۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین (7)

دن سیائوپینگ (1904 ـ 1997)
رهبر جمهوری خلق چین 1979 ـ 1997

دومه نیکو لوسوردو
فیلسوف و اندیشمند معاصر ایتالیا
برگردان شین میم شین

دن سیائوپینگ و فرمولبندی جدید قرارداد اجتماعی 1949

• این توهم که تنها با توسل به شور مداوم انقلابی توده ها می توان توسعه نیروهای مولده را تسریع کرد، دیری است که اعتبار خود را از دست داده است.
مائو در سال 1974 ضمن گفتگو با ادوارد هیث، نخست وزیر سابق انگلیس، با انتقاد از خود، به نتیجه تلخی اشاره می کند و در پاسخ به همصحبتش که اشتباه را برای دولتمداران امری طبیعی تلقی می کند، می گوید:
• «اشتباهات من جدی ترند!
• هفتصد میلیون انسان باید گرسنه نمانند و صنایع چین هنوز عقب مانده اند.
• در رابطه با چین نمی توانم، از خودم راضی باشم.
• کشور شما پیشرفته است و کشور ما عقب مانده


• آرزوی مائو، به هنگام شروع جهش بزرگ به پیش، مبنی بر رساندن چین در عرض 15 سال به انگلستان، هنوز عملی نشده بود و انگلستان کماکان از چین جلوتر بود.
• بنابرین یکی از ارکان قرارداد اجتماعی 1949 دچار مشکل شده بود.
• بحران رکن دوم قرارداد اجتماعی از همان آغاز معلوم بود:
• جنگ بر سر میسوری، در سال 1968 نشان داده بود که چین مجبور به جنگ در دو جبهه است.
• حتی تکرار وقایعی همانند سال 1900 که ائتلافی از 8 کشور بزرگ (از آنجمله روسیه و امریکا) به بهانه دفاع از تمدن، به جنگ صلیبی بر ضد سرزمین بزرگ آسیائی دست زده بودند، احتمال داشت و خطر آن می رفت که دوران تحقیر، خفت، خواری و غصب مناطقی از کشور که حزب کمونیست چین قول پایان دادن قطعی بدان را داده بود، دو باره آغاز شود.

• وقتی دن سیائوپینگ در 16 ماه مه سال 1989 گورباچف را در پکن به حضور پذیرفت، در باره علل گسست دو کشور و دو حزب در گذشته سؤال کرد.
• علت آن، سوء ظن موضعگیری شوروی بود که در یالتا با قدرت های بزرگ دیگر، به توافق سری رسیده بود که مناطق نفوذ خود را به ضرر چین گسترش دهد.


• اهمیت مسأله ملی، روی هم رفته تعیین کننده شده بود:
• «من فکر نمی کنم که گسست دو حزب به سبب اختلاف نظرهای ایدئولوژیکی بوده است.
• ما دیگر فکر نمی کنیم که هرچه در گذشته گفته شده، صحت داشته است.
• مسأله اصلی این بود که برابرحقوقی چینی ها مراعات نشده بود و آنها احساس می کردند که مورد خفت و تحقیر قرار می گیرند.
• ولی علیرغم آن ما فراموش نکرده ایم که اتحاد شوروی ما را در برنامه پنجساله اول برای پی ریزی پایه های صنعتی کشور کمک کرده است


نتیجه حاصل از این بحث ایدئولوژیکی

• نتیجه حاصل از این بحث ایدئولوژیکی این، که کشور پیشاهنگ و یا حزب پیشاهنگ حاضر نشده است، سیاست خارجی (و منافع مشروع ملی) خود را منطبق بر خط سیاسی (و منافع مشروع ملی) کشورها، احزاب و جنبش های برادر تنظیم کند.
• سیاستی که جمهوری خلق چین به سبب حساس بودن خارق العاده مسأله ملی کلا بیشتر از اتحاد شوروی بر ضدش بوده است.

• این امر حاکی از بغرنجی و پیچیدگی طبیعت راه انترناسیونالیستی است!

• بعد از بحرانی که از جهش بزرگ به پیش تا انقلاب فرهنگی طول کشید، ضرورت یک چرخش سیاسی در چین احساس می شد.
• وظیفه این چرخش سیاسی عبارت بود از در دستور روز قرار دادن قرارداد اجتماعی 1949 و تأکید بر آن.
مائو نیز ضرورت آن را حداقل در رابطه با دفاع از تمامیت ارضی و رستاخیز ملی چین احساس می کرد:
• بعد از عادی شدن مناسبات چین با امریکا، رهبری چین توانست سردمداران تایوان را به انزوای دیپلوماتیک سوق دهد، در سازمان ملل متحد پذیرفته شود و عضو شورای مشاور آن سازمان گردد.

• دن سیائوپینگ بر آن است که سیاست گسترش رابطه با خارج، برای نیل به هدف دوم قرارداد اجتماعی 1949 نیزلازم بود.
• او شیوه برخوردی را به نقد می کشد که تاریخ درازی بدنبال داشته است:
• در روزهای بنیانگذاری جمهوری خلق چین، در درون جبهه ملی فراگیر، نظراتی به گوش می رسید که خواستار جستجوی راه تفاهم و نزدیکی به واشنگتن بودند.

مائو در پاسخ به آنها گفته بود :
• «درست است که در ایالات متحده امریکا علم و تکنیک وجود دارد.
• ولی متأسفانه این علم و تکنیک در انحصار سرمایه داران است و نه در اختیار مردم.
• واین علم و تکنیک مورد استفاده قرار می گیرد، تا در داخل امریکا مردم را استثمار و سرکوب کنند و در خارج به مداخله و تجاوز دست یازند و خلقهای دیگر را قلع و قمع کنند!»


• آنچه در سال 1949 فقط به عنوان امکانی از امکان ها تصور می شد، رفته رفته به تنها راه چاره بدل می شود.
• بعد از بحران و بالاخره فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی، کار به جائی می رسد که امکانات تکنولوژیکی و علمی در انحصار غرب، زیر سرکردگی ایالات متحده امریکا (قدر قدرت بی همتا) قرار می گیرد.

• ناکامی انقلاب صنعتی در چین، که سببش تجاوز و مداخله استعماری و امپریالیستی بوده است، تراژدی این خطه پهناور را در قرون 19 و 20 تحریر کرده است.
• این فاجعه نباید بار دیگر تکرار شود.
• از این روست که انتقاد دن سیائوپینگ از انقلاب فرهنگی قابل فهم است.
انقلاب فرهنگی نه تنها توسعه نیروهای مولده را سد کرده است، بلکه لغزش پوپولیستی (عوامفریبانه ای) بوده است که از نقطه نظر مانیفست حزب کمونیست، به مثابه سیاستی مبتنی بر «ریاضت کشی دسته جمعی و برابرسازی چوب کبریتی و سطحی» محکوم و مردود شمرده می شود.

• بنظر دن سیائوپینگ با توسل به پاوپریسم (بی همه چیزی انسانها) نه می توان به کمونیسم رسید و نه به سوسیالیسم.
• سخن گفتن از کمونیسم فقیر خود، «تضادی در خود» است.
• کمونیسم و سوسیالیسم با تقسیم عادلانه فقر و کمبود جور در نمی آید.

• «سوسیالیسم در وهله اول، عبارت است از نفی فقر و ذلت و توسعه نیروهای مولده

• او از مائو نیز در رابطه با انقلاب فرهنگی انتقاد می کند، ولی انتقاد او به گسست شبه خروشچفی نمی انجامد.
دن سیائوپینگ رهنمود درخشان مائو را تکرار می کند که «چین تنها و تنها تحت لوای سوسیالیسم می تواند پیشرفت کند

• بنظر مائو، مارکسیسم ـ لنینیسم آن سلاح ایدئولوژیکی برائی است که در سال 1949 پس از جستجوی طولانی و طاقت فرسا پیدا شده است و ببرکت آن است، که می توان انقلاب ضد استعماری و ضد فئودالی را به انجام رساند.

دن سیائوپینگ اما تصریح می کند که این سلاح، مارکسیسم ـ لنینیسمی است که از آلودگی های پوپولیسم (عوامفریبی) و پاوپریسم (بی همه چیزی انسانی) پاک شده است.
• از این روست که حزب کمونیست چین دیروز و امروز به تنظیم یک سیاست جبهه ملی دست زده است و سوسیالیسم و نقش رهبری کمونیست ها را به عنوان ضامن اصلی نجات و رستاخیز ملی مردم چین تشخیص داده است:
• «انحراف از سوسیالیسم، به معنی سقوط ناگزیر چین در دره نیمه فئودالی و نیمه مستعمراتی خواهد بود

پایان بخش هفتم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر