۱۳۹۲ مرداد ۱۰, پنجشنبه

تمرین تفکر مفهومی (133)


سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 123 ـ 125)   
من آنم که چون حمله آوردمی
به رمح از کف انگشتری بردمی

ولی چون نکرد اخترم یاوری
گرفتند گردم چو انگشتری

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·   من همان کسی ام که وقتی حمله می کردم، بوسیله نیزه می توانستم انگشتری را از دست دشمن بردارم.
·       اما چون بخت یار نبود، بسان انگشتری در محاصره دشمن افتادم.

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 174 ـ 177)  
ز جور فلک دادخواه آمدم
در این سایه گستر پناه آمدم

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       برای شکایت از دست فلک ستمگر به این پناهگاه سایه گستر آمدم.

1

·       سعدی در این بیت نیز برای توجیه همکاری خویش با طبقه حاکمه (دربار) پای قوای موهوم (فلک ستمگر) را به میان می کشد:
·       می توان گفت که سعدی به توضیح ایراسیونالیستی (خردستیزانه) مسائل اجتماعی می پردازد.

·       کردوکار همیشگی حافظ همین است:

2

فلک به مردم نادان دهد زمام امور
تو اهل دانش و فضلی، همین گناهت بس

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       زمام امور را فلک به دست مردم نادان می دهد.
·       به تو نداده، چون تو دانائی و دانائی تنها گناهی است که تو داری.

·       حافظ هم در این بیت مسائل انسانی و اجتماعی را ایراسیونالیزه می کند و با توسل به قوای موهوم از قبیل فلک کذائی ماستمالی می کند و ضمنا هندوانه دانائی را به زیر بغل حریف می چپاند.

·       اما فلک چیست و از کجا اقتدار تقسیم قدرت سیاسی را کسب کرده است؟
·        
·       حافظ در ابیات دیگر به این پرسش نیز پاسخ خواهد داد.
·       در هر صورت یکی از فونکسیون های فلک تقسیم قدرت سیاسی است.
·       بر فونکسیون ستمگری فلک اکنون فونکسیون دیگری اضافه می شود.
·       به احتمال قوی، هرج ا که شاعر قصد نام نبردن از سوبژکت مربوطه را دارد، پای قوای موهوم را به میان می کشد.

3
دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       دفتر دانش ما را به می بشویید.
·       چون دیده ام که فلک در پی صید دل دانا ست.

·       حافظ در این بیت نیز فلک را به دانش ستیزی متهم می کند.
·       فلک ظاهرا همان فونکسیونی را به عهده دارد که دستگاه تفتیش عقاید در قرون وسطی داشته است.
·       جالبتر از همه اما ره حلی است که خواجه شیراز عرضه می کند:
·       پیش به سوی میخواری و مستی و بی خبری!
·       برای اینکه فلک دشمن دانش و دانائی است.

4
هر دم از درد بنالم، که فلک هر ساعت
کندم قصد دل زار به آزار دگر

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       هر لحظه از درد به خود می پیچم.
·       برای اینکه فلک دل زارم به آزاری دیگر می آزارد.
·        
·       حالا بیا و فانتزی بیار و منظور خواجه را از مفهوم فلک دریاب.

·       شاید باز هم فلک به دلیل دانائی خواجه قصد آزار دل زار او را دارد.

·       تأثیر منفی و مخرب این جور شعرها گیج و سر در گم کردن هرچه بیشتر خواننده است.

·       کسی دیگر به دنبال علت درد نمی گردد.
·       فلک کذائی علت هر چیز جا زده می شود و چون کاری بر ضد فلک موهوم و نامرئی نمی توان کرد، پس درد هم بی درمان می ماند.

5
فغان که با همه کس، نرد کینه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       پناه بر خدا از دست این فلک که با همه سر خصومت دارد و کسی نیست که بر این دغل در قمار زندگی غالب آید.
·        
·       حافظ در این بیت نیز از درد انتزاعی دم می زند و همه کاسه کوزه ها را بر سر فلک کذائی خرد و خراب می کند.
·       فلک بدین طریق، به مثابه نیروی چیره ناپذیر بدخواه و کین توز جا زده می شود.

6
مهـندس فـلـکی راه دیر شش جهتی
چـنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک
·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       مهندس فلکی همه راه ها به سوی دیر مغاک را از 6 جهت بست و بنی بشر در بن بست ابدی گیر کرد.
·        
·       حافظ در این بیت خصلت و علت اجتماعی بن بست انسان ها را ایراسیونالیزه می کند و به گردن قوه موهوم نامرئی و دسترس ناپذیر فلک می اندازد.
·       بدین طریق برای هیچ مسئله ای راه حلی متصور نیست.
·       چاره تسلیم است و بس.

7

·       البته حافظ شاعری خردستیز است و از خردستیزان همه چیز می توان انتظار داشت به غیر از پرنسیپ و اصولیت.

دریای اخـضر فـلـک و کشـتی هـلال
هسـتـند غرق نعـمـت حاجی قوام ما

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·       دریای سز فلک و کشتی هلال ماه غرق نعمت حاجی قوام ما هستند.
·        
·       اکنون دیگر از قدر قدرتی فلک خبری نیست.
·       حاجی قوام کذائی قدر قدرت تر از فلک کذائی است.  

8
بیا تا گـل برافـشانیم و می در ساغر اندازیم
فـلـک را سقـف بـشـکافیم و طرحی نو دراندازیم

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       بیا تا گل افشانی کنیم و می در ساغر ریزیم.
·       بعد سقف فلک را بشکافیم و طرح نوینی در افکنیم.
·        
·       حافظ در این بیت مستانه رجز سر می دهد و از فلک ستیزی دم می زند و از برافکندن طرح نوین.
·        
·       جماعت خوش خیال حتما همین بیت خواجه را ازبر می کنند و از انقلابیگری خارق العاده خواجه دم می زنند.
·        
·       همه مفاهیم ارتجاعی، خرافی و ایراسیونالیستی سعدی در کارگاه ایدئولوژیکی حافظ حسابی سوهان می خورند، تکمیل، بازسازی و تحکیم می شوند و با تردستی خارق العاده ای به ضمیر کرخت توده عقب مانده جامعه نفوذ داده می شوند و آن چنان تأثیر فکری ویرانگری اعمال می کنند که هنوز هم که هنوز است، تفکر علمی چیزی از جنس کیمیا ست.

·       حافظ وارونه سازی زبردست و کار آزموده است.
   
9
از چنگ منش اختر بد مهر بدر برد
آری، چه کنم، فتنه دور قمری بود

·       حافظ در این بیت از دست دادن چیزی را به گردن قوه ی موهوم دیگری به نام اختر نامهربان می اندازد و تئوری تسلیم خود را به گوش خواننده می خواند و بلحاظ ایدئولوژیکی تخدیر می کند.

10
ای شهنشاه بلند اختر، خدا را همتی
تا ببوسم، همچو اختر خاک ایوان شما

·       همان اختر نامهربان اکنون با بنده و غلام و کنیز و نوکر پابوس شاهنشاه چلقوز تنزل می یابد و نوکر وارگی و پابوسی تبلیغ می گردد.
·       تعجبی ندارد که در کشور حافظ مرض مسری دست بوسی و دست به سینه ایستی همچنان و هنوز رواج وسیع و فراگیر دارد.
  
11
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود

·       حافظ در این بیت، دیدار با یار خود را نیز ایراسیونالیزه می کند:
·       علت اینکه یار به دیدار خواجه آمده، نه در زمین، نه در جامعه، بلکه در گردش فلکی، در نظر مساعد اختر شخصی خواجه جسته می شود.
·       تا دلتان بخواهد خرافه.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر