۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

برگ هائی از یک دفتر (2)

جعفر مرزوقی (برزين آذرمهر)

• تموم شب
• تو خوابم پرسه می زد ماه

• مثه ماهی تو آب حوض وول می خورد
• مثه سبزه قبا، رو شاخه ‌‌های باغ
• پر می زد

• مثه آئینه، وقتی که تو قابِ شاخه ی انجیر می افتاد
• محشر بود!

• تو خواب دیدم،
• تو رو اون شب عروس کردیم

• نشوندیم زیر قاب شاخه ی انجیر
• نشوندیم روبروی ماه

• رو دوشت برق می زد
• پولک مهتاب

• موهات رو شونه می زد باد
• تو چشمات زهره روشن بود

• مثه ژاله رو برگِ گل
• مثه نرگس تو آبِ چشمه؟

• مثه لاله توی باغ
• مثه سنجا ق سینه

• روی سینه ات
• برق، برق می زد

• تو اون شب ماه مون بودی
• عروس آسمون بودی
• عزیز کهکشون بودی

• چشاتو باز می کردی
• یه دنیا ناز می کردی

• ولی مادر
• به یاد خنچه ی خالی عقد تو
• چه اشکی ریخت!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر