تحلیلی
از
شین میم شین
شاه و روحانیت
(بهمن قاضی)
بنا به انساد (اسناد) تاریخی
سیاست های شاه اگر نبود شیخی رشد نمی کرد.
یکی از خطاهای خطیر خلایق، روده درازی راجع به خیلی چیزها،
بدون تعریف پیشایپش آن چیزها ست.
حریف
در این مطلب، راجع به سلطنت و روحانیت انشاء نوشته است.
بدون اینکه عنوان درستی برای انشاء خود تعیین کرده باشد.
شاه ضد دیالک تیکی شیخ است و نه روحانیت.
ضد دیالک تیکی روحانیت، سلطنت است.
۱
بنا به انساد (اسناد) تاریخی
سیاست های شاه اگر نبود شیخی رشد نمی کرد.
حریف معنی مفاهیم «تاریخ»، «سند» و «اسناد تاریخی» را هم نمی داند.
۲
رضا
شاه دانشگاه تهران را بدون مسجد ساخت
دانشگاه تهران را نه رضاشاه، بلکه امپریالیسم آلمان ساخته است.
به عبارت دقیقتر، فاشیسم آلمان (نازیسم)، آلمان هیتلری ساخته است
که خاندان پهلوی از هوادارانش بوده است.
۳
بعد پسرش آمد سرکار و دستور داد شیک
ترین مسجد را در دانشگاه تهران بسازند و مدارس مختلط را مجزا کرد.
حریف
رضا شاه و محمدرضاشاه
را
نه در جامعه، نه در تاریخ، بلکه در ماورای جامعه و تاریخ در مد نظر قرار می دهد.
بدبختی بشر در تحلیل غیرمارکسیستی مسائل همین جا ست.
حریف
مهره می بیند و نه صحنه.
فرد می بیند و نه جامعه.
عضو می بیند و نه طبقه.
نمود می بیند و نه، بود.
از این روست که خاستگاه و پایگاه طبقاتی و تعلقات بین المللی رضا شاه و محمدرضاشاه کشف نمی شوند و وارد تحلیل نمی شوند.
رضا شاه
عضو و جزو طبقه اشراف فئودال بوده است.
رضا شاه
عالی ترین فئودال و عالی ترین نماینده سیاسی فئودالیسم بوده است.
شاهان و دربارهای سلطنتی در سراسر تاریخ کشور
دیالک تیکی از طبقه و نماینده سیاسی بوده اند:
یعنی
مظاهر دیالک تیک اقتصاد و سیاست، حاکمیت و حکومت، زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
بوده اند.
در دوره حکومت رضا شاه، جامعه ایران فئودالی بوده است و سرکرده جهان، امپریالیسم انگلیس بوده است.
در اقلیم فرمانروایی انگلیس (بریتانیای کبیر)، خورشید غروب نمی کرد.
آماج امپریالیسم آلمان و ایتالیا و ژاپن
تعویض سرکرده امپریالیستی جهان بوده است.
فاشیسم ایتالیا، نازیسم آلمان و میلیتاریسم ژاپن
سودای گرفتن جای انگلیس را در صحنه جهانی در سر داشته اند.
رضا شاه
با اتحاد با فاشیسم آلمان، از وابستگی به امپریالیسم انگلیس (سرکرده جهان در آن زمان) سر برمی تابد و سرکردگی فاشیسم آلمان را به رسمیت می شناسد.
به همین دلیل،
پس از پیروزی متفقین در ج. ج. دوم،
تبعید می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر