۱۴۰۳ اردیبهشت ۹, یکشنبه

وجود و شعور (۱۲)

 

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

۱

جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی

 

الف

راجع به طرح مسئله

ادامه
  

۱۳۱

·    برای کسب یقین در این زمینه باید به محتوای مشخصی پی برد که به اصطلاحات «بازتابی» و «منعکس کننده» در آموزه کردوکار عصبی عالی و در تئوری مارکسیستی اعطا شده است.

 

۱۳۲

·    پاولف می نویسد:

 

الف

·    «ما می دانیم که کردوکار اصلی سیستم عصبی مرکزی، کردوکار به اصطلاح بازتابی، یعنی منعکس کننده است.

 

ب

·    یعنی گذار از تحریک و انتقال تحریک از مدار سنتری پتال (رادیال، شعاعی) به مدار سنتری فوگال است»

 

(نیروی سنتری پتال

به نیرویی اطلاق می شود که از خارج بر جسمی وارد می شود تا آن در سیستم انرسیال در مدار منحنی حرکت کند.

 

سنتری فوگال

 در نویرولوژی (علم الاعصاب) جریان تحریک  و یا رشد اعصاب با شروع از سیستم عصبی مرکزی  در مسیر حواشی در جهت خلاف جریان سنتری پتال

اطلاق می شود.

ما با دیالک تیک سنتری پتال و سنرتی فوگال سر و کار داریم.

مترجم)

 

۱۳۳

·    اینجا معلوم می شود که کردوکار بازتابی و یا کردوکار منعکس کننده در قاموس پاولف هرگز به طور بیواسطه با معنی مفهوم انعکاس در تئوری شناخت مارکسیستی یکسان (منطبق) نیست. 

 

۱۳۴

·    اینجا معنی واژه ها مطرح نیست.

·    برای کشف پیوند میان تئوری «بازتابی» و تئوری انعکاس نه به تمرین زبان شناسانه، بلکه به تجزیه و تحلیل بنیادی ماهیت این دو تئوری نیاز است.

 

۱۳۵

·    ولی اگر کسی از این موضع فکری حرکت کند که کردوکار روانی، بنا بر منشاء اش، فقط و فقط فراورده «محض» مغز است و تحت تعین ساختار سلولی مغز قرار دارد و یا فقط و فقط یک کردوکار سوبژکتیو (ذهنی) افراد مجزا و ایزوله است، در آن صورت، کلیه تلاش ها برای برقرار کردن پیوند پاره پوره کردوکار روانی با جهان خارج به طور اجتناب ناپذیری، پیشایپش بیهوده خواهد بود.

 

۱۳۶

·    از این رو، درک سوبژکتیویستی کردوکار روانی امکان شناخت به معنی وسیع کلمه را امکان ناپذیر می سازد.

 

۱۳۷

·    نقطه آغازین برای غلبه بر درک سوبژکتیویستی کردوکار روانی در به رسمیت شناسی حقایق امور زیر است:

 

الف

·    در درک این نکته است که پدیده های روانی در روند تأثیر متقابل میان فرد و جهان خارج پدید می آیند.

·    تأثیر متقابلی که با اثرگذاری جهان خارجی شروع می شود.

 

ب

·    یعنی در ادرک ین نکته است که جهان خارج، پیشاپیش در تعین (دترمیناسیون) پدیده های روانی شرکت دارد.

 

(روبین اشتاین

در این جمله،

 دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)

را

به شکل دیالک تیک جهان خارج ۰واقعیت عینی) و پدیده های روانی (کردوکار روانی) بسط و تعمیم می دهد

و

نقش تعیین کننده

را

از آن ماده (وجود، جهان خارج، واقعیت عینی) می داند.

یعنی

به مسئله اساسی فلسفه راه حل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی عرضه می دارد.

مترجم)

 

۱۳۸

·    در طی این تأملات اثبات می شود که تز مربوط به خصلت بازتابی کردوکار روانی در سلسله ای از تزهای  فلسفی آغازین قرار دارد (محصور تزهای فلسفی اولیه است.)

·    سلسله ای از تزهای  فلسفی آغازین که تحت تابعیت حل مسئله اساسی فلسفه اند.

 

۱۳۹

·    یعنی حل مسئله اساسی فلسفه (تقدم و تأخر ماده بر روح) در تعیین جایگاه پدیده های روانی در تأثیر متقابل با کلیه پدیده های جهان نقش تعیین کننده دارد.

 

·    مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه

 

مسئله اساسی فلسفه

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12782

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر