۱۴۰۱ تیر ۱۶, پنجشنبه

درنگی در طرز تفکر احسان طبری (۵)

Ist möglicherweise ein Bild von 5 Personen

 

میم حجری

دو فرومایگی را هرگز نمی توان بخشید: 

۱

 فرومایگی خدمت به منافع خود، علیه منافع جامعه

۲

 فرومایگی خدمت به ستمگران و تاراجگران تاریخ، علیه عدالت و حقیقت.

 

اکنون

نظری دقتمند بر دو نوع فرومایگی از دید طبری می اندازیم:

 فرومایگی خدمت به منافع خود، علیه منافع جامعه

و

فرومایگی خدمت به ستمگران و تاراجگران تاریخ، علیه عدالت و حقیقت.

 

اگر تیز بنگریم، 

فرق ماهوی میان خدمت به منافع خود و خدمت به ستمگران و تاراجگران

و

فرق ماهوی میان خیانت به منافع جامعه و خیانت به منافع عدالت و حقیقت

وجود ندارد.

یعنی

طبقه بندی طبری

بند تنبابی

است:

چون

خدمت به ستمگران و تاراجگران

نه

به

خاطر چشم و ابروی چه بسا کریه آنان،

بلکه در تحلیل نهایی به خاطر منافع خویش است

و

خیانت به منافع جامعه در تحلیل نهایی خیانت به عدالت و حقیقت

است.

سؤال این است

که

چرا طبری به این مسئله واقف نیست؟

جواب به این سؤال

برای تعیین جهان بینی طبری 

تعیین کننده 

است.

 

جهان بینی طبری

ایدئالیستی

است

و

نه

ماتریالیستی.

 

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،

مثال های عملی می زینیم:

اولین نوع خدمت به ستمگران و تاراجگران،

در

جامعه برده داری

صورت می گیرد:

بخشی از بردگان فونکسیون 

بستن غل و زنجیر بر برادران و خواهرنان خود

و

واداشتن شان به کار اجباری به ضرب تازیانه در مزارع 

را

تقبل می کنند.

طبری

این دسته از بردگان

را

فرومایه  می نامد.

طبری

نمی بیند و نمی تواند ببیند 

که 

همین برده ها 

هم 

برای منافع خود، 

به

 اربابان برده دار ستمگر و تاراجگر

خدمت می کنند

و

فرق ماهوی

با

بقیه بردگان ندارند.


طبری

ضمنا

به

اصل تقسیم کار در هر سازمان اجتماعی

واقف نیست.

در

انسانتصویر طبری،

مرز میان خیر و شر، شریف و فرومایه

نه

سیال،

بلکه بسته است.

در قاموس طبری،

شریف نمی تواند فرومایه گردد و فرومایه نمی تواند شریف گردد.

 

طبری 

با

 طبقه بندی سوبژکتیو و سطحی و ساده لوحانه خود

توده برده

را

بر سر دو راهی زیر قرار می دهد:

یا برده مادام العمر بودن و به ضرب شلاق کار کردن و شریف بودن

و

یا

خدمت به برده داران و سقوط به قهقرای فرومایگی.

اگر طبری تیزاندیش بود،

متوجه می شد

 که 

هم 

برده خادم منافع ستمگران و تاراجگران است 

و 

هم 

کارفرمای برده که ضمنا برده بوده و است.

یعنی

به 

لحاظ طبقاتی 

کمترین تفاوتی بین آندو نیست.

یعنی

اگر معیار سوبژکتیویستی طبری 

را

برای تمیز شریف از فرومایه

 به خدمت بگیریم،

هم

برده

فرومایه

است

و

هم

برده ی کارفرمای برده.

چون

هردو خادم ستمگران و تاراجگران و خاین به عدالت و حقیقت و جامعه اند.

با این حساب

این سؤال پیش می آید 

که

بالاخره

شریف در این واویلا

کیست

تا

تارج شرافت بر سرش نهیم و بر سرمان نهیم و حلوا حلوا کنیم؟

تنها جوابی که به این سؤال می توان داد

همان

جوابی است که شوپنهاور و نیچه و هایدگر و هیتلر داده اند:

شریف 

اقلیت انگل ابربشر

است.

شریف

نخبگان طویله اند.

گرگ ها و شیران و پلنگان و کفتاران الفا هستند.

شریف

هیتلر و پینوچه و پوتین و پالان هستند.


خویشاوندی نظری استالینیسم با فاشیسم همینجا آشکار می گردد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر