۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

آنارشیسم، آنارکو سندیکالیسم و آنارکو کمونیسم (3)

میخائیل الکساندرویچ باکونین (1814 ـ 1876)از متفکران و سازماندهان آنارشیسم
با پایگاه طبقاتی اشرافی، معلم و افسر توپخانه
از فعالین قیام های 1848 در پاریس، پراگ و درسدن
8 سال حبس، 4 سال تبعید سیبری
از مخالفان مارکس
گونتر هیدنبرگردان شین میم شین


4
باکونین
 
بی شرمانه ترین نقش را در میان نمایندگان آنارشیسم، باکونین بازی می کند.

باکونین ـ بلحاظ تئوریکی ـ پیرو اشتیرنر و پرودون بود.
• او یکی از بدترین دشمنان مارکسیسم و جنبش کارگری انقلابی بود.
باکونین مخالف تشکیل احزاب پرولتری بود.
• بنظر او نیروی اصلی انقلاب را دهقانان و لومپن پرولتاریا تشکیل می دهد.
باکونین مخالف سرسخت دولت و دیکتاتوری پرولتاریا بود.
• او و طرفدارانش در سال های 60 قرن نوزدهم به تأسیس سازمان های مخفی پرداختند.
• از آن جمله اند:
• انجمن مخفی برادران بین المللی.
• اتحاد دموکراسی سوسیالیستی.


باکونین و طرفدارانش به سازمان های بین المللی کارگری نفوذ می کردند و با توسل به هر وسیله ای می کوشیدند تا رهبران آنها را به سوی خویش کشند و از موضع بالا به اشاعه ایده های مخرب خویش در جنبش کارگری بپردازند و سازمان های کارگری را تار و مار سازند.
مارکس و انگلس بر ضد خرابکاری های باکونین و طرفدارانش به مبارزه پرشور آشتی ناپذیر می پردازند و آنها را بمثابه خائنین به امر طبقه کارگر افشا می کنند و اخراج آنها را از کنگره هاگر اتحاد بین المللی کارگران (1872) در خواست می کنند.
باکونین و طرفدارانش برای نیل به آماج خود از هروسیله کثیفی استفاده می کردند:
• توطئه، خنجر از پشت، لود دادن، جاسوسی، خبرچینی، ترور.
• آماج ها و متدهای آنان را مارکس و انگلس به مأموریت از سوی کنگره هاگر به تفصیل کشف و تحریر کرده اند.

5
کروپوتکین
آنارکو کمونیسم

پیوتر الکساندرویچ کروپوتکین (1842 ـ 1921)جغرافی دان، نویسنده، آنارشیست روسی
پایگاه طبقاتی اشرافی
از تئوریسین های بزرگ آنارشیسم کمونیستی
آنارکو کمونیسم کروپوتکین را باید یکی از فرم های خاص آنارشیسم محسوب داشت.

کروپوتکین آموزش اجتماعی آنارشیستی ئی را طرحریزی می کند که قبل از همه، حاوی نظرات اخلاقی و سوسیولوژیکی است و مشخصه اصلی اش مفهوم «همیاری» است.
• او امیدوار بود که جامعه بی طبقه کمونیستی مورد نظر خود را بطرزی ایدئالیستی از طریق موعظه اخلاقی به طبقات استثمارگر و متقاعد کردن آنان بر قرار سازد.
• او بویژه روی برتر شمردن منافع (کلکتیف) جامعه بر منافع اگوئیستی شخصیت های منفرد تأکید داشت.

6
آنارکوسندیکالیسم
آنارشیسم در اواخر قرن نوزدهم ـ قبل از همه ـ در فرم آنارکوسندیکالیسم وارد میدان می شود.

آنارکوسندیکالیسم عبارت است از یک جریان خرده بورژوائی و نیمه آنارشیستی در جنبش کارگری.
آنارکوسندیکالیسم از فرانسه سر می گیرد و بعد در کشورهای ایتالیا، اسپانیا، سوئیس و آمریکای لاتین رواج می یابد.

آنارکوسندیکالیسم در آلمان نیز برای مدت کوتاهی در سازمان های سندیکائی محلی بویژه در برلین توسط فریده برگ نفوذ می کند و به عنوان واکنش بر ضد اوپورتونیسم و رفرمیسم بوروکراسی سندیکائی آلمان عرض اندام می کند.

آنارکوسندیکالیسم نیز مثل آنارشیسم منکر ضرورت مبارزه سیاسی طبقه کارگر، نقش حزب و دیکتاتوری پرولتاریا ست.
آنارکوسندیکالیسم خواهان استقلال کامل سازمان های حرفه ای طبقه کارگر از احزاب سیاسی است.
آنارکوسندیکالیسم سندیکاها را نیروی تعیین کننده در مبارزه بر ضد سرمایه داری می داند.
آنارکوسندیکالیسم بر آن است که سندیکاها می توانند از طریق اعتصاب عمومی کارگران، بدون انقلاب سیاسی سرمایه داری را بر اندازند، مالکیت بر وسایل تولید را اجتماعی کنند و اداره و سازماندهی تولید را به دست گیرند.

تئوریسین های آنارکوسندیکالیسم عبارت بودند از پرودون، لاگاردل سورل و فریده برگ.

• آنارشیسم با پیروزی سوسیالیسم علمی و بویژه پس از انقلاب اکتبر و ساختممان سوسیالیسم در شوروی و دیگر کشورها بمثابه ایدئولوژی و جریانی در جنبش کارگری در هم شکست.
• برخی از ایده های آنارشیسم امروزه در رویزیونیسم و دگماتیسم به حیات خود ادامه می دهند.• در «اوتوریته ستیزی» مدرن و در برخی از چپ های رادیکال جامعه اوپوزیسیون در کشورهای سرمایه داری نیز می توان به ایده ها و گرایشات آنارشیستی با منشاء اشتیرنر و باکونین و غیره برخورد کرد.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر