۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

سیری در داستان تکاندهنده ی کوتاهی (2)

اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!
زمانيكه مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 7 ساله اش تكه سنگي را برداشت و بر روي بدنه اتومبيل خط انداخت.
مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد، بدون اینكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه کرده است.
در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان چهار انگشت دست پسر قطع شد.
وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد، از او پرسيد:
"پدر كي انگشت هاي من در خواهند آمد؟"
مرد آنقدر مغموم بود كه هیچي نتوانست بگويد.
به سمت اتوبيل برگشت وچندين باربا لگد بدان زد.
حيران و سرگردان از عمل خويش رو به روي اتومبيل نشسته بود و به خطي كه پسرش روي آن انداخته بود، نگاه مي كرد.
پسرک نوشته بود:
«دوستت دارم پدر!»
مرد ـ روز بعد ـ دست به خودكشي زد.
خشم و عشق حد و مرزي ندارند.
عشق را انتخاب كنيد، تا زندگي دوست
داشتني باشد و اين را به ياد داشته باشيد كه
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!

امروزه اما، انسان ها برای استفاده اند و اشياء برای دوست داشتن!
فراموش مکن، هرگز در تمامت عمرت که
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!
مراقب افكارتان باشيد كه تبديل به گفتارتان مي شوند!
مراقب گفتارتان باشيد كه تبديل به رفتار تان مي شود!
مراقب رفتار تان باشيدكه تبديل به عادت مي شود!
مراقب عادات خود باشيد که شخصيت شما را می سازند!
مراقب شخصيت خود باشيد كه سرنوشت شما را رقم می زند!
ویرایش متن از تارنمای دایرة المعارف روشنگری


سرچشمه:
صفحه فیس بوک

نیما خسروی

تحلیل واره ای از میم حجری

• ما برای تأمل در این قصه، نخست آن را به احکامی تجزیه می کنیم:

حکم اول
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!

• مفاهیمی که نویسنده در این حکم بکار برده، عبارتند از «اشياء»، «استفاده»، «انسان ها»، «دوست داشتن»

• ما بهتر است که تک تک این مفاهیم را مور بحث قرار دهیم.
• چون مفاهیم (واژه ها) آجرهای اولیه احکام (جمله ها) هستند و بدون درک آنها نمی توان به درک حکم مربوطه نایل آمد:

1
مفاهیم «اشياء»
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!

• شیئی و یا چیز به چه معنی است؟

• حکیم بی همانند طوس، هزار سال پیش، روند گذار از ناچیز به چیز را توضیح می دهد:

فردوسی
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید

• خدای جان و خرد از ناچیز، چیز می سازد.
• در فلسفه حکیم طوس، اصولا خلقتی در کار نیست، بلکه تولید در کار است:
• خدای فردوسی، نه خالق، بلکه مولد است.
• تولید یعنی از ناچیز، چیز ساختن!

• مثلا از آهن، گاوآهن ساختن!
• ار خاک و سنگ و آب و آهک و غیره خانه ساختن.

• بدین طریق، می توان گفت که اشیاء، دیالک تیک ماده و روح اند.
• دیالک تیک ناچیز و انرژی مادی و معنوی، جسمی و فکری انسان اند.
• ماده در فرم های مختلفش همیشه وجود داشته و انسان با دمیدن روح خویش در آن، با نفوذ دادن ایده خویش در آن، از ماده ناچیز، چیز می سازد.
• نویسنده بر آن است که اشیاء فقط به درد استفاده و مصرف می خورند و نه به درد دوست داشتن.

• چرا؟

• چرا اشیاء دوست داشتنی نیستند؟

• ما بعد به این پرسش برمی گردیم.

2
مفاهیم «انسان»
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!

• بزعم نویسنده این داستان کوتاه، انسان برای دوست داشتن است.

• اما کدام انسان؟

• انسان در قاموس نویسنده، انتزاعی و کلی تصور و تصویر می شود.
• انسان انتزاعی و یا هر چیز انتزاعی دیگر اما تنها در فرم مشخص آن وجود دارد.
• انسان مجرد و یا انتزاعی فقط می تواند به صورت مفهوم «انسان» در کله انسان ها وجود داشته باشد.
• دوست داشتن انسان انتزاعی اما قط به درد خودفریبی و یا عوامفریبی می خورد.
• هنر دوست داشتن انسان های مشخص است.

• انسان های مشخص اما بسیار متنوع اند و در جهنم طبقاتی جامعه و جهان چه بسا تشنه به خون یکدیگر اند.
• موعظه همنوعدوستی را حضرت مسیح دو هزار سال پیش طنین افکن کرده، ولی هنوز کسی بدان جامه عمل نپوشانده است.
• تعداد انسان هائی بدست همنوعان شان به قتل فجیع رسیده اند، میلیون ها بار بیشتر از تعداد انسان هائی است که در اثر زلزله و توفان و آتش فشان و دیوان و ددان از بین رفته اند.

• برده در نهایت داوطلبی و حسن نیت، چگونه می تواند برده دار را دوست بدارد که غل و زنجیر بر پایش می نهد و با ضربات تازیانه جوی خون از اندامش جاری می سازد؟

3
مفهوم «استفاده»
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!

• منظور نویسنده از استفاده، ظاهرا ارزش مصرف است.
• بنظر او فقط اشیاء ارزش مصرف دارند و نه انسان ها.
• این ادعا فی نفسه نادرست است، اگرچه خیلی انساندوستانه و فریبا جلوه می کند.

• هر چیز مادی و معنوی فقط بشرطی ارزش مصرف دارد که بتواند مور استفاده قرار گیرد، یعنی فونکسیونی داشته باشد.
• ارزش مصرف چاقو در بریدن چیزها ست.
• به قول نویسنده داستان، از چاقو می توان برای بریدن چیزها استفاده کرد.
• بریدن فونکسیون چاقو را تشکیل می دهد.

• اما این ادعا که انسان ها ـ برخلاف اشیاء ـ برای استفاده نیستند، علیرغم ظاهر هومانیستی اش، توهین به انسان است.
• چون اگر انسان ها فاقد فونکسیون باشند، به درجه نازلتر از اشیاء تنزل می یابند و به موجودات زنده ی بدرد نخور بدل می شوند.

• برتری انسان ها بر اشیاء در این است که نه تنها فونکسیون های متفاوتی دارند، بلکه به دلیل زنده و اندیشنده و خلاق بودن، لیاقت های عملی و نظری خود را گسترش می دهند و فونکسیون های بمراتب بغرنجتری کسب می کنند.

• این اما بدان معنی است که بمراتب بیشتر از اشیاء قابل استفاده اند و مثمر ثمر.

4
مفهوم «دوست داشتن»
اشياء براي استفاده اند و انسان ها براي دوست داشتن!

الف
دوست داشتن انسان ها

• ادعای اینکه انسان فقط اوبژکت دوست داشتن است، با ظاهری هومانیستی، انسان را انسانیت زدائی می کند.
• سوبژکت وارگی انسان را، فاعلیت انسان را منکر می شود.
• این ادعای نیوسنده، نوعی مدح شبیه ذم است.

• چون اوبژکت واره، چیزواره تلقی کردن انسان، عملا به معنی تخریب عزت انسانی است.

• انسان به مثابه سوبژکت ـ بی اعتنا به اینکه دوست داشته شود و یا نشود ـ باید ارزشمند باشد.

ب
دوست داشتن انسان ها

• علاوه بر این، دوست داشتن چیزی را و کسی را نمی توان موعظه کرد.
• دوست داشتن در دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف تعیین می شود.
• چیزی بدون دلیل دوست داشته نمی شود.
• ضمنا هر انسانی را نمی توان دوست داشت.

ت
دوست نداشتن اشیاء

• چرا انسان ها اشیاء را و انسان های معینی را دوست می دارند؟

• نویسنده ظاهرا دلیل روشنی ندارد.
• انسان ها اصولا اگوئیست اند.
• فقط خود را دوست می دارند.
• عشق انسان ها به چیزهای مختلف می تواند دلایل ضعیف و قوی مختلف داشته باشد:

1

• اولا انسان ها چیزها را به دلیل ارزش مصرف آنها دوست می دارند.
• اگر چیزی نیازهای مادی و معنوی کسی را برآورده سازد، به عنوان مثال گرسنگی، تشنگی و غیره او را بر طرف نماید، دوست داشته می شود.
• انسان در واقع نه آن چیز را، بلکه خود را دوست می دارد.

2

• ثانیا، انسان ها چیزی را دوست می دارند که محصول کار جسمی و یا فکری آنها باشند:
• آهنگر در داربست تولید مادی، به گاوآهن که محصول کار او ست، عشق می ورزد:
• عشق مولد به مولود.
• مادر ـ پدر نیز در در چارچوب تولید مثل، به فرزند خویش عشق می ورزند.

• اما چرا و به چه دلیل؟
3

• دلیلش این است که محصول کار هر کس، دیالک تیک ماده و روح است:
• دیالک تیک ماده اوبژکتیف (عینی) و ایده و انرژی و مدل فکری سوبژکتیف است.
• مولد در محصول کار خود، در مولود خود، خویشتن خویش را باز می شناسد، روح و لیاقت و ایده مادیت یافته خود را باز می یابد و می پرستد.

• از این رو، بنی بشر هرگز نمی تواند اشیاء را دوست ندارد، چون اشیاء نتیجه کار انسانی اند و نتیجتا دوست داشتنی اند.

4

• انسان ها اشیاء را دوست می دارند، نه فقط به دلیل اینکه محصول کار جسمی و یا فکری خود آنها هستند، بلکه حتی به دلیل اینکه محصول کار انسان نوعی اند.
• وقتی در رمان کلیدر، قهرمان رمان، گندم ها را به آب رود می بندد، دهقان مولد زیر لب می غرد.
• دهقان به نیروی کار مادی و معنوی ذخیره شده در گندم وقوف خارق العاده دارد و از اتلاف بی خردانه آن عذاب می برد.
• عشق به اشیاء سیر و سرشتی از این دست دارد.
5

• اگر کسی دوچرخه ای را که خریده دوست می دارد، به این دلیل نیز است که نیروی کار خود را فروخته و با ارزش معادل آن، با مثلا ارزش معادل صد ساعت کار، دوچرخه ای خریده است.
• دوچرخه برای او تجسم مادی انرژی جسمی و روحی مصرف شده در مدت زمان صد ساعت است.
• او در حقیقت نه دوچرخه را، بلکه فرم مادیت یافته روح خود را، نیروی کار خود را می پرستد.

6

• اما چرا انسان ها رورح مادیت یافته خود را می پرستند؟

• برای اینکه محصول کار، آئینه ای است که انسان مولد لیاقت فکری و عملی خود را در آن به تماشا می نشیند و به خودشناسی و همنوع شناسی و جامعه شناسی می رسد.


درست به همین دلیل است که خدا پس از دمیدن روح در کالبد حوا و آدم،
در محصول کار خود نظر می کند، به خودشناسی می رسد، به لیاقت خلاق خود پی می برد
و شیفته وار فتبارک الله احسن الخالقین سر می دهد و فرمان سجده در برابر محصول کار خود را
به اجنه و ملائکه صادر می کند
.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر