۱۳۹۴ خرداد ۱۳, چهارشنبه

دموکراسی؟ سخن از کدامین دموکراسی است؟ (14) (بخش آخر)

دموکراسی نوین
اثری از الوارو سیکوه ئیروز
ولادیمیرو گیاچی
 برگردان  یدالله سلطانپور

جمعبندی
آزاد سازی دموکراسی از دست گروگانگیران
 ادامه

16
·        آری!
·        ما باید بتوانیم مفهوم محتوامندی از دموکراسی ارائه دهیم و تبلیغ کنیم.
·        مفهومی از دموکراسی که از مفهوم حاکم امروزی فراتر می رود.
·        در کدام جهت؟

17
·        برای پرهیز از روده درازی باید بگویم، در جهت مخالف با جهتی که در دهه های گذشته دموکراسی و کمونیسم را بمثابه دو ضد جا زده اند.
·        درست در جهت مخالف با آن.

18
·        همانطور که کانفورا ناظر بوده، «در انحصار مطلق خود داشتن مفهوم «دموکراسی»، امتیاز بزرگی برای اردوگاه غرب بوده است.
·        آنهم در زمانی که لیبرالیسم اقتصادی را چهارنعل پیش می راندند و با استفاده از دستگاه دولتی (و دستگاه های غیرقانونی و نامشروع) در مبارزه بر ضد کمونیسم، دست به هر کاری می زدند.
·        (کانفورا، «دموکراسی»، ص 36)

·        امتیازی که امروز در خطر تبدیل شدن به ضد خود قرار دارد.

19
·        برای مثال، نظرپرسی به عمل آمده در آلمان، در سال 2004 میلادی، نشان می دهد که «تعداد بیشماری از مردم آلمان نظر بدی نسبت به دموکراسی دارند.
·        فقط نصف مردم آلمان شرقی دموکراسی را بهترین فرم دولتی می دانند.
·        سه چهارم مردم آلمان شرقی و تقریبا نصف مردم آلمان غربی برآنند که ایده خوب دموکراسی به طرز بدی به مورد اجرا گذاشته می شود.»
·        (دیتریچ، «نقصان داد»، فرانکفورتر الگماینه تسایتونگ، 28. 8. 2004 )

20
·        این خبر می تواند تسلی بخش باشد، ولی نباید برای ما کافی باشد.
·        چون هدف ما مقایسه دموکراسی و سوسیالیسم نیست.
·        ما باید تساوی دموکراسی با مفهوم دموکراسی را در دیسکورس (بحث جاری)  بازپس گیریم.

21
·        مبدأ حرکت ما باید این حقیقت امر باشد که بحران دموکراسی (حتی در درک صوری صرف از آن) کاملا بموازات رشد نابرابری ها تشدید می شود.
·        (کولین کراوچ، «پسا دموکراسی»، ص 9، 15)

22
·        ما باید نشان دهیم که سیستم استبدادی حاکم در کارخانه ها و شرکت ها بطور روزافزونی به جامعه انتقال داده می شود.

·        از این رو ست که از «شرکت حزبی»  و یا «کارآئی شرکتی» سخن می رود و رواج آنها در مکانیسم های سیاسی توصیه می شود.

23
·        ما باید نشان دهیم که بحران دموکراسی توافقات توزیع را نیز که از مشخصات دولت جامعه گرا    بوده اند، تحمل ناپذیر کرده است.

24
·        ما باید نشان دهیم که نابرابری روز به روز افزایش می یابد.

25
·        ما باید نشان دهیم که علیه جنبش های اعتراضی مبارزه می شود، تا فضاهای دموکراتیک تنگتر شوند و مختصات اولیگارشیک و خودکامگی جوی «دموکراسی های برگ رأی» تقویت یابند.

26
·        ما باید بر ضد همه این فجایع بپا خیزیم و پیوند ارگانیک آزادی و برابری را باز پس گیریم.

27
·        ما باید طرح دموکراسی اجتماعی را بمثابه تنها معنای «دموکراسی» وارد بحث کنیم.

28
·        ما باید بفهمیم و بفهمانیم که دموکراسی به عنوان فرم و متد حکومتی، بدون دموکراسی اجتماعی، پوسته ای توخالی خواهد ماند و آخر سر زیر فشار وارده له و نابود خواهد شد.

29
·        به عبارت دیگر، ما باید دموکراسی گروگان گرفته شده را به جادوی برابری از بند رها سازیم و آن را با طرحی محتوامند، پویا، مترقی و فراگیر از دموکراسی پر کنیم.

30
·        ما باید قبل از همه، برابری را بمثابه یک نیاز و ارزش بازپس گیریم.

31
·        برابری همان پیش شرطی است که در اواخر قرن نوزدهم، در تعریف دموکراسی اعلام شده است.

32
 لئون گامبتا (1838 ـ 1882)  
سیاستمدار فرانسوی در جمهوری سوم

·        این پیش شرط نه از سوی سیاستمداران انقلابی، بلکه از سوی کسانی از قبیل لئون گامبتا با صراحت تمام فرمولبندی شده است:
·        «دموکراسی واقعی نه در برسمیت شناسی جامعه برابران، بلکه در تشکیل جامعه برابران است!»

33
·        این درک از دموکراسی باید دوباره رایج شود!

·        منظور ما بی تردید فقط تئوری نیست!

پایان

۲ نظر:

  1. وباتشکر از تحلیلتان همیشه فکرم این بودکه دموکراسیدر مقایسه با کمونیسم درجه دو محسوب میشود وبآن بها یی نمیدادم چراکه درکشودرهایی که دم از دموکراسی میزنند ومیزدند براابری نبوده ونیست در حالیکه بنا برگفته آقای گامبتادموکراسی در تشگیل جامعه بربران است نه برسمیت شناسی جامعه برابران باتشگیل جامعه برابران چه تفاوتهایی دارد لطفاً روشنم نمایید بادرود

    پاسخحذف
  2. ممنون
    ناهید
    آره. در حرف همه طرفدار دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان و کودکان و غیره اند.
    ولی به عمل کار برآید، به سخنرانی و حرافی و هارت و پورت نیست.

    پاسخحذف