۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

جدایى و همانندى میان انقلاب ۵٧ و جنبش ٨٨ (1)

ناشناس
اسفند 1388
سرچشمه: اشتراک
خواننده گرامی
این مقاله بلحاظ متدئولوژیکی ارزشمند مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
تحلیل طبقاتی ایران

• انقلاب بهمن۵٧ ایران رخداد کمیابى درتاریخ انقلابات جهان است.
• چه، با همه ى بزرگى وگستردگی اش سویه اى نه به پیش، همانا به پس داشت.
سویه هاى پسگراى انقلاب بهمن ۵٧ نه برخاسته ازخواست و گرایش سردمداران و گردانندگان انقلاب، همانا استوار بر پایه ى مردمى آن بود.
• بازتاب چنین پایه ى پسمانده اى را در برنامه وسیاست همه ى رهبران دینى وسیاسى این برش می توان یافت.
• کانون پرگار همه ى اینان پیکار با سرمایه دارى و فرایند گسترش و انباشت سرمایه و یا بسخن درست تر با «سرمایه دار» بود.

تهیدستان شهرى که با «اصلا حات ارضى» شاه از زمین کنده و گروه گروه به شهرها روى آورده بودند، فزونترین شمار این توده ى انقلابى و بخش جنبنده و ناآرام آن بودند.
• اینان که بیشترشان هنوز گرد وخاک ده را از تن خویش نزدوده و دستکم یک پای شان هنوز در ده و بستگی هاى تنگ و کوچک تولید دهقانى بود، هیچگونه آشنایى و شناختى با شهر و نهادهاى مدنى وسیاسى شهروندان نداشتند .
• همه ى نمادها و نشان هاى شهروندى را نشان آلودگى جامعه و سبب پاشیدگى و تباهى زندگى خود می پنداشتند.
• با سندیکا، حزب سیاسى، نهادهاى فرهنکى، سازمان هاى هنرى و پیشه اى نا آشنا و بیگانه بودند.
• آشنا، مساجد و آرزو، بازگشت به ده بود.

• این تودهٔ بى فرهنگ و نا آگاه تنها می توانست دستمایهٔ مشتى ملاّ، رماّل و واعظ واپسگرا و یا از آن بدتر، نا آگاهانى که سوسیالیزم را از کژراهه ى «نیمه مستعمره، نیمه فئودال» و یا به یارى میانبر «راه رشد غیرسرمایه دارى» خواستدار بودند، بشود.
• چشمداشت سویه هاى بالنده و پیشرو از چنین مردم و سازمان هاى سیاسى برآمده از آنان، ناسازگار با هر گونه خرد انسانی است.
• ویژگى تهیدستان برش سال هاى پنجاه ایران، برون بودن و یا بسخن سنجیده تر، نابستگى اینان به هرگونه تولید و بازتولید اجتماعى بود.
• بریده از ده، هنوز در بازار کار جاى نگرفته بودند.
• بازتولید اینان در لابلاى درزهاى جامعه آن روزى، با دستفروشى، کارمزدى گهگاهى و گذرا، گدایى و دزدى انجام می گرفت.
• از این دیدگاه و جایگاه اجتماعى تنها کوشش و پیشداشت اینان پراکندگى و پخش ثروت هاى اجتماع، و نه تولید آن بود.

• پیام هاى خمینى و پیکار و ستیز پیوسته ى او با «طاغوتیان» و «مستکبران» بیان این جایگاه اجتماعى و خواست هاى اینان بود.

• ناگفته پیدا ست که باورهاى مذهبى تهیدستان بستر پیش ساخت هاى بود که پذیرش پیام هاى ملاّیان را بیش از سخن هر گروه و دسته اى دیگر پذیرفتنى می ساخت.
• گسترش پیوسته ى پیوندهاى سرمایه دارى ازسویى، و تندى و ژرفاى چشمگیر «اصلاحات ارضى» از سوى دیگر، با پراکندن واپسین پیوندهاى «ارباب ـ رعیتى» شتاب بیکران گریز تهیدستان را از ده به شهر دو چندان ساخت.
• آنچنان که سرمایه وصنعت نوبنیاد آن روزى، با همه ى شتاب بالایش، تنها توانا به ربایش بخش کوچکى از این سیل بیکاران گشت.
• بخش بزرگتر در کنار و درون درزهاى شهرهاى بزرگ جاى گرفتند.

انباشت سرآغازین سرمایه در ایران، با چهر ویژه ى فرادستى و خودکامگى شاه ودستگاه ادارى فرمانبر او هر گونه ایمنى سرمایه و خودسالارى سرمایه داران را نا استوار و تنگ کرده بود.
• اینان، با همه ى درآمدهاى سرشارى که می داشتند، آینده ى خود وسرمایه شان را ناروشن و نا استوار می دیدند، خواستار کاهش چیرگى لجام گسیخته شاه ودست اندازى نابهنجار دولت در کار تولید و سرمایه بودند.
• به سخن دیگر خودسالارى و خودگردانى سرمایه را خواستار بوده و آنرا پیشنهاده ى بایسته اى در راستاى ماندگارى خود وسرمایه شان می پنداشتند.

• با چنین باور و پندارى هیچگاه همه ى توان و دارایى خود را در درون بکار نمی بردند، همانا در کنار سرمایه اى که در درون بکار می گرفتند، کم و بیش برابر آنرا به بیرون در بانک ها و بنیادهاى بازرگانى انبار می کردند.
• ستیز پنهان ـ و گاه ـ آشکار اینان نه با همگى سامان سیاسى و اقتصادى آن روز، همانا با دستگاه فرمانروایى خودکامه اى بود که پهنه ى کنش مالى و اقتصادى اینان را اندک و تنگ می ساخت.

تهیدستان
و دیگر گروه هاى ناسازگار، سیاهى لشگر ومهره هاى رایگانى بودند که به پیشداشت اینان یارى می رساندند.
• چنین نگاه و کردارى از سوى سرمایه، نه نو و نه نوآورى سرمایه دارى ایران بود.
• در همه ى شورش ها و انقلابات بورژوایى در جهان، سپاه تهیدستان و ندارندگان بودند که فرادستى و پیروزى بورژوازى را فراهم آورده اند.
• همبایى وهمدستى سرمایه داران با دیگر پیکارگران در این برش، نه آگاهانه و از پیش دانسته، همانا کورکورانه بود.
• تنها انگیزه اینان افزودن سود ونگهبانى و نگهدارى سرمایه شان بود.
• افزون برآن سرمایه داران این برش هنوز چون رسته اى براى خود و با آگاهى طبقاتى سرمایه دار استوارى نیافته بودند:
• چیزى که به زمان و پیوندهاى فشرده تر سرمایه و سرمایه دارى نیاز داشت.

• شمار بسیارى از اینان بیشتر به دنبال پول تا سرمایه بودند، واز هیچگونه دزدى وناهنجارى دراین سویه رویگردان نبودند.
• روندى که نوآورى ویژه ى تنها سرمایه دارن وسرمایه دارى ایران نبود.
• چه، انباشت سرمایه در هیچ کجاى تاریخ بدون دزدى و زورگویى انجام نگرفته است.
(کاپیتال جلد اول، ترجمه ایرج اسکندری، ص 647)

• نه دزدى و زورگویى، همانا بزدلى ونا استوارى سرمایه داران در پدافند و پیکار براى سرمایه و دارایى خود، ویژگى نشست سرمایه دارى در ایران بود.
• با نخستین تازش تهیدستان پهنه ى کارزار را ترک کرده پا برهنه به بیرون گریختند.
• سازمان یابى خود جوش و نا پخته ولگردان و تهیدستان را در برزن و خیابان تماشا کردند، همانا در برابر اینان، که سپس نام «سپاهِ بسیج» به خود دادند، هیچگونه گامى درسوى سازماندهى شهروندان بر نداشتند.
• هرگونه درازدستى اوباشان به خانه و هستى شان را با پستى و سرافکندگى پذیرفتند، همانا به هیچگونه کوششى در سوى برپایى گروه هاى پدافند خیابانى همراستا با بسیجیان بر نیامدند.
• نشست سرمایه دارى در کشورهاى اروپا و آمریکا گواه نگارش خونین ترى از پهنه ى این پیکار است.
• درآمریکا انباشت سرآغازین سرمایه به بهاى کم و بیش نابودى همه ى دودمان سرخ پوستان و شمار انبوهى از خرده دارندگان و پاره اى بیشمار از نوسرمایه داران پا گرفت.
• اینان تفنگ در دست از دارایى و خانه و زمین خود در برابر سیاه-، سفید- و سرخ پوست با همه ى توانایى خود پاسدارى کردند.
• این روند درانگستان با کشتار و شکنجه، زندان و گوش بریدن صدها هزار از تهیدستان و شورشیان پایان یافت.
• فرازهاى انقلاب بزرگ فرانسه گواه پیکارهاى خونین «بورژوازى» با فرادستان «فئودال» بود.
پیروزى اینان نه آسان و نه یکباره بدست آمد.
• تنها استوارى و پایدارى اینان در نبرد هاى پى در پى با دربار، کلیسا و اشراف، توانا به دگرگشت سامان آن روزى و فرادستى اینان گشت.

• درایران همه ى رخدادها بگونه اى دگرگون شده و ناسازگار رخ نمود.
• ارتش که گویا در سراسر گیتى ابزارى پا برجا در دست فرمانروایان در سرکوبى دشمنان، دگراندیشان و شورشیان می باشد، پس از فرار بزرگ ارتشداران، در درازاى چند هفته از هم پاشید.
• ارتشبدان و سپهبدان گریختند و بیشترینِ پایه آن به شورشیان پیوست.
• بگفته ى دوستى، اینان در انجام «وظیفه ارتجاعى» خود نیزاستوار نبودند.

• ناخودباورى، بزدلى و نا استوارى کمابیش همه ى سرمایه دارى ایران و برگزیدگان سیاسى و ارتشى شان یکى از مایه هاى چشمگیر ناکامى و شکست آن گروه اندک از بورژوازى ایران بود، که با برگزیدن شاپور بختیار امید به ماندگارى در پهنه ى پیکار و برگرداندن روندى داشت که به فروپاشى همه ى سامان ان روزى انجامید.

• در کنار سرمایه داران، رسته ها و گروه هاى دیگر مردمى هم، هر یک از نگر و جایگاه اجتماعى خود، با شتاب بر نشست سرمایه دارى سازگار نبودند.

خرده سرمایه داران و دستورزان در رویارویى با سرمایه بزرگ و کالاهاى یارانه شده ى وارداتى، تاب ایستادگى نداشتند و هرروزه جایگاه خود را نااستوارتر و آینده را تیره تر می دیدند.
• از درآمد سرشار نفت، هزار گونه یارانه به فراوردهاى وارداتى داده می شد، بگونه اى که دستورزان و فراورندگان کوچک تاب و توان برابرى با آنان را نداشتند.
• اینان نیز چون تهیدستان شهرى، به گذشته و ایمنى سپرى شده جایگاه و زندگى خود می اندیشیدند و از روند تند و ویرانگر سرمایه دارى دلخوش نبودند.
• فراورندگان وفروشندگان کوچک از یارى اقتصادى دولت بى بهره بودند.
• وام ها ویارانه هاى دولتى نه به اینان، همانا بیشتر به سازمان هاى بزرگ صنعتى و تجارى داده می شد.
• دستمایه اندک و ناچیز اینان تاب ایستادگى دربرابر هماوردهاى بزرگ صنعتى و تجارى را نداشت.

• درچنین زمینه ى سیاسى و اقتصادى، نیستى و ورشکستى بیشترِ این گروه سر نوشته بود.
• ازاین رو خرده گیرى و ستیز اینان نیز ـ همچون تهیدستان شهرى ـ چشم به گذشته و ایمنى و تراز پنداشته ى گذشته شان داشت.
• ستیز و پیکار اینان هم با سامان آن روزى نه براى گسترش و گشادن توان هاى پیشرفته ى سرمایه دارى، همانا برانگیخته از گرایش به گذشته و کوشش در باسازى سامان واپسمانده گذشته بود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر