۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

سیری در پژوهشی از رضا افضلی (5 )


رضا افضلی
تصویرگریِ نادر نادرپور
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا افضلی


تحلیل واره ای از شین میم شین

رضا افضلی
گفتیم که این شاعر، تصویرگری توانا است و می
دانیم که برای تاثیرگذاری و برانگیختن عواطف و هیجان در مخاطب ابزاری موثرتر از «تصویر» وجود ندارد.
ولی آنها که به پوشالی بودن تصاویر نادرپور اشاره می کنند بدین خاطر است که «شعر نو» شکلی زیبا و محتوایی پویا دارد، و در آخرین تحلیل «شعر محتوا» ست.
(5/108)

اما باید توجه داشت که تصویر هدف نیست بلکه وسیله است.
و دریغا که نادرپور از این وسیلۀ به غایت زیبا برای هدفی والا، بهره جویی نمی کند و خود در مقدمۀ کتاب « از آسمان تا ریسمان » می نویسد که شعر، تعهّد نمی خواهد و تنها داستان های بلند و کوتاه و نمایشی است که طبق گفتۀ « سارتر» باید متعهّد باشد.
(18/هفت)


• ما برای به محک زدن نظرات خام خویش روی برخی از مفاهیم و احکام این فراز از تحلیل رضا افضلی تأمل می کنیم:

حکم اول
برای تاثیرگذاری و برانگیختن عواطف و هیجان در مخاطب ابزاری موثرتر از «تصویر» وجود ندارد.


• این ایده ی رضا افضلی ایده بسیار ارزشمندی است که ما هرگز بدان نیاندیشیده بودیم.
• اولین بار است که از کسی راجع به نقش تصویر در شعر سخنی می شنویم، آنهم سخنی از طرازی دیگر:
• تصویر به مثابه ابزاری بسیار مؤثر در عواطف انسانی و به مثابه ابزاری هیجان انگیز در خواننده!

• ایشان اما در این حکم خویش به لحاظ فلسفی چه می کنند؟

1

• ایشان ـ قبل از همه ـ دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک تصویر و تأثیرات پسیکولوژیکی (عاطفه و برانگیزش هیجان) بسط و تعمیم می دهند.

• چنین کلنجار سنجیده ای با مفاهیم هم ستایش انگیز است، هم شگفت انگیز و هم شادی بخش.

• بدین طریق، نقش و فونکسیون پسیکولوژیکی تصویر در شعر تعیین می شود.

• البته ایشان بیشک بهتر می دانند که تصویر در شعر فونکسیون های چه بسا دیگری را نیز به عهده دارد.
• مثلا فونکسیون تعیین کننده تسهیل تفهیم اندیشه را!

• فونکسیون های بغرنج و پیچیده استه تیکی ـ معرفتی ـ نظری و پسیکولوژیکی تصویر باید مستقلا و مشخصا مورد بررسی قرار گیرند.

2

• ایشان علاوه بر این، ـ اگر اشتباه نکنیم ـ بی کلامی حتی، دیالک تیک شعر و شعور را به شکل دیالک تیک تصویر و پسیکولوژی بسط و تعمیم می دهند.

• برای اینکه عاطفه یکی از اجزای مهم شعور است.

• چه بسا حتی برای مرزبندی میان عناصر مهم شعور، با صراحت تام و تمام از شعور عاطفی سخن گفته می شود:
• شعور فقط از آگاهی محض تشکیل نمی یابد.

• شعور (روح) به معنی فلسفی آن، خود دیالک تیک عاطفه و آگاهی است.

• بزعم رضا افضلی، عناصر فرمال شعر ـ بویژه تصویر ـ پل عبور عاطفه از شعر به شعور (و به عبارت دقیقتر به ضمیر) خواننده است.

• شعر بدین طریق ـ بسان دیگر فرم های اشاعه شعور ـ می تواند به اهرم تربیت عاطفی خواننده بدل شود و شاعر لاجرم به مربی طبقه و چه بسا حتی توده!


• البته، شعر اگر شعر باشد و شاعر اگر شاعر!


حکم دوم
ولی آنها که به پوشالی بودن تصاویر نادرپور اشاره می کنند بدین خاطر است که «شعر نو» شکلی زیبا و محتوایی پویا دارد، و در آخرین تحلیل «شعر محتوا» ست.

1
مفهوم «تصویر پوشالی»

• کسانی که تصاویر نادرپور را «پوشالی» می نامند، احتمالا قصد تخطئه دارند تا تحلیل.
• ما بیش از چند شعر از نادرپور نخوانده ایم، ولی شعری از ایشان تحت عنوان «نقاب و نماز» به خاطر داریم که تار و پودش به تصاویر شگرف ستایش انگیز سرشته است.
• چگونه می توان به داوری اوبژکتیف شعری پرداخت و لب به ستایش از رسام هنرمند این تصاویر غول آسا نگشود و بدتر از آن، بدون ذره ای انصاف، آنها را پوشالی تلقی کرد!

نادرپور

ز پشت شیشه، افق را نگاه می کردم

سپیده از رحم تنگ تیرگی می زاد
و آسمان سحرگاهان
بسان مخمل فرسوده، نخنما شده بود.
ستاره ها همه در خواب می درخشیدند
و من به بانگ خروسان نماز می خواندم

• این نمونه ای تصادفی از تصاویر نادرپور است.

2
مفهوم فرم زیبا و محتوای پویای «شعر نو»

• رضا افضلی به احتمال قوی در نتیجه مقایسه میراث غول آسای شعر «کهنه» (به انضمام کلی زباله موسوم به شعر) با شعر «نو» به این نتیجه رسیده اند.
• و گرنه اولا هر شعری اصولا ـ مثل هر چیز دیگر ـ دیالک تیکی از فرم و محتوا ست.
• ثانیا محتوای هر چیزی در مقایسه با فرم آن، همیشه پویا و بالنده و توسعه یابنده است.

• ایستا همیشه فرم چیزها ست.
• اشعار «کهنه» نیما و حتی خود رضا افضلی دلیل قاطعی بر این است که فرم در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده را به عهده ندارد، اگرچه نقش چه بسا مثبت و یا منفی بسیار مهم و چشمگیر ایفا می کند.

• اصولا راجع به اقطاب دیالک تیکی (مثلا فرم و محتوا) فقط می توان در داربست دیالک تیک مربوطه داوری کرد و نه پس از کشیدن دیوار میان آندو.

• شعر «کهنه» نیز می تواند فرمی زیبا و محتوائی پویا داشته باشد.
• این خصیصه در انحصار شعر نو نیست.

• شعر سعدی تحت عنوان «قحط سالی در دمشق» هم فرمی زیبا دارد و هم محتوائی پویا.
• چنین اشعاری کم نیست.

• بیشک به همین دلیل است که رضا افضلی از مفهوم انگلسی «در آخرین تحلیل» استفاده می کنند:
• و در آخرین تحلیل «شعر محتوا» ست.

حکم دوم
اما باید توجه داشت که تصویر هدف نیست بلکه وسیله است.

• رضا افضلی در این حکم، دو باره دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک تصویر و احتمالا پسیکولوژی بسط و تعمیم می دهند.

• اکنون معلوم می شود که زیر نیمکاسه کاسه ای هست:
• دیالک تیکی اندیشی ایشان در احکام پیشین تصادفی نبوده است.

• بیهوده نیست که هگل، کار کردن با مفاهیم را «کلنجار» با مفاهیم می نامد.
• کار کردن با مفاهیم شاید یکی از هنرهای تعیین کننده و دشوار است که در جامعه ما بکلی فراموش شده است.
• اگرچه گنجینه ادبی کلاسیک ایران ـ بویژه میراث سعدی ـ جولانگاه بی همتای کلنجار مفهومی است.
• بهتر از میراث سعدی چیزی برای تمرین کلنجار مفهومی یافت نمی شود.

• رضا افضلی شاید یکی از علمای نادر و بکلی کمیابی اند که که مفهومی می اندیشند.


ما از این بابت در این تحلیل ایشان
هم غافلگیر شده ایم و هم شادمان.

عمرشان دراز باد!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر