۱۳۹۷ مرداد ۲۰, شنبه

نگاهی به «دیدگاه» احد پیراحمدیان در عصر عرعر (۸)

 

ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار

با 
سپاس 
از 
حسین رزاق
 
در
 عرصه سیاست،  نخبه‌ گرایی مترادف فرد‌محوری است. 
  نخبه‌ گرایی با فرد‌محوری ظاهرا بی‌ ربط است.  اما کافی‌ است نگاهی به رفتارمان با توان‌ خواهان بیندازیم  تا  ببینیم چگونه آن یکی با این هم‌ ریشه‌ اند.
  دنباله روی از یک مرشد و قطب و رهبر تا حد خاکساری و بندگی  نمونه منفی فردمحوری است. 
 
در یک فرهنگ مرکزگرا و اقتدارگرا،  با نگاه به قدرت پدر، معلم، رهبر و دولت،  شهروندان اگر سانسور نشوند،
 یا 
جوانمرگ می‌ شوند و یا به لکنت زبان می‌افتند
 و بدون آنکه به بلوغ فکری برسند، در سایه پدر دست و پا می‌ زنند. 

رشد دغلکاری،  نشانه بیماری چنین جامعه‌ ای‌ است. 
در فرهنگی که احترام بر اساس پیروزی و غلبه بر دیگری تنظیم شده،
 نخبه‌ گرایی و نخبه‌ کشی
 دو روی یک سکه‌
اند.
 
ما
این جفنگیات علامه دویچه وله
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

۱
در عرصه سیاست،  نخبه‌ گرایی مترادف فرد‌محوری است.
 
نخبه چیست؟
 
مفاهیم
از هر نوع
(مفاهیم فقهی، اساطیری، علمی، فلسفی، هنری، اتیکی، استه تیکی، صنفی، حرفه ای، صنعتی و فنی)
ریشه و منشاء مادی
دارند.
 
نخبه
فرمی از بسط و تعمیم مفهوم فلسفی جزء، فرد و شخصیت  است.
 
جزء و فرد و شخصیت چیست؟
 
جزء
در 
دیالک تیک جزء و کل
فرد
در 
دیالک تیک فرد و جامعه
شخصیت 
در 
دیالک تیک 
شخصیت و توده
از
سویی
و
در
دیالک تیک شخصیت و تاریخ (جامعه)
از
سوی دیگر
قرار دارد
و
معنی دارد.

۲

 
گئورگی والینتینوویچ پله خانف
 (۱۸۵۶ ـ  ۱۹۱۸)
ژورنالیست و فیلسوف روس
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد.
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست
پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.
ما مخالف تبیلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به فینلند رفت و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.
آثار:
چرنیشفسکی
آنارشیسم و سوسیالیسم
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم
1917 میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)
تاریخ از دیدگاه مونیستی
حقایق منطقی
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری
نقش شخصیت در تاریخ
مسائل اساسی مارکسیسم

شخصیت 
را
پله خانف
ـ فیلسوف مارکسیست روس ـ
در اثر خویش تحت عنوان «شخصیت و تاریخ»
مورد بررسی قرار می دهد.
 
 ۳
 
 
در 
«تئوری نخبگان» اورتگا گاسه
ـ فاشیست اسپانیایی ـ
مفهوم شخصیت
به صورت مفهوم نخبه مطرح می شود
و
در
دوئالیسم نخبه و توده تبیین می یابد:
 
نخبه
به مثابه سازنده تاریخ قلمداد می شود 
و
توده
به مثابه زباله
که
هنری و رلی جز دنباله روی از نخبه و ریختن آب به آسیاب نخبه ندارد.
 
ایرادات تئوری فاشیستی نخبگان
از چه قرارند؟

۴
اولین ایراد نظری و تجربی  تئوری فاشیستی نخبگان،
عبارت است از
سازنده تاریخ جا زدن نخبگان.
 
سازنده اصلی تاریخ
توده مولد و زحمتکش
اند
و
نه
نخبگان قلدر و خونریز و ستمگر.
 
اگر
 توده 
یک لحظه دست از کار کمرشکن بردارد، 
همه نخبگان جهان از تشنگی و گرسنگی و برهنگی و بی سرپناهی
می میرند
  تاریخ سازی 
پیشکش عمه نخبگان.

۵
دومین ایراد تئوری نخبگان
تبدیل دیالک تیک شخصیت و توده به دوئالیسم نخبه و توده است.

این به معنی هیچ واره و هیچکاره تلقی کردن توده
و
همه واره و همه کاره تلقی کردن نخبه است.

۶
ایراد مهم دیگر تئوری فاشیستی نخبگان
جدا کردن بی شرمانه نخبه از طبقه 
از 
سویی
و
انکار تمایز و تلون طبقاتی (ترکیب طبقاتی) توده
از 
سوی دیگر
است.

بدین طریق و با این ترفند تئوریکی
تحریف تاریخ 
امکان پذیر می گردد:
نخبه به صورت فردی انتزاعی و ماورای طبقاتی نمودار می گردد
و
توده
به مثابه زباله ای همگون، یکدست و یکسان
تا
عوامفریبی تسهیل شود.

در این صورت
دیگر
نمی توان فرقی میان تزار و لنین
هیتلر و استالین
جانسون و هوشی مین
چیانکایچک و مائوتسه تونگ
خمینی و محمد رضا شاه
انور سادات و ناصر
کشف کرد.

۷
در عرصه سیاست،  نخبه‌ گرایی مترادف فرد‌محوری است.
 
علامه عیرانی دویچه وله 
 با 
اوتوریته از هر نوع 
به مخالفت بر می خیزد.
 
اکنون
به جای اوتوریته که مفهوم عام تری است 
نخبه 
را
و
به
جای اوتوریته گرایی،
نخبه گرایی 
را
می نشاند.
 
بعد میان فردمحوری و نخبه گرایی علامت تساوی می گذارد.
 
کسی که با تفکر مفهومی و با متد فکری دیالک تیکی بیگانه باشد،
به همین روز می افتد:
 
۸
علامه عیرانی دویچه وله  
شخصیت
را 
می بیند و همه کاسه ها و کوزه ها را بر سرش خرد و خراب می کند.
 
ولی 
طبقه معینی
 را 
که 
شخصیت 
(نخبه، خان، سلطان، ژنرال، سردار، پهلوان، فقیه، رهبر، قهرمان، نبی، امام، ولی) 
نماینده ان است،
نمی بیند.
 
۹
ضمنا
عاجز از درک چگونگی و چرائی تشکیل شخصیت است.
 
تنها هنری
که 
علامه عیرانی دویچه وله
دارد،
تحقیر توده ب هسبب تمکین به شخصیت است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر