۱۴۰۱ تیر ۲۲, چهارشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۲۷)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

۹

 آئینه، من به دلبری و حسن شهره ام

دیگر که را رسد

جز تهمتن، که بر گل آتش گرفته ام،

باران شبنمی برساند؟

 

آری که را سزد

تا کودکی یگانه دوران

بر دست و دامنم بنشاند؟»

 

معنی تحت اللفظی:

آئینه، من به دلبری و زیبائی شهره جهانم.

بنابرین، چه مردی شایسته تر از تهمتن تا بر گل عشق شعله ورم باران شبنمی بباراند!

آری چه کسی جز تهمتن شایسته من است که کودکی بی همتا بر دست و دامنم بنشاند!

 

الف

حالا پی می بریم که کلاغ پیر (سیاوش) قصه دیدار تهمینه با تهمتن را و آبستن گشتن تهمینه به سهراب را مرور می کند.

 

ب

ضمنا کلاغ پیر، آغاز قصه را به پایان آن می پیوندد.

 

ت

آئینه، من به دلبری و حسن شهره ام

 

این جمله تهمینه، به آئینه معنی دیگری می بخشد:

آئینه اینجا به مقام وسیله و اوبژکت خودشناسی تهمینه ارتقا می یابد.

تنها به برکت آئینه است که تهمینه به زیبائی و دلبری خویش پی می برد.

آئینه اگرچه به ظاهر خاموش است، ولی علیرغم سکوت خویش، بازگوگر حقایق امور بیشمار است.

آئینه آدم ها را با چند و چون خویشتن خویش آشنا می سازد.

 

پ

دیگر که را رسد

جز تهمتن که بر گل آتش گرفته ام،

باران شبنمی برساند؟

 

سیاوش ضمنا نشان می دهد که تهمینه دلباخته تهمتن است و وصل با او باران شبنمی بر دل شعله ورش در کوره سوزان عشق است.

 

ث

آری که را سزد

تا کودکی یگانه دوران

بر دست و دامنم بنشاند؟

 

ضمنا آرزوی تهمینه داشتن کودکی از تهمتن است:

کودکی یگانه دوران!

کودکی به مثابه آمیزه ای شگرف از تهمینه و تهمتن!

کودکی به مثابه تجسم دیالک تیک زیبائی و پهلوانی!

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر