۱۴۰۳ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۵۵)


 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

نه مردم همین استخوان اند و پوست

نه هر صورتی جان معنی در او ست

معنی تحت اللفظی:

بشر فقط متشکل از اسکلت و پوست نیست

و

هر صورتی حاوی جان معنی نیست.

 

سعدی

در این بیت شعر برای تبیین اندیشه اش،

دیالک تیک فرم و محتوا

را

از سویی به شکل دیالک تیک جسم (اسکلت) و جان

و

از سوی دیگر به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می دهد

و

نقش تعیین کننده را در سنت کارل مارکس از آن محتوا (جان و معنی) می داند.

  

دیالک تیک فرم و محتوا،

یکی از رایجترین و مستعمل ترین دیالک تیک ها ست که سعدی و بعدها هرازگاهی حافظ برای اثبات نظرات خویش به کار می برند.

 

سعدی

 با مهارتی شگفت انگیز

 این دیالک تیک را به اشکال مختلف و در عرصه های مختلف بسط و تعمیم می دهد.

 

سعدی هر عارفی را به رسمیت نمی شناسد.

به نظر او هم عارف حقیقی و هم عارف قلابی می توانند ظاهر یکسان داشته باشند، ولی فقط عارف حقیقی دارای جان معنی است.

 

درک سعدی از دیالک تیک فرم و محتوا (دیالک تیک ساختار و فونکسیون) اگرچه برای زمان او، درکی فوق العاده غول آسا و ستایش انگیز است،

 اما از دیدگاه فلسفه علمی (مارکسیسم) در عصر کنونی،

درکی ناقص و معیوب است

و

تفکر دیالک تیکی سعدی در بهترین حالت، تفکری خودپو ست و سعدی اغلب آن را در هم می شکند و متد ضد دیالک تیکی، یعنی متافیزیکی را مورد استفاده قرار می دهد.

 

در همین بیت شعر « نه هر صورتی جان معنی در او ست»، نیز بر درهم شکستن دیالک تیک صورت و معنی دلالت دارد.

سعدی فکر می کند که صورت بدون معنی می تواند وجود داشته باشد.

در نظر اول می توان به سعدی حق داد.

چون استخوان و پوست پس از مرگ انسان می توانند تا مدتی بی نیاز از جان وجود داشته باشند.

ولی چنین درکی از دیالک تیک فرم و محتوا درک ناقص و نادرستی است.

 

استخوان برای خود فرم و محتوای خاص خود را دارد. پوست نیز به همین سان.

 

سعدی می تواند برای اسکلت به مثابه فرم، جان معنی را به عنوان محتوا قلمداد کند، ولی این مانع آن نمی شود که اسکلت در سیستم مختصات دیگری، محتوای دیگری نداشته باشد.

 

محتوای اسکلت می تواند از مولکولهای آلی و معدنی (کالسیوم، فسفر و غیره) تشکیل یابد.

محتوای پوست نیز از مولکول های پروتئینی و چربی و غیره.

 

فرم را از محتوا و محتوا را از فرم گریز و گزیری نیست.

از نقطه نظر فلسفه علمی فرم و محتوا (ساختار و فونکسیون) بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر