۱۴۰۱ مهر ۸, جمعه

درنگی در شعری از احسان طبری تحت عنوان «از میان ریگ ها و الماس ها» (۱)


ویرایش و تحلیل

از

میم حجری

 

از میان ریگها و الماسها
احسان طبری
(ترانۀ خواب‌گونه)

شریانِ رودها 
عضلاتِ زمین را بارور می‌کنند،
و
 در سکوتِ کرکس‌ها و صخره‌ها
باد،
 به زبانِ امواج سخن می‌گوید.
 
شریان یعنی رگ جهنده

بیشه‌ها آن جا از خاموشی سرشارند.
و 
در صلحِ بیابان‌ها
چکۀ شقایقِ وحشی می‌درخشد.
 
چکه یعنی قطره

بیدبُن،
عروس‌آسا،
سیل رام نشدنی گیسوان 
را
بر گل‌کف‌های موج می‌پاشد.
 
واژه مرکب گلکف احتمالا از اختراعات و ابداعات خود طبری است:
کف امواج را به گل تشبیه می کند.

و از ستیز موج و سنگ
بر رشتۀ گلها و نیزه‌های ارغوانی گیاهان
مُشتی کبوتر بلورین می‌پرند.
 
طبری
دیالک تیک موج و سنگ
را
در
رشته گلها و نیزه های گیاهان
کشف می کند.

و عطری که از آن برمی‌خیزد
در ریشه‌های هستی‌ام رخنه می‌کند.

زمان زاینده،
زمان دگرساز،
زمان طوفان‌زا،
هر دم با پویۀ ابرها همراه است.
 
طبری
معنی مفهوم فلسفی زمان
را
نمی داند.
این نه زمان، بلکه ماده است که زاینده و دگرگون شونده و دگرگون سازنده و طوفانزا ست.
ماده ای که در چارچوب مکان و زمان وجود دارد. 
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر