۱۳۹۴ خرداد ۱۵, جمعه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (29)

ماه
(320 ـ 398) 
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین

پیشکش به پدرمان

 فرج الله میزانی 
(جوانشیر)
 مؤلف 
«حماسه داد»

شاهنامه
آغاز کتاب
بخش ششم
گفتار در آفرینش ماه

دگر شب نمایش کند بیشتر
تو را روشنایی دهد بیشتر

·        معنی تحت اللفظی:
·        ماه در شب دیگر بخش بیشتری از اندامش را نمودار می سازد و به همان اندازه نور بیشتر عرضه می کند.

·        حکیم به احتمال قوی از مکانیسم انعکاس نور توسط ماه خبر ندارد.
·        نمی تواند هم بنا بر توسعه نازل سطح علم، خبر داشته باشد.
·        به همین دلیل از توضیح راسیونالیستی ـ فلسفی صرفنظر می کند و به توضیح استه تیکی ـ هنری قضیه توسل می جوید:
·        ماه به موجودی با سیمایی نورانی تشبیه می شود، که هرچه بیشتر رخ نشان دهد، به همان اندازه بیشتر  نورافشانی می کند و زمینیان را از نعمت روشنائی برخوردار می سازد.  

1
 ماه
ـ شب هنگام و روزهنگام ـ
در معرض تشعشع خورشید قرار دارد.
شب هنگام اما به سبب تاریکی بهتر قابل رؤیت است.

·        واقعیت این است که ماه فی نفسه نوری ندارد که به زمین بیفشاند.
·        ماه به آئینه می ماند که نور خورشید بر آن می افتد و از آن به زمین انعکاس می یابد:
·        می توان از یک انعکاس مضاعف و با واسطه نور خورشید سخن گفت:
·        انعکاس نور خورشید بر آئینه ماه و انعکاس همان نور از آئینه ماه بر زمین.

2

به دو هفته، گردد تمام و درست
بدان، باز گردد که بود از نخست

·        معنی تحت اللفظی:
·        ماه پس از دو هفته، ماه به شکل بدر تمام نمایان می گردد.
·        بعد به همان شکل آغاز (هلال) برمی گردد.

·        حکیم از روندی دو هفته ای سخن می گوید که در طول آن، ماه بزرگتر و بزرگتر می شود و بعد مجددا کوچکتر و کوچکتر می گردد:
·        دیالک تیک رشد و زوال
·        دیالک تیک افزایش و کاهش  

3

بود هر شبانگاه باریکتر
به خورشید تابنده نزدیکتر

·        معنی تحت اللفظی:
·        ماه هر شب باریک می شود و ضمنا به خورشید نزدیک تر می گردد.

·        منظور حکیم، تحول مجدد ماه از فرم بدر به فرم هلال است.

·        ولی منظور او از قرابت هرچه بیشتر ماه به خورشید روشن نیست.
·        شاید استنباط حکیم از خورشید نیز همین باشد.
 
4
بدین سان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        خداوند داد، ماه را به همین منوال، نهاده است و ماه مادام العمر بر همین نهاد خواهد بود.

·        حکیم در این بیت واپسین، به توضیح فلسفی ـ راسیونالیستی و رئالیستی ـ زبانی می پردازد:
·        او واژه های «نهاد» و «داد» را به دو معنی به خدمت می گیرد:

الف
·        نهاد از مصدر نهادن، گذاشتن، مقرر و مستقر کردن
·        داد از مصدر دادن.
·        ضد دیالک تیکی ستاندن.

ب
·        نهاد به مثابه مقوله فلسفی
·        مترادف با ماهیت، طینت، ذات، بود (آریان پور)
·        داد به عنوان مقوله سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
·        مترادف با عدالت
·        ضد دیالک تیکی بیداد.   

5
بدین سان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد

·        نکته مهم دیگر در این بیت، سوبژکت (فاعل، عامل)  استقرار ماه است.
·        فردوسی آن را به نام می نامد:
·        خداوند داد.

·        اکنون جای خداوند جان و خرد را خداوند داد می گیرد و فونکسیون او هم تعیین می شود:
·        خداوند داد نه خداوند روح و شعور (جان و خرد)، نه خداوند تئوری و اندیشه، بلکه خداوند کرد و کار و عمل است.
·        خداوند پراتیک است.

·        گاهی آدم آرزو می کند که ایکاش حکیم کتابی هم در باب حکمت (فلسفه) می نوشت و  مفاهیم و مقولات فلسفی خود را توضیح می داد:

6

بدین سان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد

·        فردوسی از سوئی دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی ماه را به شکل دیالک تیک صور گوناگون ماه و نهاد ثابت ماه بسط و تعمیم می دهد.

·        خداوند داد، ماه را چنان نهاده که نخست هلال باشد و بعد رفته رفته رفته بزرگتر شود و پس از دو هفته، بدر گردد و راه رفته را دو باره طی کند.
·        یعنی رفته رفته کوچکتر شود و سرانجام هلال گردد.

7
بدین سان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد

·        فردوسی در این بیت، از سوی دیگر بی نیاز از سخن، دیالک تیک تئوری و پراتیک را، دیالک تیک اندیشه و عمل را به شکل دیالک تیک خداوند جان و خرد و خداوند داد بسط و تعمیم می دهد.

·        باید در روند تحلیل اشعار حکیم طوس، اطلاعات بیشتر راجع  به خداوند داد کسب کنیم.

·        احتمال آن می رود که خداوند فردوسی ـ به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش ـ تجسم دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل، روح و شعور و کار و کوش) باشد.

·        خداوند خرد و جان و داد باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر