۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

هماندیشی با نیما خسروی (1)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
نیما خسروی

میم حجری

ما چه مردمی هستیم؟

جمشید بایرامی که عکس‌های مراسم حج را بطور پنهانی و با تحمل مشقات گرفته است، می‌ گفت طی هشت باری که به خانه خدا مشرف شدم، همیشه دوربینم را زیر لباسم پنهان می‌کردم و هزاران لحظه را ثبت کردم، تنها یک بار غفلت کردم و عکس فوق‌العاده‌ای را از دست دادم.
می‌گفت:
یک زائر ایرانی را دیدم که کتاب دعائی را در دست گرفته بود و به پهنای صورت اشک می‌ریخت.
اما ناگهان چشمم به دست دیگرش افتاد و دوربین فیلمبرداری!!! را در دست او دیدم که تلاش می‌ کرد تا لحظه اشک ریختنش را جاودانه کند!؟
برای کی، برای چی و با چه نیتی خدا می‌داند.
خلاصه او از این لحظه استثنائی و ریای هولناک عکسی ندارد و هر بار که او را دیده ‌ام تا به این موضوع اشاره می‌کند، آه حسرت می‌ کشد و داغ دلش تازه می‌شود...


• شاهکار است، حادثه ای که روایت می شود.
• تصویری از روانشناسی اجتماعی جامعه ای استبداد زده، شاید

• ولی چند نکته در این میان، قابل توجه و یادآوری است:

1

• اولا این پدیده خاص ایران نیست.
• حتی «دموکراتیک ترین» متروپول های جهان از این جور نقشبازی ها مملو است، آنهم میلیون ها بار اسفناک تر از ایران.

• شاید فرقش این باشد که در ایران «بی همه چیزی» به اسباب معنوی برای تضمین وسیله امرار معاش نیاز داشته باشد و به تهیه عکسی از مؤمنیت بی غل و غش خویش.

2

• با این تفاوت کوچک که در متروپول ها، قطرات درشت اشک «با همه چیزان» از قبیل جورج بن جورج و یا ولادیمیر پوتین، از سوی رسانه های دوربین به مزد مأمور در لحظه ی از قبل تعیین شده و پیش برنامه ریزی شده ـ البته ضمن تحمل بوی شدید پیاز ـ با دهها دوربین قوی جاودانه می شود و برای عوامفریبی در این دنیا به خدمت گرفته می شود.

• فقط باید چشم داشت و دید.


• مسابقه فوتبال مثلا آلمان با کشوری دیگر و صدر اعظمه ولد الکشیش فوتبالیست آلمان و خیزش شورانگیزش پس از زدن گلی از سوی تیم آلمان و قطرات درشت اشکش و دود غلیظ آهش پس از خوردن گلی، در هر گزارش ورزشی مطلقا «غیرسیاسی» وجود دارد.

3

• دیدن هموطن زمینگیر دوربین بدست برای عکس برداری از اشک خویش و تحقیر خصایص ملی خود می تواند مثبت و سازنده باشد، اگر دیده «خودبین» نباشد، اگر دیده «ذلیل بین» نباشد و «همه چیزبین» و «همه کس بین» باشد.

• و گرنه بالا رفتن از دیوارهای کوتاه هنر نیست!


4

• علاوه بر این، یخه سوبژکت معینی را چسبیدن و به محکمه اش کشیدن، اگرچه آسان، ولی هم ساده لوحانه است و هم بی رحمانه.
• اگر رود آلوده است، قبل از همه، تقصیر رود نیست، بلکه تقصیر جوی آلوده ای است که رود در آن جاری است.
• ساده لوحان اما فقط سطح خارجی و مرئی چیزها و پدیده ها را می بینند و آن را نشان این و آن می دهند و از اعماق نامرئی چه بسا یا بی خبرند و یا خود را به بی خبری می زنند تا رود همیشه بر همان جوی همیشه همان جاری شود.

5

• در جامعه طبقاتی سیر کردن شکم خود و کودکان خود برای هرکسی آسان نیست.

• از این رو، احتیاج است و روباه مزاجی، ریا و حتی همه چیز خود فروشی پیش برنامه ریزی شده است.

• انتقاد از همنوعان بی دفاع مجبور به ریا و تظاهر آسان است.
• سنگ اول را خواجه های شیراز پیشاپیش نهاده اند، به سود خواجگان و به زیان غلامان ـ نسل اندر نسل.

• هنر اما نقد مناسباتی است که جامعه و جهان را به طبقات ذلیل و شریف، بی همه چیز و با همه چیز تقسیم می کند.


از یاد نباید برد که ما همه به نحوی از انحاء
ریاکار و بی همه چیز و خود فروشیم!
پارسائی و پاکدامنی در جامعه و جهان سراپا آلوده، استثناء است و بس.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر