میم حجری
راه های جدید
در حین رفتن در آنها
پدید می آیند.
فرنگی جفنگی
حتی جمله بندی این جفنگ فرنگی اشتباه است.
پیش شرط رفتن در راهی
وجود پیشاپیش راه
است.
در راهی که هنوز وجود ندارد و پس از پیدا شدن،
راه جدید
قلمداد خواهد شد
چگونه می توان راه رفت و ضمنا راه جدیدی هم در حین رفتن پیدا کرد؟
راه جدید
مثل هر مولودی
در بطن مولد
تشکیل می یابد.
راه جدید
در اثر حلاجی تجارب رهروی های بیشمار
کشف می شود.
منظور فرنگی عاجز از جمله سازی هم همین است:
تئوری
هم
زاده پراتیک
است
و
هم
خدمتگزار پراتیک.
اندیشه
هم
فرزند عمل
است
و
هم
خادم و خدمتگزار عمل به مثابه مادر خویش.
مثال:
بنده مؤمن در گوشه دخمه اش می نشیند و از رزاق کذایی، رزق مقرر می طلبد.
(عمل، راه امرار معاش)
وقتی پس از انتظار جانفرسا از رزق مقرره خبری نمی شود،
به
بطلان راه مبتنی بر خرافه خود
پی می برد.
(اندیشه، دانش تجربی)
در یأس از رزاق واهی آسمانی
به
رزاق واقعی زمینی
مثلا به رهگذران روی می برد و گدایی پیشه می کند.
(عمل جدید، راه جدید برای امرار معاش)
ضمنا
راه جدید
در
دیالک تیک طریق و علم الطریق (راه و راه شناسی)
(دیالک تیک تئوری ومتد)
کشف می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر