که در جامعه سوسیالیستی توسعه اقتصاد، دولت، ایدئولوژی و فرهنگ تنها بمثابه روند می تواند تحقق یابد، روندی که بوسیله جامعه تحت رهبری حزب طبقه کارگر آگاهانه و برنامه ریزی شده جامه عمل می پوشد.
روبنای جامعه سوسیالیستی (بمثابه محصول مبارزه طبقاتی، ابزار مبارزه طبقاتی و ابزار وحدت طبقه کارگر با اقشار زحمتکش دیگر) نیز بر بنیان زیربنای اقتصادی این جامعه توسعه می یابد.
• کلیه پدیده های روبنا باید بمثابه عناصر یک سیستم کلی، برطبق الزامات نیروهای مولده و مناسبات تولیدی و مبارزه طبقاتی بطور برنامه ریزی شده توسعه یابند.
• این یکی از وظایف اصلی در جریان ساختمان سیستم اجتماعی سوسیالیسم پیشرفته است.

• هرنوعی از تضعیف نقش فعال و پیشبرنده روبنای سوسیالیستی و هر اختلالی در عمل مشترک عناصر مختلف روبنای سوسیالیستی تأثیر زیانباری بر نظام اجتماعی سوسیالیستی اعمال خواهد کرد.

• همانطور که تجارب ساختمان سوسیالیسم، بویژه در سال های اخیر اثبات کرده اند، خرابکاری های ایدئولوژیکی عمده امپریالیستی به قصد نابودی نظام سوسیالیستی، عمدتا از این طریق بوده اند.
• از این رو تحکیم و تقویت کل سیستم روبنای سوسیالیستی و زیرسیستم ها و فونکسیون های آن از اهمیت نظری و عملی شایانی برخوردار است.

II
وظایف بنیادی در رابطه با روبنا

• وظایف بنیادی زیر از اهمیت چشمگیری برخوردار بوده اند:
1
• توسعه کلیه عناصر روبنائی و تکمیل عمل مشترک بی خلل آنها، بقصد تضمین نقش رهبری طبقه کارگر و اتحاد استوار توده های مردم حول طبقه کارگر.

2
• تقویت سیستماتیک نقش راهنما و هدایتگر حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر که یکی از گشتاورهای اصلی روبنای سوسیالیستی محسوب می شود.

3
• تحکیم مداوم دموکراسی سوسیالیستی بر طبق اصول سانترالیسم دمکراتیک، یعنی تحکیم و تصحیح رهبریت مرکزی دولتی روند اصلی اجتماعی و پیوند درست آن با کردوکار رهبریت خود کفای کارخانجات خلقی، کارخانجات منفرد و کارحانجات مناطق و با ابتکارات توده ای زحمتکشان.

4
• نفوذ دادن ایدئولوژی سوسیالیستی در کلیه عرصه های زندگی جامعه، بویژه در کردوکار رهبری، در سیستم آموزشی ـ پرورشی و در فرهنگ سوسیالیستی.

5
• استفاده از کلیه وسایل ارتباط جمعی (رسانه های گروهی) و نظرسازی در راستای این اهداف.

6
• مبارزه بر ضد کلیه واریانت های ایدئولوژی بورژوائی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر