۱۴۰۳ شهریور ۱۲, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۲۰)

 


میم حجری

 

مرگ می تواند تو را از من بگیرد
ولی از گرفتن عشق من به تو و یاد اتو در دل من
 عاجز است.

فرنگی


ای برادر تو همه _ اندیشه ای .. ...
. مابقی خود استخون و ریشه ای
گر _ گل است اندیشه تو _ گلشنی *
ور بود _ خاری _ تو هیمه_ گلخنی** .. )

 مولانا


 معنی تحت اللفظی: بشر از اندیشه و استخوان و ریشه تشکیل می یابد. اندیشه یا کل است و بشر گلشن و یا خار است و بشر گلخن. یعنی تعیین کننده ماهیت و کیفیت بشر اندیشه او ست. ایراد وحشتناک این ادعا کجا ست؟


آره. یکی از منابع سرمایه اضافه ارزش است: گنج سرمایه دارحاصل غارت دسترنج  کارگر (استثمار) است. نیروی کار مرغی است که تخم دو زرده می گذارد. زرده  ای برای کارگر و زرده دیگر برای سرمایه دار



عشق نشانه غیاب عقل اندیشنده و ناشی از غیاب عقل اندیشنده است. عشق نوعی وابستگی سگواره (معتادانه)  است. یکطرفه است. عاقل دنبال معشوق و عاشق نمی گردد. دنال دوست و در کره مزیخ دنبال رفیق می گردد. دوستی و رفاقت رابطه اند. دو طرفه اند. پیدا کردن اشن دشوار است.

توحش فرم مشترک همه انواع جنگها ست. محتوای جنگ ها می توانند متفاوت و متضاد باشند. به همین دلیل از جنگ های عادلانه و ظالمانه (ترقی طلبانه و ارتجاعی) سخن می رود


دموکراسی یک مفهوم فلسفی است و تعریف دارد. دموکراسی یعنی فرمانفرمایی توده یعنی کمونیسم


فرزند:
می روم تا خود را به رئیس اداره معرفی کنم و استخدام شوم.
پدر:
برو.
ولی زیپ کتت را بالا بکش



اخلاق و سیاست انقلابی یکی است. یعنی دو کلمه هستند که دارای یک معنا می باشند. سیاست انقلابی باید همواره برپایه اخلاق انقلابی تدوین شود. اصلن برای اخلاق است که مبارزه سیاسی انقلابی وارد صحنه می شود.
عیسی

نه. سیاست و اخلاق تعریف مارکسیستی دارند. ما تعاریف مارکسیستی هزاران مفهوم را ترجمه و منتشر کرده ایم. البته رای اجنه. اگر خواستید خبر کنید تا لینک دهیم.

حداقل حرفی از حرف های شان را ذکر کنید تا خواننده بخواند و ابراز نظر کند و خودتان هم ارشاد شوید

پادشاه در جامعه فئودالی مثل رئیس جمهور در جامعه سرمایه داری و سوسیایسیتی و غیره است. پست دادن به کسی نه بر اساس نظر کسی، بلکه بر اساس تعلقات طبقاتی و سرسپردگی طبقاتی آنکس صورت می گیرد. مثال: پادشاه صفا را استاد دانشگاه میکند و نه کسرایی و طبری و علوی را


هلا مصداق این آیت نباشی...
ازین و آن شنیدم، بس به توصیف/ که می گفتند از آن و این به تعریف
که آن یک فی المثل کرم کتاب است/ که این یک را کتب بیش از حساب است
فلان، دایم بوَد سر در کتابش / برد هر شب بر آن، بی خورد، خوابش
و اما بشنو از بهمان که چون است/ دگر عشقی که او دارد جنون است
ندارد هیچ از هیچی خبر هیچ/ همه چیزش کتاب است و دگر هیچ
بجای آری دل دیوانه اش را/ اگر وقتی ببینی خانه اش را
تو -بی اغراق- در آن شهر دلباز/ نخواهی دید جای سوزن انداز
کتاب است از زمین تا عرش اعلا/ روان، کیپ، از در و دیوار بالا
...همیشه مردم پرحرف و کم کار/ ازین سان حرفها دارند بسیار
ولی جز تک و توکی از نوادر/ که قانون را نشاید حکمِ نادر
دگر بس آزمودم این و آن را/ زدم بمبو محک بهمان فلان را
نه تنها خاربن در قصه باغ است/ نه تنها یک کلاغ و چل کلاغ است
که جامی پیله ور جمشید گردد/ ستاره یْ کورسو خورشید گردد
شنیدن کی بود مانند دیدن / یکی دیدن صد اندر صد شنیدن
و دیگر آنکه از خواندن چه حاصل/ گرت رفتن نینجامد به منزل؟
اگر خواندن ندارد معرفت بار/ چه سود از خوانده ها بر هم تلنبار؟
حصول معرفت کامل نگردد/ گرت انسانیت حاصل نگردد
گرفتم هرچه در عالم کتاب است/ همه در هر زبان هر فصل و باب است
بخوانی و بخوانی و بخوانی/ بیاموزی، بیندوزی، بدانی
ز حرف انبار بالاتر صفت چیست؟/ ترا، گر بارِ خواندن معرفت نیست؟
همان امی و عامی باز بهتر/ که رفتن از دوِ کجتاز بهتر...



آیلی ژرفی
ــــــــــــــ
و سلام
به بغض پنجره
و به تمامی حرف‌هایِ ناگفته‌ای
که همچون پرنده‌ای بی‌آشیان
میان هیاهوی شهری خاکستری
در دلتنگی آسمان
گم شدند
عکس: آیلی ژرفی




شعله ای در گرفت
درختی ، بهار را باور نکرده بود
بغض ابر با اندوه باران می بارید
و درخت در تنهائی می سوخت !
آسمان ، خورشید را پشت ابرها
پنهان کرد
و من در شب تنهائی
همه ی رؤیاهایم را گم کردم
در بغض ابری که بی امان
می بارید ، می بارید و
می
با
ر
ید !
* هاتف - ۱۴۰۳/۶ *

چه بهتر از رهایی از رؤیاها  و دل بستن به رئالیته ها.

رؤیاها  به دوران هایی تعلق دارند که شرایط عینی برای رئالیزاسیون رئالیته ها هنوز خام اند.
به همین دلیل
جای سوسیایلسم اوتوپیکی (رؤیایی) را سوسییالسم علمی گرفته است.



خانه حباب مبتنی بر هیچ و پوچ نیست. تفنگ هم از کتاب آمده است. همه چیز از کله اندیشنده  گذشته است خانه قبل از ساخته شدن در کله عمله و بنا و معمار ساخته می شود فرق بشر با زنبور همینجا ست

نه. تنها حزبی که حزب سیاسی بوده حزب توده بوده که شاه و شیخ تار و مارش کرده اند. امروز نه حزب سیاسی هست و نه شخصیت سیاسی و نه شعور سیاسی

نه. پزشکیان هرکز حرفی از عدالت اجتماعی نزده است. ما بخش اعظم حرف های او دار و دسته اش را تحلیل و منتشر کرده ایم. نمونه ای:

مسعود
دنبال حزب نباش
طه

در این اندرز طه به همنوع
وضع فکری جامعه و جهان کنونی و سطح فکری سکنه آن تبیین می یابد.
سازمان ستیزی، حزب ستیزی (خودپیی ستایی) گلوبالیزه شده است.
نتیجه اش ظهور منجیان جدید است که نه حزب دارند، نه برنامه و نه حتی همراه.
پزشکیان یکی از اینها ست که این و آن معلوم الحال برایش و به عوضش هم تبلیغ می کنند، هم برایش برنامه اختراع می کنند و هم اعضای کابینه اش را تعیین می کنند

زن:
جانان، کجایی؟
مرد:
در ایستگاه اوتوبوس ایستاده ام و منتظر ظهور اوتوبوسم.

زن:
عجله کن.
مرد:
باشد.
در انتظار ظهور اوتوبوس حدا اعلای عجله ام را به کار می بندم



مارکس :نقدی بر فوئر باخ
“مذهب در بدوی ترین ازمنه از جهالت امیز ترین و تاریک ترین تصورات افراد درباره طبیعت خود و طبیعت خارجی پیرامونشان پدید آمده است”
 این نظر از هر کس باشد، غلط است. مذهب فرمی از شعور است و در مرحله معینی از توسعه نیروهای مولده جامعه بشری پدید امده است. مذهب به قول مارکس شعور وارونه است. ولی شعور است. دلیل وارونگی مذهب از دید مارکس چیست؟
 
نه. مذهب شعور اصیلی است. مذهب از دید مارکس  شعوروارونه ( پادرهوا) ست. چرا؟ قبل از تشکیل نیروهای مولده اصلا جامعه وجود نداشته است. مفهوم نیروهای مولده عالی ترین مفهوم ماتریالسم تاریخی است


تبیین می یابد. یعنی بیان می شود. مد مدرن مد روز تحقیر آگاهی (حزب، سازمان، تشکل، تشکیلات) و تجلیل تشتت (خودپویی، آنارشی، انفراد، تنهایی) است. مثال: تنها حزب سیاسی در ایران حزب توده بوده است.

هسته توده ای نهاوند به سرکردگی محمدعلی شهبازی یکی از هسته های حزبی مهم بوده است. علی شهبازی همتراز خسرو روزبه (از ملایر) بوده است

مگر می شود، ریشه چیزی خود آن چیز باشد. جامعه چیست؟ ریشه بشر چیست؟ درک ماتریالیستی تاریخ چیست؟

اختلاف مذهبی هم است. حماس و حزب الله که مبارزان ضد استعماری نیستند. جریانات فوندامنتالیستی ـ اسلامی اند

طبق بررسی‌هایی که توسط «موسسه مشاوره مالی و راهبردی اکیورسی» انجام شده، عملکرد هفت شرکت اصلی آمریکا در این صنعت و هم‌چنین همتایان اروپایی آنها از زمان آغاز جنگ اوکراین یعنی ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ حدود ۵۹.۷ درصد افزایش داشته است.
روزنامه «ال پائیس» با اشاره به این مطالعه می‌نویسد شرکت‌های آمریکایی هانیول اینترنشنال، آرتی‌اکس کورپوریشن، لاکهید مارتین، نورثروپ گرامن، جنرال داینامیکس، ال‌۳ هریس و هانتینگتون اینگالس در این بررسی‌ها پیشتاز هستند.
هم‌چنین در قاره اروپا شرکت‌های فرانسوی سافران، داسو اویاسیون، گروه تالس، به همراه BAE بریتانیا، راین‌متال آلمان، لئوناردو ایتالیا و کنگسبرگ گروپن نروژ در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده که همه این شرکت‌های مذکور رشد و ارقام قابل‌توجهی را در بازار سرمایه کسب کرده‌اند.

در سال گذشته همزمان با انتشار غیرقانونی عکسی از کلاس درس در فضای توییتر، برای بار نخست به کمیته‌ی انضباطی احضار شدم، در پی نشر این عکس، به‌اتهام عدم رعایت حجاب اجباری،(بدون طی کردن مراحل قانونی رسیدگی به تخلفات انضباطی) در دفتر حراست با فشار ایجاد شده از سمت مسئولان حراست، مجبور به امضای تعهد اجباری شدم و پس از آن، حکم یک ترم تعلیق معلق از کمیته انضباطی، نتیجه انتشار غیرقانونی عکسی از من شد که در پخش و نشر آن هیچ نقشی نداشتم؛ چندی پس از دریافت این حکم، هنگام ورود به دانشگاه، حراست مستقر، بدون هیچ دلیل واضح و روشنی، اقدام به ضبط کارت دانشجویی‌ام کرد و در طی حرکتی خشونت‌آمیز، در تلاش بودند که از ورود من به محوطه‌ی دانشگاه جلوگیری کنند. پس از مقاومت صورت‌گرفته جهت ممانعت از خروجم، توسط حراست دانشگاه به دفتر حفاظت فیزیکی دانشگاه ارجاع داده شدم و زمانی نسبتا طولانی را در این فضا محصور بودم؛ علاوه بر این حرکت غیرقانونی، حراست بی‌وقفه در تلاش بود تا علاوه بر کارت دانشجویی، تلفن همراه مرا نیز ضبط کند. پس از خروج من از دفتر حفاظت فیزیکی دانشگاه نیز، نیروهای حراست مجددا سعی می‌کردند با تهدید به ضرب و شتم من و پراکنده کردن دیگر دانشجویان از محیط، مرا از دانشگاه بیرون کنند پس از این اتفاق، با احضار دوباره به کمیته‌ی انضباطی، با اتهامات واهی “اخلال، ایجاد وقفه یا مزاحمت برای امور و برنامه‌های دانشگاهی” و ” عدم رعایت شئون دانشجویی” رو به رو شدم، این در حالی‌است که کمیته‌ انضباطی برای هیچ‌یک از اتهامات انتسابی، مصادیق و مستنداتی را جهت ارائه نداشته و دست آخر نیز حکم دو ترم تعلیق، یک ترم به صورت اجرایی و دیگری معلق، دستاورد این پرونده‌ی انضباطی شد. در اردیبهشت سال جاری نیز با احضار دوباره به کمیته‌ی انضباطی، متوجه شکل‌گیری پرونده‌ی جدیدی شدم با اتهامات بی‌اساسی از قبیل توهین به حراست و عدم رعایت شئون دانشجویی تشکیل دوباره‌ی پرونده‌ی انضباطی با این اتهامات در حالی رخ داد که کمیته‌ی انضباطی دانشگاه تهران، از نشان دادن هرگونه مدرک و مستنداتی جهت اثبات ادعای خویش، مبنی بر اتهامات من، شانه خالی کرد.
‏تجربه این روند معیوب نشان می‌دهد که تنها هدف آزار، مقابله با دانشجو و ممانعت از تحصیل است.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران





بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا دَر نَکَشد جامی
گر پیر ِ مناجاتست ور رند ِ خراباتی
هرکس قلمی رفته است بر وی به سرانجامی
فردا که خلایق را دیوان ِ جزا باشد
هرکس عملی دارد من گوش به اِنعامی
ای بلبل اگر نالی ، من با تو همآوازم
تو عشق ِگُلی داری من عشق ِ گُل اندامی
سروی به لب جوُی گویند چه خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب ِ بامی
روزی تن ِ من بینی قربان ِ سر ِ کویش
وین عید نمی باشد الا به هر ایامی
ای در دل ِریش من مِهرت چو روان در تن
آخر ز دعا گوئی یاد آر به دُشنامی
باشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی
ورنه که بَرَد هیهات از ما به تو پیغامی
گرچه شب ِ مشتاقان تاریک بُوَد ، امّا
نومید نباید بود از روشنی ی بامی
سعدی به لب دریا دُردانه کجا یابی
در کام نهنگان رو ، گر می طلبی کامی !




صنوبر : آخرین ملاقات
مسئول زندان دستگرد به خانواده ام گفت:
بمانید جنازه زندانی تان را تحویل بگیرید.
جنازه را تحویل گرفتیم.
هنوزجنازه تحویل می گیریم.
تواب و جاسوس اما هرگز!


خاک غریب
.
.
آه ای خاک غریب !
در زمینی
گمنام وبی حاصل
آرام غنوده بودی.
می دانی کنون
چه گنجی
در دامن توست؟
آنگاه که در شب تار،
دزدانه سینه سردت را شکافتند،
به خیال دفن جنایت.
عبث پنداشتند
که خورشید را به خاک می سپارند!
آه ای خاک غریب !
تو یک زمین سوخته نیستی،
شقایق زاری،
سرزمین لاله های خونینی،
که در هر بهار،
هزاران لاله می دمی.
سرگذشت فریاد های فروخورده ای
حکایت رنج های خونباری.
در دل سردت
قلب گرم خلقی می تپد.
گویی،
قهرمانان اسطوره ای،
سوار براسبان پیل تن،
از خاک برمی خیزند،
شیهه کشان،
شمشیر آهخته شان را،
بر فرق تاریکی فرود می آورند.
‌و روز با هزاران تلالو آغاز می شود.
توسروستانی خواهی شد و
همگان
سر به آستانت می سایند.
گرامی دار این گنجینه را
.
جمشید بیژنی
شهریور ۹۷
.

29 آگوست
یچیدگیهای بحران همه جانبه در خاورمیانه را هیچ کسی بدون در نظر داشتن مفهوم لنینی امپریالیسم قادر به درک نخواهد بود. امپریالیسم از جهات گوناگون مورد تحلیل لنین قرار گرفته است. مرکز این تحلیل تسلط سرمایه داری انحصاری و مالی بجای سرمایه داری رقابتی دوره قبل است. همین خصلت انحصاری امپریالیسم منشا رشد ناموزون در جهان و شکل گیری دولت های مقتدر سرمایه داری و « ملل ضعیف» است که مورد غارت قرار می گیرند. جهانی شدن سرمایه داری نولیبرال فاز ویژه و جدید امپریالیسم است. آمریکا بدنبال ابدی کردن تسلطش بر خاورمیانه و اجرای طرح « خاورمیانه بزرگ» است که شخم زدن این منطقه و حتی تجزیه کشورها به دولت های کوچک بدون اراده ملی، در این طرح می گنجد.
عیسی صفا
با مفهوم واحدی نمیتوان به ارائه راه حلی برای مسئله ای نایل آمد. در خاورمیانه جنگ زرگری بین فوندامنتالیسم های اسلامی و یهودی شعله ور است که هر دو جبهه این جنگ مرتجعندند

شاید در تحلیل نهایی چنین باشد. قرن ۲۱ قرن جنگ های زرگری خونین میان مرتجعین است



زیستن در آرامشی است ژرف؟ آرامش به تنهایی وجود ندارد. هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد و میسر نشود.


هجوم ارتش عراق به خرمشهر در اوایل جنگ یاد آور دوران تلخی است که در دل خود حماسه هایی آفرید.ازجمله مقاومت نیروهای مردمی با سازماندهی گُرد قهرمان، زنده یاد عسگر دانش که در همین روزهای هجوم به شهادت رسید ویاری داوطلبان دلیری چون شاهپور بیژنی و سایرین که باشهامت به دفاع از شهر پرداختند و اشغال آن را به تاخیر انداختند.
بیژنی

عسگران دانش را نه عراقی های آن سوی مرز،  بلکه «عراقی» های این سوی مرز، نه از روبرو، بلکه از پشت سر به گلوله بسته اند. چشم ها را باید شست. جور دیگر باید دید


هر ثانیه بر طبق آمار در جهان یک کارگر در حین کار می میرد

این شعر و شعار با هم تناقض دارند. اگر دو دست کارگر کافی باشد در آن صورت نیازی به اتحاد نیست


خطای خطیر زیانبار رایج از دیرباز،  گذاشتن علامت تساوی میان اسم و ایسم (مثلا میان مارکس و مارکسیسم) و میان سوبژکت و سیسم (مثلا میان سرمایه دار (بورژوازی) و نظام سرمایه داری) است

اسلام فقاهتی وجود ندارد. ما با دو نوع اسلام (و یهویدت و مسیحیت) سر و کار داریم: اسلام فئودالیستی (بروجردی) و اسلام فوندامنتالیستی(خمینی)


خاص هم به تنهایی وجود ندارد. حتی آرامش گورستانی وجود ندارد.آرامش در دیالک تیک آرامش و ایکس وجود دارد و کسب می شود. ایکس چیست؟


آری و نه. ایکس می تواند متعدد و متنوع و متفاوت باشد. برای کشف ایکس باید از نردبام مفهومی بالاتر رفت. آرامش نتیجه بسط و تعمیم مقوله فلسفی سکون است. جفت دیالک تیکی سکون، حرکت و یا جنبش  است. آرامش با جنبش کسب می شود. آرامش روحی و روانی با چی کسب می شود؟ کسرایی شعری در این بازه دارد. شعر خر در چمن. خر از خطر گرگ لحظه ای آرامش ندارد



منظور از شناخت همنوع چیست؟ ما امروز مخالف نظر دیروزمان هستیم. فردا هم مخالف نظر امروزمان خواهیم بود. بحث ضمنا بر سر افکار است و نه بر سر افراد. فقه تئوری مشترک هر دو فرقه مذهبی است


شما اگر به واکنشی که خودتان به حادثه  از خود نشان داده اید، بپردازید، به کشف حقیقت گمشده نایل می آیید. شما مقوله حرکت را به طرز درست و علمی و مؤثری  عملا بسط داده اید. زادگاه اندیشه عمل است. واکنش شما به این حادثه چه بوده است؟


چرا؟ تغییر قیمت ها که حتما نباید به ضرر زحمتکشان باشد. قیمت ها بسته به قانون دیالک تیکی عرضه و تقاضا نوسان دارند. کاهش و افزایش می یابند



مادر بزرگ های ما اشتباه میکردند ، میگفتند با همسرت بساز و همه جوره تحملش کن ! حق با مادر بزرگ های روس هاست ، به نوه شون میگفتند : دخترم با مردی ازدواج نکن ، دوستش داری ، با مردی ازدواج کن اون تو رو دوست داره !

امید فردا

با سلام. آیا شما به این نتیجه نرسیده اید؟ در کردستان حداقل چندین سازمان و حزب سیاسی وجود دارند که هر کدام خود را رهبر کارگران و پیروان مارکس و لنین میدانند. اگر کارگران بخواهند به این احزاب بپیوندند بالاجبار همانطور که این احزاب در رقابت با هم هستند باید به جای اتحاد و همبستگی باهم در رقابت باشند. آیا این احزاب مدعی رهبری کارگران خود در عمل صفوف کارگران را شقه شقه نمیکنند؟ حلا که شما با چرا شروع کردید، من هم یک سوال با چرا شروع میکنم. این احزاب اگر به همان مکتب و ایدئولوژی مارکسییسم- لنینیسم معتقدند و یا به زبانی عامیانه از یک چشمه آب میخورند، چرا متحد نمیشوند؟ چرا برنامه ها و اساسنامه ها و رهبران متفاوت دارند؟ چرا گاها چشم دیدن همدیگر را ندارند؟ شما هم لطف کنید با جواب دادن به این سوال مرا راهنمایی کنید

هیچکدام از این احزاب حتی قدیمی ترین حزب سیاسی کشور (حزب توده) کمترین خبری از مارکسیسم ندارند. حتی توان تفکر بخور و نمیر ندارند. طبقه کارگر بدون تشکیل حزب مارکسیستی اش ول معطل است. چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است. ما ۲۴ سال است که به تمرین و تعلیم و تعلم مارکسیسم مشغولیم


مثالی برای خم شدن روی دیالک تیک آرامش و ایکس (سکون و حرکت )
شاعر برای رهایش از عذاب روحی و روانی
حریف ۸۰ ساله را به بیمارستان می برد
(این چیزی جز کار مادی و یا حرکت نیست.)
یعنی با حرکت به آرامش (سکون) می رسد.
بعد برای تخلیه فشار روانی شعر می سراید
  (این چیزی جز کار فیزیکی (جسمانی) ـ فکری و یا حرکت نیست.)
بعضی ها هم تریاک و هروئین می کشند تا به آرامش
برسند.
این چیست؟
بعضی به سکس متوسل می شوند تا به آرامش برسند.
این چیست؟

چند روز پیش ۱۵۰ ساله شدم و به سالیان طولانی و پر درد کودکی و نوجوانی و رهایی خود اندیشیدم .
گفتند نفس کشیدن بودن است.
 گفتند اندیشدن خطاست،
‎. امید واهی ، و زندگی زشت
‎‌، گفتند عشق واژه ایست خام
‎خصومت بکار ، چون محبت دروغ است
‎ گفتند درون برکه امن
‎. و آن طرف طوفان و تشویش
زندگی را بر تیرگی نهادند اما
‎تو خطا کردی و اندیشیدی
‎رهی دیگر را پیشه کردی
‎بودن را در رهایی یافتی
‎و زندگی را در پویا بودن
‎در تو محبت به جای خصومت نشست
‎گسست تیرگیها رزم تو شد
‎با مشعل امید و اندیشه
‎ با دستانی پر از ستاره
‎و با قلبی سرشار از عشق
‎پا نهادی در ره عشق به انسان
‎بی واهمه ،
‎با گامهای استوار پا به پای طوفان
‎بر فراز کوهساران
‎همنشین با دود آتش ،
‎هم نفس با آبشاران
‎« شعر هستی بر لب »
‎از تیرگیها گذشتی
‎تا بیافشانی ستاره بر رخ شب
‎و بشارت دهی امید فردا را

سیما نهانی

سعدی مارکس قرون وسطی ایران است. سعدی پدر دیالک تیک است. مکتب فلسفی و سیاسی ئی وجود ندارد که نطفه هایش در میراث سعدی نباشد. حافظ و مولانا و غیره خردستیز و مرتجعند


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر