۱۴۰۲ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۲۵)

 
 
میم حجری

 
آره.
ولی بیش از ۶۰ درصد توت را مواد قندی تشکیل می دهند که سم مهلک برای بیماران مبتلا به مرض قند است


برای تکثیر سریع السیر جمعیت طویله
باید
جفتگیری دسته جمعی رواج یابد
و
حتی
اجباری شود
و
کوندوم
ممنوع گردد.


آره.
ولی منظور ابن سیتا چه بوده است؟

ضمنا
همین پربروز علم الهدی گفت که ابن سینا افغانی است و نه عیرانی
نکند
همدان هم از شهرهای افغانستان بوده است



از خودم ممنونم که وقتی شوهر سابقم مشغول کار خلاف و اعتیاد بود من سفت و سخت حرفه ی آرایشگری یاد میگرفتم و بعد از اینکه جدا شدم نه منت خانواده کشیدم نه مهریه گرفتم نه نفقه ی بچه ها ،وبا شغل آرایشگری راحت از پس زندگیم بر اومدم تو زندگی فهمیدم باید فقط به خودت تکیه کنی و بس...
ماری

زنان شان چنین اند
ایرانیان
حکیم سرخ طوس




ممنون.
مفهوم چیست و از کجا امده است؟
مثال:
درخت یک مفهوم است
و
مثل مفهوم خدا
فقط در ذهن ما وجود دارد.
در خارج از ذهن ما
سرو و صنوبر و غیره وجود دارند.
این مفهوم درخت
از کجا امده اس؟

راسل اگر به این سؤال جواب می داد، از این حرف ها نمی زد و آبروی خود را نمی برد.



کسی که این ادعا را میکند،
معنی و جایگاه دولت را نمی داند.
چنین کسی
وارونه بین و ایدئآلیست است و روی کله اش ایستاده است.

دولت
چیزی روبنایی است
و تابع زیربنای اقتصادی و یا حاکمیت طبقاتی و یا طبقات حاکمه است.
دولت ساز دوم را می زند.
دیروز دولت المان که مدت ها ست بر ضد جمهوری خلق چین
سمپاشی مدفوعاتی میکند و عفکار عمومی را برای جنگ با ج. خ. چین
آماده می سازد،
میزبان یکی از اعضای ح. ک. چین و دولت چین بود،
و به فرمان طبقه حاکمه امپریالیستی آلمان
حتی به مدفوعات و رسانه ها
اجازه چپ نگاه کردن به سیاست ح. ک. چین را نداد.
دولت به ساز طبقات حاکمه می رقصد.
دولت مأمور و سرسپرده و جیره خوار طبقات حاکمه است.
کسی
نمی تواند منکر وجود فئودالیسم و بنده داری در کشورهای شرقی
مثلا ایران
باشد.
همه جنگ های سلطان محمود غزنوی
جنگ های فئودالی بوده اند.
غزوات حضرت محمد
همه از دم
جنگ های برده داری اند
و
فرقی با جنگ های امپراطوری برده داری روم مثلا حضرت سزار ندارند.




صوفي گلي بچين و مرقع به خار بخش
وين زهد خشک را به مي خوشگوار بخش
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
تسبيح و طيلسان به مي و ميگسار بخش
زهد گران که شاهد و ساقي نمي خرند
در حلقه چمن به نسيم بهار بخش
راهم شراب لعل زد اي مير عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان يار بخش
يا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وين ماجرا به سرو لب جويبار بخش
اي آن که ره به مشرب مقصود برده اي
زين بحر قطره اي به من خاکسار بخش
شکرانه را که چشم تو روي بتان نديد
ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش
ساقي چو شاه نوش کند باده صبوح
گو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش

هی حافظ تو خواجه ای ویا گدا؟



مگس
خرتر از پروانه و پرنده و زنبور نیست.
مش چه گوارا.
سپور و چاه مستراح خالی کن و مستراح شوی و نظافتگر و زباله جمع کن و زباله سوز
خرتر از مستراح ساز و مواد شست و شو ساز و قنات ساز نو لوله کش و غیره یست.
در طبیعت و جامعه
تقسیم اجتماعی کار هست:
هر عضو طبیعت و جامعه
فونکسیونی (نقشی، وظیفه ای) به عهده دارد.
بدین طریق
چرخ طبیعت و جامعه می چرخد و طبیعت و جامعه گند نمی گیرد و مضمحل نمی شود.
تقسیم اجتماعی کار
یکی از مهم ترین مفاهیم اقتصاد سیاسی مارکسیستی است.
مارکسیسم بیاموز تا هارت و پورت بیهوده و بیجا نکنی و آبرو نبری.



اخوان ثالث
بیشتر شبها تک و تنها‌
پنج انگشت،
این کبوترهای پرّان یا بگو لرزان دستم را
در طواف جام،
این گلدسته ی بی فام
می پرانم،

جام می خندد‌
پرپری ول می کند، آرام می خندد
گر بخواهد ریخت جامم، در کبوتربازی استادم (دستم)
گم نخواهد کرد
نه راه دهان
نه پشت بام منزل خود را

می پرانم
پنج انگشت دگر دست ِ ول ِ (دست آزاد دیگر) خود را
او گمانش، دشمن او یا رقیبم، من،
نمی داند
دوست دارم دشمن خود
قاتل ِ خود را .

پایان

معنی تحت اللفظی:
اکثر شبها، در تنهایی
پنج انگشت خود را بسان کفترهای پران و یا لرزان از پشت بام دستم پرواز می دهم
تا
مناره بی رنگ جام می را دور بزنند.
جام دیگر لبپر نمی زند و به آرامی می خندد‌.
جام می اگر در لرزش دستم بخواهد بریزد،
باز هم
نه راه دهانم را گم خواهد کرد
و
نه دستم را.

پنج انگشت دست آزاد دیگرم را در مقابل دست اولم (دست جامدار) پرپر می دهم.
دست اول جامدار
دست دیگرم را با دشمن و یا رقیبم عوضی می گیرد.
خبر ندارد که من
عاشق دشمن و قاتل خویشم.




ناصر آقاجاری
باستانی پاریزی
نادان ترین دانش (؟) آموخته ای است که خود را تاریخ نویس معرفی می کرد
او در کتاب تاریخ خود
ریشه شکست مبارزات سربداران کرمان
ابه دست شاه شجاع خونخوار
را
به
ریاکاری های یک زن
مربوط می کرد
و
در همان کتاب
شکست قادسیه ایرانیان از اعراب
را
هم
به
دسیسه های یک زن
نسبت می داد.

باستانی پاریزی
مرد سالاری ابله بود.



آموزش های کارل مارکس
معنی دیگری دارد.
منظور لنین
آموزه های (تعالیم، تعلیمات های) کارل مارکس بوده است.



هی کتابگده
کمونیسم چیست و مشخصه کمونیست چیست؟
مگر خر می تواند کمونیست باشد و مگر طویله می تواند حزب کمونیست باشد؟
اول برو اکابر
بعد بیا و عرعر کن


انتشار بریده ای از چیزی
فقط
به معنی تحریف آن چیز است.



سنگین ترین بار سکنه کره مریخ
افکارشان است.
فرنگی مریخ نشین.

خوش به حال مریخیان.
سکنه زمین
بار سنگین شان
لای پای شان است.
کله از مغز تهی است.
به همین دلیل
امثال تهی مغز خود را به مقامات بزرگ می رسانند
مثلا پوتین و پالان و چکمه و چارق و نعلین را



تحریف شعر سایه مرحوم و مغفور بینوا.
زنده اندیشان (ونه زیبه اندیشان)
به زیبایی رسند.
زنده اندیشی
یکی از مفاهیم فلسفی شاهکار سایه است.
خلایق
از دید سایه
عمدتا
مرده عندیش اند.
۹۹ درصد پست های خلایق
نشخوار خرکی خرافات این و آن است
این چیزی جز مرده عندیشی نیست.



ابرام شخصی (آماجگرایی سرسختانه شخصی)
استعدادی است که رؤیا را واقعیت می بخشد.
فرنگی

بستگی دارد که رؤیا چه باشد.
اگر رؤیا
خانه خراب کردن بقیه
به قیمت آباد کردن خرابه خود باشد
شاید
حق با فرنگی باشد.
ولی اگر رؤیا
بنای جامعه سعادتمندی برای همه اعضای آن باشد،
نه کار فردی است ونه کار خر است.
بدون بسیج توده زیر پرچم طبقه انقلابی
و
بدون بسیج طبیقه زیر پرچم حزب انقلابی ـ مارکسیستی طبقه
نمی توان رؤیای انقلابی را جامه عمل پوشاند.



انعکاس (عکس اندازی) درخت در آب برکه
انعکاس ماده در ماده
لنین:
انعکاس
خاصیت ماده است.



شریعتی
با بورسیه شاهنشاهی به سوربن پاریس رفت ولی با فلسفه اسلامی مارکسیستی بازگشت!
کتاب گده

فلسفه چیست؟
مگر شریعتی شیاد
فیلسوف بوده است و خلایق خبر نداشته اند؟
فلسفه اسلامی مارکسیستی دیگر چه خرافه ای است؟
اصلا
مارکسیسم چیست؟
جهان بینی مارکسیستی
چیست
و جهان بینی اسلامی چیست؟
آبرو نبرید لامصبا.



همه‌ی انسان‌ها فکر می‌کنند خداوند آن‌جایی‌ست که آن‌ها ایستاده‌اند!
برتراند راسل

هی برتراند راسل
عصر ما
عصر ابرو ریزی است.
تو هم ابروی ریاضی دانان را می بری.
هیچ مسلمانی
برای خدا
مکان معینی تصور نمی کند.
خدا
لامکان است
لامصب.
لامکان که سهل است.
خدا
لازمان است.
یعنی زمان و مکان
تخمش هم نیست.
یعنی
خدا اصلا وجود مادی ندارد تا نیازمند مکان و زمان باشد.
خدا
یک مفهوم است و فقط در ذهن مسلمانان وجود دارد و نه در عالم واقع.
مفهوم چیست
لامصب؟



آیت‌الله سبحانی:
حفظ اسلامیت نظام
با انبوه سازی نمی شود
امکان تربیت دینی در آپارتمان وجود ندارد
از نظر اخلاقی ساخت آپارتمان صحیح نیست

تنها راه حفظ اسلامیت و وحشیت
طویله سازی است.
احیای خیمه گاه ها و خرگاه های فئودالی
و
یا
حتی
برگشت به زندگی در غارهای عهد بوقی در کنار موش ها و مارها ست.




کسی پرفکت (کامل) نیست.
هر کسی اما منحصربه فرد است.
فرنگی

هی فرنگی
من - زورت از کامل چیست؟
خیال می کنی
دریا کاملتر از قطره است
و کاینات
کاملتر از ذره؟
همه چیز هستی
از ذرات تا کاینات
کامل است.
اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه هستی سراپای

ضمنا هر کس منحصر به فرد است
ولی همزمان عضو طبقه ای اجتماعی است.
ساختار همه چیز هستی
دیالک تیکی است.

طوایل طبقاتی
ماهیتا
ضد جامعتی و ضد طبیعتی اند.
کودک ستیزی و زن ستیزی و زحمتکش ستیزی و طبیعت و محیط زیست ستیزی
در ذات طوایل طبقاتی است
فقط
جنقوری اسلامی نیست.
کوته بینان
جهان را نمی بینند و جنقوری را به طور مثبت و منفی ایدئآلیزه میکنند.
دریاها و اقیانوس ها
به زباله دانی تبدیل شده اند.
پلاستیک
چه ماکرو پلاستیک و چه میکرو پلاستیک
بسان بلایی بر سر طبیعت و جامعه بشری
چه هوا، چه خاک و چه آب آوار شده است



کلارا ستکین
اگر کسب و کار مردها
ممات (کشتار) است.
پس کسب و کار ما زنان
هم
باید حراست از حیات باشد.

این شعار سردار رهایش زنان
عاری از ایراد تئوریکی (مارکسیستی) نیست.
ایراد تئوریکی اش چیست؟



مذهب
یکی از عناصر روبنا ست
و تابع زیربنا ست.
همین مسیحیت
در اتحاد شوروی و کوبا هم بوده و هست.
ولی این کجا و ان کجا


تعریف تجسمی ـ هنری استثمار



فروغ را باید از نو شناخت.
فروغ
حتی در سنین کودکی
«باهمه فرق داشته است.»
ما شاید ۵۰۰۰ صفحه تحلیل از اشعار فروغ منتشر کرده باشیم.
فروغ معرکه و محشراست.


هرمان هسه
هر کس که همرنگ جماعت نشود،
طولی نمی کشد که به خودیابی نایل می آید.

هی حرمان
کسی
همرنگ جماعت نمی شود.
همه
به زور و زر و تزویر
همرنگ طبقات حاکمه می شوند.
مفهوم همرنگ جماعت شدن
هم
یکی از ترفند ـ مفاهیم خر رنگ کن طبقات حاکمه است.
توده
تنها چیزی که ندارد
رنگ و نیرنگ است.
توده بی رنگ است
و
در بهترین حالت
سرخ رنگ است



پیوسته در مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پرتشنج محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون میریخت
آنها به خود فرو میرفتند
و از تصور شهوتناکی
اعصاب پیر و خسته‌شان تیر میکشید
اما همیشه در حواشی میدان‌ها
این جانیان کوچک را میدیدی
که ایستاده‌اند
و خیره گشته‌اند
به ریزش مداوم فواره‌های آب
* *
شاید هنوز هم
در پشت چشم‌های له‌شده، در عمق انجماد
یک چیز نیم زندهٔ مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی‌رمقش میخواست
ایمان بیآورد به پاکی آواز آبها
شاید، ولی چه خالی بی‌پایانی
خورشید مرده بود
و هیچکس نمیدانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلبها گریخته، ایمانست
***
آه، ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی بسوی نور نخواهد زد؟
آه ، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها...
فروغ

عجب دانایانی و دانستنی هایی
خنده زورکی که خنده نمی شود.
خنده باید خودجوش و خودپو و طبیعی و حتی بی اهتیار و بی اراده باشد و نه قلابی و زورکی و تصنعی.
شادی
حالتی روحی و روانی است و نه چیزی تحمیلی و قلابی و زورکی و دلخوشکنکی و مصلحتی.
شادی
ضمنا به تنهایی وجود ندارد.
شادی در دیالک تیک غم و شادی وجود دارد.
به همان سان که گل در دیالک تیک خار و گل وجود دارد و گنج در دیالک تیک رنج و گنج



نسل سوخته ما بودیم که تو بچگی هر موقع سرمون رو از ماشین در می‌آوردیم می‌گفتن بیا تو الان سرت قطع میشه !
لعنتی؛ حالا نمیشد واسه بچه یکم مهربانانه تر قضیه رو تشریح می‌کردین ؟!
شین

این اخطار و هشدار والدین به گودکان
اخطار و هشداری علمی بوده است..

ابلاغ علم
بی اعتنا به خوشامد این و آن است.
مسائل را نباید مورالیزه (اخلاقی) و فرمالیزه کرد.
ضمنا
نسل شما
نسل سعادتمندی بوده است.
صدها بار خوداندیش تر و خردگراتر و آدم تر و متمدن تر و با فرهنگ تر از نسل بدبخت کنونی بوده است.
نسل کنونی
مغزش در بند تنبانش است.
۹۹ درصد واژه های نسل کنونی
واژه های کاف و کوف دارند.
نسل کنونی
چه بسا
عرعر حتی بلد نیست.



از فراگیری هرگز صرفنظر نکن.
چون حیات آموزگاری مادام العمر است.
لایستر

هی لایستر
من ـ زور از فراگیری چیست و طرز و طریق فراگیری چیست.
تئوری و یا علم و یا دانش
فقط و فقط
در
دیالک تیک پراتیک و تئوری و یا در دیالک تیک عمل و علم و یا در دیالک تیک تجربه و دانش تجربی
وجود دارد.
پراتیک و یا عمل و یا تجربه
هم
آموزشگاه تئوری و یا علم و دانش تجربی است
و
هم
محک مطمئنی برای تعیین صحت تئوری و علم و دانش تجربی است.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر چه در آن غش باشد.

مارکسیسم بیاموز تا رستگار شوی


رضا شاه
اصلا سواد نداشت تا برای شما زبان بسازد.
ضمنا
زبان عربی صدها بار غنی تر از زبان فارسی کذایی است.
اگر کلمات عربی را از زبان فارسی حذف کنند،
با زبان فارسی حتی عرعر نمیتوان کرد.
رضا شاه
از نوچه های آدولف هیتلر بود
و باعث اشغال خاک کشور شد.
ولی عدو شود سبب خیر و شد.
آذربایجان به برکت این اشغال
به انقلاب ضد فئودالی دست زد و فرسنگ ها پیشرفت کرد.



پرنده ای که در قفس زاده شده باشد، خیال می کند که پرواز مرضی است.
فرنگی تحفه

پرنده که زاده نمی شود
فرنگی جفنگی.
خر زاده می شود
فرق هم نمی کند که فرنگی باشد و یا سرنگی.
ضمنا
پرنده خیال نمی کند.
تخیل از خریت های بشری است.
پرنده
پر و بال پرواز دارد
و
پرواز در دی ان آی پرنده است.

پرنده
به محض رهایی از قفس
پر و بال پرواز را
به خدمت می گیرد و می پرد.
مرض چیه.



موفقیت داریم تا موفقیت:
شاهکاری تجسمی

دو فرم از بروز دیالک تیک فرم و محتوا که وارونه یکدیگرند:
الف
محتوای یکی
غنی تر محتوای دیگری
و
ضمنا
فرم یکی
فقیرتر از فرم دیگری است.



آره.
ولی هدف ما
هماندیشی با همنوع حاضر و غایب است.
هدف ما تأمل بر روی افکار است.
افراد برای ما تعیین کننده نیستند.
بهتر هم همین است.
چون محتوای شناخت هر نظر و هر خر در خود نظر و خر است
و
نه در صاحبنظر و یا خرچران و خرپرور و خر فروش و خرشناس


مذهب یعنی جنایت دینی
حریف

عجب.

مذهب یک مفهوم فلسفی است و تعریف استاندارد علمی دارد.
عیرانیان
اصلا نمی دانند که مفهوم چیست و هر چه دل شان می خواهد
راجع به مذهب و هر چیز دیگری
هارت و پورت می کنند.
مذهب فرمی از شعور است.
لامذهب بودن
می تواند به معنی بیشعور بودن باشد.
لامذهب بودن که بهتر از مذهبی بودن نیست.
مذهب را فقط از موضع مارکسیسم می توان نقد کرد.
هر نقد دیگر از مذهب
خرکی خواهد بود.
اسلام صدهزار بار مترقی تر از یهودیت و مسیحیت و بودیسم و هندوئیسم و غیره است.
فوندامنتالیسم اسلامی
چه خمینیسم و چه طالبانیسم
اصلا
مذهبی نیست.
اینها
مذهب را آلت دست جنایت قرار داده اند.
ما بخشی از قران را تحلیل مارکسیستی کرده ایم و اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند.
عیرانیان
سواد خواندن و نوشتن ندارند
فقط عوامفریبی بلدند.
عاجز از تمیز هر از بر اند و آبرو می برند



چرا؟
در لغت نامه ها
تعریف بند تنبانی واژه ها صورت گرفته است
که بد نیست
ولی به هیچ دردی نمی خورند.
تعریف مفاهیم هر رشته علمی و فقهی وفلسفی و هنری
در علم و فلسفه و فقه و هنر مربوطه صورت می گیرد.
مثال:
تعریف علمی مفهوم شیمیایی اکسیداسیون و احیا را
فقط در کتب شیمی و فلسفی میتوان پیدا کرد و نه در واژه نامه ها.
ضمنا
هماندیشی
تنها راه متمدنانه همزیستی است.
اگر خلایق هماندیشی نکنند و نتوانند بکنند
فقط می توانند چاقوکشی کنند
فحاشی کنند
و
می کنند.
پیش به سوی هماندیشی برابرحقوق
برای رهایی از خریت و خر پروری


هی کرمانی،
اخوند داریم تا اخوند.
هر گردی گردو نیست.
ای بسا اخوندها که پیشاپیش رعایا جنگیده اند و بر دار شده اند.
خیابانی
هم اخوند بوده است و توسط مرتجعین بر دار شده است.




شوخ طبعی می‌کنم، تا کس نگوید کبر داشت
لیک با دل نیست همره طبعِ شوخی گسترم
گاه چون سنگم به سختی، گاهی از بال‌ِ نسیم
سخت می‌رنجد دلِ از برگ‌ِ گل نازک‌ترم
تا نگویندم که خشکی، تر زبانی می‌کنم
دل عزادار است و من با تار خود رامشگرم
خندم اندر جمع بی‌دردان، ولیکن ناگهان
یاد دردی موی را سوزن کند بر پیکرم
تا شوم تنها، نگاهم گم شود در خاطرات
آن شوم دیگر، که گویی در جهانی دیگرم
چون خیال روی و مویش پیش چشم آرم، به شوق
اشک ریزم؛ موی گویی رفته در چشم ترم





فقر و ذلت در همه جوامع طبقاتی هست.
خاص جنقوری اسلامی نیست.
زمان شاه هم وضع بهتر نبود.


چگونه انسان می‌تواند شایسته باشد
در مملکتی
که
مردم
تولدشان مجازات
زندگی‌شان مبارزه
و مرگشان ضرورت است .!؟
سیامک

قضیه
همه جا
از همین قرار است:
محل تولد کسی دست خودش نیست.
زندگی
همه جا میدان مبارزه و زد و خورد و افت و خیز است.
مرگ
همه جا
برای همه
حتی برای اعضای طبقات حاکمه
امری جبری (ضرورت) است.



رانمايه زردشت را من فزونتر
ز هر پير و پيغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او نديد و نبيند
من آن بهترين از بشر دوست دارم
سه نيکش بهين رهنمای جهان ست
مفيدی چنين مختصر دوست دارم
ابر مرد ايرانئی راهبر بود
من ايرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازينروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستين پير را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
اخوان ثالث

از کجا می دانی که زرتشت نه کشته و نه دستور کشتن داده؟
برو سری به انوشیروان عادل در جنت و یا در جهنم بزن
و با دسیسه مغان زرتشتی و قتل عام مزدکیان در سر سفره انوشیروان خیلی خیلی عادل
اشنا شو و از این لااطئلات دیگر نسرا



علی اشرف درویشیان کمونیست
دروغ می گوید
سیا

از کجا فهمیده ای که علی اشرف کمونیست بوده است؟
مش سیا؟
اصلا کمونیسم چیست و کمونیست کیست؟
ضمنا کی گفته که کمونیست ها کذابند؟
این حرف علی اشرف را
فرح پهلوی هم می تواند امضا کند.
این حرف علی اشرف
را
هرگز کمونیستی بر زبان نمی راند.
اگر گفتی چرا
ما برای شاه و فرح
صد پارس بلند به زبان پارسی می فرستیم



منظور از شعور چیست؟
شعور (روح) مهمترین و عالی ترین مفهوم فلسفی است
یعنی مهمترین و عالی ترین مقوله فلسفی است.
خرافات و لاطائلات هم جزو شعور جامعتی اند.
مطبوعات و رسانه ها چیستند و تابع کیستند؟
اصلا جامعه چیست؟
فلاکت مهم سکنه جهان و جنقوری
بیگانگی با تعریف علمی ساده ترین مفاهیم است.
همه دارند عندرز می دهند و خیال می کنند که علامه اند.
وقتی هم هشدار می دهی
شروع به دفاع از خریت می کنند.


تعصب چیه.
مثلا با تعصب چگونه مبارزه کرده ای؟







اگر هنوز زنده‌ای، هرگز نگو هرگز!
در زیر سلطه‌ی استبداد، آن که سزاوار سرزنش است ماییم، و تنها ما می‌‌توانیم استبداد را پایان دهیم.
افتادگان برخواهند خاست و نومیدان مبارزه خواهند کرد.
چه کسی را یارای مقابله با مردم آگاه است؟
برتولت_برشت


این نوعی فرمالیسم بی محتوا ست
و
ربطی به زبان ندارد.
زبان در جهان ای خردمند چیست
جز ابزار ابراز اندیشه ای؟
ضمنا
از این فرمالیسم ها همه ملل جهان دارند.



اگر اسامی نمایندگان اولین مجلس مشروطه را نگاه کنید خواهید دید که ۸۰ در صد نمایندگان یا آخوند و ملا هستند و یا فکلی های شیعه و معتقد به اسلام.
حجت

این که هنوز چیزی نیست.
۷۰ در صد اعضای کابینه محمد مصدق (مراد شاپور بختیار)
از اشراف فئودال مرتجع بوده اند.
این هم هنوز چیزی نیست.
خود همین شاپور بختیار
مخالف انقلاب ضد فئودالی سفید بوده است
یعنی در زمان شاه
جزو اوپوزیسیون فئودالی و ضد بورژوایی ـ کاپیتالیستی بوده است.
اینهم هنوز چیزی نیست.
همین شاپور بختیار عملا مخالف انقلاب سفید
در روزهای آخر رژیم انقلاب سفید
به مخالفت با ارتجاع روحانی بر می خیزد
و
به
دربار شاه می پیوندد و جان بر سر این تجدید نظر می نهد.




این جنایات ربطی به مذهب ندارند.
 این جنایات جنایات استعمارگران است که کلیسا نماینده ایده ئولوژیکی آنها ست.
مارکسیسم بیاموزید لامصبا.



عرفان فلسفه ایی محصور در چهارچوب باورهاست
 نواب تقی زاده.
عرفان
 فلسفه نیست.
فلسفه چیست؟
عرفان مبتنی بر مکتب فلسفی موسوم به پانته ئیسم (همه خدایی) است.
همه ادیان عرفان خاص خود را دارند.
خرافات مذهبی را بدون توسل به عرفان نمیت وان توجیه کرد.
عرفان میان خر و خورجین و خرما و خلق و خدا فرقی نمی بیند.
همه چیز یکی است.
عرفان پای استدلالیان (خردگرایان) را چوبین جا می زند.
عرفان
جربانی خردستیز و خر پرور است.
در خانگاه ها حتی ادرار مراد خود را می نوشند.
عرفان تهوع اور است.


گردها و گردوها

ضدیت اشراف فئودال و دربار
با روحانیت
مبتنی بر دیالک تیک طبقه و ایده ئولوگ
است.
روحانیت
به مثابه مبلغ ایده ئولوژی اشرافیت فئودال
ضمنا
منتقد سطحی و حرفی و فرمال و الکی فساد دربار و اشراف عیاش و علاف بوده است.
انتقاد ایرج میرزا و بقیه از شرع و حجاب و دین و روحانیت
ماهیتا ارتجاعی و ضد اخلاقی و ضد خلقی است
و نه انقلابی.

هر گردی گردو نیست.
این زباله ها
اصلا نمی دانند که دین چیست.
حالا هم
دین ستیزی مد شده است.
هر بیسوادی
به تحقیر اسلام کمر بربسته است و همه بدبختی ها را به حساب اسلام می گذارد.
اسلام که بدتر از مسیحیت و یهودیت و بودیسم و هدوئیسم و غیره نیست.




نه.
ندانمگرایی (اگنوستیسیسم)
مکتبی ضد عقلی و خر پرور است.
این مکتب
بین بشر و خر علامت تساوی می گذارد.
این مکتب
لیاقت معرفتی و یا شناختین بشر را انکار می کند.

ریشه فلسفی این مکتب ارتجاعی
به سقراط می رسد
که شعارش:
من نمیدانم،
بود.
حافظ
هم
همین مکتب ضد عقلی را نمایندگی می کند.
حافظ
هم
همه چیز را پنهان در مه غلیظی می داند
که فقط برای خدا قابل شناخت است
و بشر همان خر است.
نمونه:
حافظ! اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دورِ روزگاران را چه شد؟

از این خبرها نیست.
همه چیز هستی قابل شناخت است.
شناخت همه چیز
دیر و زود دارد
ولی سوخت و وسز ندارد.
علم در توسعه حیرت انگیز و فخرانگیز مدام است.
باستانی پاریزی و امثالهم
از اساتید دانش کاه بوده اند
و سؤال غلطی را طرح کرده اند
که نه ربطی به تاریخ دارد و نه اهمیت و ارزش دانستن دارد و نه قابل پاسخ دادن است.
از این سؤالات خرکی می توان
صدهزار طرح کرد.
ننه یعقوب لیث
پس از صرف شام چه می کرد؟
پس از بیدار شدن از خواب
کجا می رفت؟
این زباله ها اصلا نمیدانند که تاریخ چیست.
راستی تاریخ چیست؟


بهشت و دوزخ
همین لحظه حاوی بهشت و دوزخ است همه اش بستگی به تو دارد .
اگر تو خوش باشی ، شاد باشی اگر عاشق زندگی باشی و آن را محترم بداری و جشن بگیری
در بهشت هستی
اگر نتوانی شادمانی کنی ، اگر چنان زنجیرهای سنگینی برپا و دست داشته باشی که نتوانی با آهنگ زندگی به رقص در آیی ، آن وقت در دوزخ به سر می بری.
آشو
آشو شیاد است.
عوامفریب است.
مثل آخوندها
وارونه بین و وارونه نما و وارونه عندیش است.
بهشت و دوزخ
نه چیزی سوبژکتیو (ذهنی، دلبخواهی، بسته به شادی و میل و هوس و کردوکار این و آن)
بلکه چیزی اوبژکتیو (عینی، مستقل از غم و شادی، مستقل از میل و هوس و خواست و کردوکار این و ان ) است.
در جامعه طبقاتی
که جنگ همه بر ضد همه شعله ور است
که سعادت یکی در ذلت و فلاکت دیگری است
که اقلیتی انگل و استثمارگر و استحمارگر
مثل آشو
بر گرده اکثریت زحمتکش نشسته و حکمرانی میکند و می زند و می برد و می خورد ،
توده در دوزخ واقعی و حی و حاضر است
و
طبقه حاکمه (اقلیت انگل) در بهشت به اش برین است.



پوتین نماینده است. پوتین نماینده اولیگارش ها ست. اولیگارش ها بی شرم ترین کثافت های جهانند. پوتین کثافت محض است.



ماکسیم گورکی:
کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری)
نمی تواند بشر دوست باشد.
کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری)
با
همه چیز
جز جنبه های حیوانی
بیگانه است.

گورگی
از مارکسیسم ـ لنینیسم
به کلی
بی خبر مانده است و مرده است.
شرم مان باد اگر چنین باشیم و بمیریم.

کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری)
پرورشگاه پرولتاریا ست
که
سوبژکت طراز نوین تاریخ
و
بانی سوسیالیسم و کمونیسم است.
در دامان کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری)
نیروهای مولده غول آسا توسعه می یابند و زمینه عینی را برای گذار بشریت به کمونیسم فراهم می اورند.
صفحات اِغازین «مانیفست حزب کمونیست»
در مدح کاپیتالیسم (نظام سرمایه داری) است.
مارکسیسم بیاموزیم تا ترک طوطی وشی کنیم و عاقل و عالم و آدم شویم




غربیها می گویند جهان تاوان پیروزی روسیه در جنگ اکراین را خواهد داد
الطافی

غربی ها کجا چنین حرفی زده اند؟
سرمایه داران
اگر صد دلار دریافت نکنند
یک سنت به کسی نمی دهند.
اگر مطمئن به شکست پوتین و لاشخورهای روسیه اولیگارشیستی نبودند،
اینهمه دلار و تانک و توپ و هواپیما و تفنگ و فشنگ
به پالان نمی دادند.
طرفداران پوتین
در غرب
نئوفاشیست ها هستند:
ماری لوپن
برلسکونی
آ اف دی
و غیره.
پوتین بهترین حامی امپریالیسم است.
خدمات پوتین به امپریالیسم لا تحد و لا نحسی است.
اولیگارشیسم
کثیفتر و ارتجاعی تر از امپریالیسم است و شبیه فوندامنتالیسم است.

ممنون.
فوندامنتالیسم و یا بنیادگرایی اسلامی
همشیره فاشیسم است.
چیز جدیدی است.
عرفان فقط در زمینه خردستیزی با فوندامنتالیسم و فاشیسم مشترک است.
آثار عرفانی
هم حاوی افکار والایی هستند
و
هم مملو از خرافه اند.
ما بخشی از آثار مولانا را تحلیل کرده ایم. نمونه ای:
سیری در غزلی از مولوی
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5050




افراد با شهامت و با شخصیت
برای دیگران عجیب و غریب و هراس انگیزند.
هرمان هسه

از کجا می دانی
مشد حرمان حصبه؟
افراد با شهامت و با شخصیت
نه در کره غمین زمین
بلکه در کره بی سکنه مریخ
یافت می شوند.
مگر به کره بی سکنه مریخ
سفر کرده ای و به حضورشان شرفیاب شده ای؟



عشعار ایرج میرزا را می خواستیم تحلیل کنیم.
تهوع امان مان نداد و پشیمان شدیم.
ایرج میرزا از زباله شعرای ایل قاجار است. ا
شعار او به زبان ساده اند.
محتوای بخش اعظم اشعارش
ضد اجتماعی،
ضد اخلاقی،
 زن ستیزانه و تهوع اور است.
ایرج میرزا
کثیفتر از همه شعرای کثیف است.



ما با بیش از ۲۰ هزار نفر از جوانان زن و نر میهن هماندیشی کرده ایم.
۹۹ در صد اینان در بند چیزی جز بند تنبان نیستند.



این حرف های شاه
را
امروزه
دیپلوماسی می نامند.
مثال:
ترامپ با انجیل در دست در رسانه های خر پرور جهانی
عرض عندام می کند.
ترامپ که اصلا خداشناس و متدین نیست.
ترامپ
دلار پرست است و بس.
ترامپ
حتی
جیب هر گدای راه نشینی را خالی می کند.
پوتین و عردوغان
چنان به انجیل و قرآن بوس می زنند که انگار یکی از دختران تو دل برو در حرمسرایشان است.
پوتین و عردوغان که مسیحی و مسلمان و متدین نیستند.
مسیحی و مسلمان و متدین که ۱۱ میلیون زن و بچه را در بدر دیار غربت نمی کنند و ۲۰ میلیون نفر از کشور همسایه را زخمی و عزادار وزیر زمین نشین و وحشت زده نمی سازد.
کشور همسایه را با تانک و توپ اشغال نمی کند و از داعش های خونخوار حمایت نمی کند.


چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌ کنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز می‌ کنی
سعدی

معنی تحت اللفظی:
تو به دیگران بدون استثناء مهر و محبت می کنی.
استثناء در این میانه ما هستیم.

این بیت غزل سعدی
سرشته به تعارف است.
کسی از مخاطبان سعدی (اعضای طبقات حاکمه، خوانین و سلاطین)
یافت نمی شود که غارتگر دسترنج رعایا و پیشه وران نباشد
چه رسد به اینکه حاتم طائی و به همه چیز راضی باشد.
محتوای این بیت غزل
گدایی لطف و محبت و اعتنا و توجه و پاداش و حمایت
از لاشخورهای طبقات حاکمه است.
معشوق در شعر سعدی و بعد حافظ
ستمگران و غارتگرانند و نه زنان و رنجبران.
بهترین رفیق حافظ
تیمور لنگ بوده است.



‹‹ آزاد فکری سرچشمۀ تمام نیکی هایی است که در هنر و ادبیات و علوم یافت می شود و بسیاری از بهترین سجایا که در شخصیت فرد متجلی می گردد.
جامعه بدون آزاد فکری ملال انگیز و کسالت آور است و در چنین صورتی از انبوه مورچگان جالب تر نخواهد بود. ››
-برتراند راسل-
از کتاب«حقیقت و افسانه»

منظور راسل از آزادفکری چیست؟
احتمالا نظر او غلط ترجمه شده و منظورش آزاد اندیشی (تفکر آزاد) باشد.
راسل ریاضی دان بوده است.
در مسائل ریاضی می توان آزادانه اندیشید.
چون مسائل ریاضی
منافع طبقاتی کسی را به خطر نمی اندازد.
ولی در مسائل مربوط به جهان و جامعه
منافع طبقاتی دخیلند و نقش مهمی بازی می کنند.
مثال:
در مورد استثمار، استعمار، اشغال و تاراج دار و ندار این کشور و آن کشور
اعضای طبقات اجتماعی مختلف
مثلا دهقانان، کارگران، پیشه وران، اشراف فئودال و روحانی و سرمایه داران و استعمارگران
نمی توانند آزاد اندیشی پیشه کنند.
به همین دلیل
استثمار و استعمار و اشغال و تاراج
با استحمار (خر پروری، عوامفریبی)
دست در دست می رود.
راسل خودش
اصلا
آزاد اندیش نیست.
راسل از فلاسفه امپریالیستی است
راسل مدتی مبلغ پوزیتیویسم بوده است که مکتبی ایدئالیستی (وارونه اندیش و وارونه بین و واورنه نما و وارونه ساز) است.




حرف های ملاها
هم از کتاب ها می آید.
تعیین کننده افکارند و نه افراد.
بیوگرافی تان را برای نوچه های تان مطرح کنید.
اگر دنبال حقیقت هستید
هماندیشی برابرحقوق کنید
هر جمله و واژه در کامنت ما را باطل می دانید
ذکر کنید و بطلانش را اثبات کنید.
بدون فراگیری تعریف علمی و استاندارد مفاهیم
بدون تمرین و فراگیری فوت و فن تفکر مفهومی
بدون از آن خود کردن مارکسیسم ـ لنینیسم
فقط میتوان عرعر و عوامفریبی کرد.
ولی نمی توان روشنگری کرد.




بگذار هر چه از دست می رود برود!
آنچه را می خواهم که به التماس
نیالوده باشد.
هر چه باشد، حتی زندگی!
چه‌گوارا

از ابن هارت و پورت ها
فقط پول دار زاده ها می توانند بکنند.
توده زاده ها
می دانند که در جامعه طبقاتی
هر لقمه نانی از کام اژدهایی بدر کشیده می شود.

حتی در طوایل طبقاتی امپریالیستی
کارگران
به هر ذلتی تن در می دهند تا لقمه نانی به کف آرند و به ذلت بخورند.
حتی برای سرمایه دار از کارگران دیگر
خبرچینی می کنند.
چه بسا برای خوش رقصی به سرمایه دار و تضمین محل کار خود
موجب اخراج کارگران و کارکنان دیگر می شوند.



درخت در هیئت انسانی
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدیم
وز نما مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم


اره.
این نظریه است.
نظریه اما کشک نیست؟
نظریه همان تئوری است که چراغ راه پراتیک (عمل) است.
این تئوری علمی است که به محک تجربه بشری خورده است.
اسمش مارکسیسم ـ لنینیسم است.
دو دو تا چهار تا ست.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

مبارزه در جامعه بشری
نه
جنگ تن به تن مشتی بی خبر از خرد و خرما با پاسدار و پلیس و بسیج و این و آن
بلکه
مبارزه طبقاتی است.
مبارزه طبقاتی
فقط تحت رهبری طبقه اجتماعی معینی که سوبژکت تاریخ باشد
می تواند پیروز شود.
سوبژکت تاریخ
فقط
تحت رهبری حزب انقلابی ـ مارکسیستی خود
می تواند به رهبری توده نایلآاید و طبقه حاکمه مرتجع را به زیر کشد و خود به جای آن بنشیند و طرح نو دراندازد.
برای تغییر خود و جامعه
باید تربیت شد و ترک خریت کرد .
خر نمی تواند انقلاب کند.
خر فقط میتواند عرعر کند و خیلی زور بزند عن گلاب کند.



داریوش سلحشور
دشمن متحدانه به ما حمله کرد
ولی ما پراکنده جنگیدیم
پراکنده پرچم برافراشته بودیم . هر روز سالگرد یک جانفدای راه آزادی است دراین سرزمین

نه.
داریوش از ساختار دیالک تیکی هستی بی خبر بوده است.
دشمن هم متحد نبوده است.
ساختار طویله،
طبقاتی است.
جنگ همه بر ضد همه شعله ور است.
دشمن
فقط
نباید بر اریکه قدرت نشسته باشد.
دشمن
ضمنا
می تواند در اوپوزیسیون عنقلابی دل و دین توده را برباید و مجددا به قدرت رسد و فاجه بیافریند.
دشمن چه بسا
پیشاپیش
سلحشوران بی شعور رژه می رود و در شعر و شعار از دشمن دم می زند.
بدون شناخت فاشیسم
نمی توان فوندامنتالیسم را شناخت.
بدون کسب مشقت بار شعور انقلابی
بدون از آن خود کردن مارکسیسم
فقط می توان آلت دست دشمن شد.


چه کسی باور می کند که
عمر خاطره بیش تر از عمر زخم باشد؟
غادةالسمان

شعرای عرب
غیر از ذره ای شعور
کم و کسری ندارند.
یادها
چه شیرین و چه تلخ
نامیرا هستند.
بهتر هم همین است.
این بهترین ترفند طبیعت در غلبه فکری بر ملک الموت است.
این ریشخند پر پژواک حیات بر ریش ممات است.



بیچاره کلاغ.
بینوا کلاغ.
به چه روزی انداخته می شود
این پرنده فرزانه
در
فرمالیسم قبیله بیگانه با هومانیسم و ناتورالیسم گرفتار در منجلاب فاشیسم و فوندامنتالیسم


اریستوفانس
قبل از گشودن دهان خود
مغزت را بگشا.

حکمای یونان باستان
چه حکیمانه سخن می گویند
که مرغ یخزده در یخدان به خنده می افتد.
احتمالا تبار ملاها به آنها رفته است.

از حکما و ملاها
چه پنهان
که بدون تشکیل پیشاپیش اندیشه در کله
تشکیل کلام در چنته
محال است.
اندیشه بر کلام تقدم دارد
و
مفهوم
بر کلمه.



من ـ زور فلاحان از «ما» کیانند که به خصومت با تحزب برخاسته اند
و بی نیاز از سازمان سیاسی
قصد شق القمر دارند؟
توده
بدون حزب توده
فقط میتواند
به دنبال بدترین دشمنان توده بیفتد،
به دبنال نخود سیاه فرستاده شود
و از دوزخ سر بیاورد.

هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار.
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا فراگیری مارکسیسم و خروج ا خریت
و
یا
درجا زدن در منجلاب خریت



عیرانیان عنقلابی و عنگلابی
تنها هنری که دارند، فحاشی، تهمت، توهین، تحقیر ، ترور و تخریب است.
دریغ از ذره ای لیاقت تحلیلی.
شازده
هم
از اجامر فوندامنتالیستی عهد بوقی جنقوری اسلامی مترقی تر است
و
هم
از اوپوزیسیون تهوع اور بند تنبانی راسیونال تر است.
درست به همین دلیل
علی نجات و اسماعیل نجات از شازده جدا شدند.



حریف
تقاضای رساندن این خبر به گوش دوستان و استوری سازی از این خبر دارد
تا اجامر جنقوری
صدمه ای به او نرسانند.
حرف ما این است
که اجامر جنقوری به افکار عمومی
تره حتی خرد نمی کنند.



من بدتر و مردم آزارتر نشده ام.
من فقط هر از گاهی حرف هایی را بر زبان می رانم
که
قبلا فقط اندیشیده ام ولی بر زبان نرانده ام.
فرنگی

نه.
قبلا
به طور کامل نیندیشیده بودی
فقط
مورد تأمل تردید امیز قرار داده بودی.
پیش شرط تشکیل کلام
تشکیل پیشاپیش حکم (فکر) است.
دیالک تیک واژه و مفهوم
و
دیالک تیک جمله و حکم (فکر)
که هر دو بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا هستند.



دخیل بستن به ماضی
می تواند دو دلیل داشته باشد:
الف
دلیل عینی:
بهتر بودن ماضی از مضارع
ب
دلیل طبقاتی:
نارضایتی از مضارع و نداشتن آینده
یعنی مرتجع بودن

نگرانی از آینده هم می تواند دو دلیل داشته باشد:
الف
دلیل طبقاتی:
عضو و جزو طبقه حاکمه باشد:
وضع موجود به نفعش باشد.
ب
دلیل معرفتی:
با دیدن نجات دهندگان بند تنبانی
تهوعش گیرد و حالش به هم بخورد.



کافکا:
کسی که از مغزش به عنوان موثرترین ابزار، کار نمی‌گیرد
بدون شک باید به دیگران سواری دهد.
مجسمه ای در پراگ

هی کافکا
دیالک تیک پیاده و سواره
به طور طبقاتی
قوام می گیرد
و
حتی
می تواند وارونه شود.
امیرالمؤمنین
روزی از روستایی می گذشت.
دید که هر تاجری هر روز صبح از خانه اش بیرون می اید و سوار نوکرش می وشد و به حجره می رود و عصر نیز به همین سان به خانه برمی گردد.
به همراهانش گفت:
این روستای وارونه
دیر یا زود
وارونه خواهد گشت.
چنین هم می شود.
نوکرها متحد می وشند و وقتی صبح ارباب ها از خانه خارج می شوند،
سوارشان می شوند و دم در حجره پیاده می شوند و اداره حجره را در دست می گینرد و عصر همه به همان سان به خانه بر می گردند و اداره خانه را و تربیت اهل و عیال را به عهده می گیرند . جامعه وارونه وارونه می شود و اصلاح می گردد.

دیالک تیک پیاده و سواره
ربطی به کار گرفتن و نگرفتن از مغز ندارد.
اگر همین روزها
گذارت به دانشگاه های کشورهای امپریالیستی بیفتد
پروفسورهایی را خواهی دید که از مغزشان به هبترین وجه کار می گیرند
ولی برای سرمایه داران تهی مغز
داوطلبانه و حتی بی شرمانه
سواری می دهند و آبرو می برند.




تا ببینم اندکی ذهنم آشفته است به آب می زنم.
عاطفه اقبال

عاطفه اقبال چنان از پر و خالی شدن ذهن سخن می گوید
که
انگار
ذهن
خورجین افکار است.
ذهن کذایی چیست
و
چرا ورود به آب موجب آرامشش می شود؟



هوش مصنوعی
قابلیت های بیشتری دارد و خواهد داشت.
کاری که انسان ها مثلا در ۱۰ سال میتوانند دسته جمعی انجام دهند
هوش مصنوعی می تواند در ۱۰ ثانیه انجام دهد.
هوش مصنوعی
می تواند
به ویژه در پژوهش ها و جراحی های پیچیده و بغرنج
در اقصا نقاط اندام های انسانی و حیوانی و نباتی
نفوذ کند
و
آن کند که بشر قادر به انجامش نیست.
ما با انقلاب علمی و فنی سر و کار داریم
و
تسلط بر این انقلاب کار هر طبقه اجتماعی نیست.
انقلاب علمی و فنی
یکی از مفاهیم فلسفی مهم و مدرن مارکسیسم است.
علم اکنون
به نیروی مولده بیواسطه ای تبدیل شده است.
طبقه حاکمه امپریالیستی قادر به تسلط بر این انقلاب نیست و دچار بحران شده و خواهد شد.
گذار جامعه بشری به فرماسیون اقتصادی کمونیستی الزامی است


ایرانی جماعت معرکه و محشرند.
حضرات تنها حرفی که بر لب دارند
فضایل حضرت کوروش و فخر فروشی به گذشته ۲۵۰۰۰ سال قبل است.
و جالا اعلام می دارند که دیگر به گذشته نباید اندیشید.



فلاکت فکری عیرانیان بیگانگی با تعریف مفاهیم است.
جاسوس به چه معنی است؟
جاسوس به لحاظ طبقاتی جزو کدام طبقه اجتماعی است؟
جواسیس جزو لومپن پرولتاریا هستند.
لومپن پرولتاریا تحتانی ترین لایه اجتماعی است.
کیانوری و همسرش
از اعضای فوقانی ترین طبقه جامعه
یعنی از اعضای طبقه حاکمه بوده اند و نه از اعضای تحتانی ترین لایه جامعه که محتاج نان شب است و زیر پل ها کنار مارها و مورها می خوابد.
کیانوری از همرزمان خسرو روزبه و سرداران بزرگ توده و حزب توده بوده است.
همسر کیانوری
شاهزاده بوده است.
استاد دانشگاه در جمهوری آلمان دموکراتیک بوده است.
کیانوری به لحاظ مقام سیاسی همتراز با هونکر و خروشچف و مائو و هوشی مین بوده است.
خط مشی کیانوری را می توان تحلیل کرد
ولی خودش را نمی توان تحقیر و تخریب کرد
کیانوری و همسرش می توانست در ناز و نعمت مثل دیگر اعضای طبقات حاکمه زندگی کند
و
نه تحت شکنجه شاه و شیخ و ذلت غربت




عجب خرافاتی.
کیانوری استاد دانشگاه در المان امپریالیستی بوده است.
کتاب کیانوری در زمینه معماری
جزو کتب درسی بوده است.
جاسوس چیه؟



*عکس را بزرگ کنید و با دقت تماشا کنید، گفته می شود یکی از بهترین عکس های شگفت انگیز دنیا است!؟* *عقاب بچه کوسه را در چنگال دارد و بچه کوسه هنوز یک ماهی در دهان دارد، بچه کوسه در آغوش مرگ است و بزودی بلعیده خواهد شد ولی هنوز ماهی را رها نمی کند؛ حرص دنیا در مورد انسان نیز می تواند تا لحظه مرگ ادامه داشته باشد.*
*حال دنيا را چو پرسيدم من از فرزانه ای*
*گفت: يا آب است؛ يا خاک است يا پروانه ای*
*گفتمش احوال عمرم را بگو؛ اين عمر چيست*
*گفت يا برق است؛ يا باد است؛ يا افسانه ای*
*گفتمش اينها که ميبينی؛ چرا دل بسته اند*
*گفت يا خوابند؛ يا مستند؛ يا ديوانه ای!*
*گفتمش احوال جانم را پس از مردن بگو*
*گفت يا باغ است؛ يا نار است؛ يا ويرانه ای*

عقاب نمی تواند بچه کوسه را ببلعد.
عقاب طعمه خود را تکه تکه می کند و در دهان جوجه هایش می گذارد و یا خودش می خورد.
بچه کوسه گرسنه است و می خورد.
دنیا چیست؟
دنیا چه ربطی به این خرافات دارد؟
دنیا و به زبان علمی جامعه
طبیعت دوم است
و
بشر
موجودی نیمه طبیعی و نیمه جامعتی است.
جامعه
محصول کار عرقریز توده های مولد و زحمتکش است.



دموکرات یعنی ضد فئودال.
شاه قبل از انقلاب سفید
جزو اشراف فئودال بود.
۵ درصد اراضی کشت مال دربار پهلوی بوده است.
مراجعه کنید به کتاب انقلاب سفید


ایکاش چنین بود.
از زنان و جوانان جهان و نه فقط از زنان و جوانان جهان
امپریالیسم دیری است که سوبژکت قلابی و تصنعی تاریخ می سازد
و
به خدمت می گیرد
تا سوبژکت واقعی تاریخ
یعنی طبقه کارگر
فراموش شود.
مثلا اخیرا در هنگ کنگ و در بلاروس و جنقوری اسلامی و غیره.
کسب و کار ایده ئولوژی امپریالیستی
الترناتیو قلابی سازی برای همه چیز و طرد الترناتیو انقلابی از افکار عمومی است.
کسب و کار مهم سرسپردگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه امپریالیستی
مفهوم قلابی سازی است.
اکنون کسی نمی داند که ایده ئولوژی چیست.
خیال می کنند که اخ و تف است.
کسی نمی داند که دموکراسی چیست.
وقتی بگویی دموکراسی یعنی کمونیسم
شروع به دادن فحش های رکیک به مادر و خواهر می کنند.
با خیزش زنان که طبقه حاکمه تسلیم و سیستم حاکم سرنگون نمی شود.
در فرانسه
جلقه زردها
۷ سال تمام با پلیس به جنگ تن به تن برخاستند و انارشیست ها کیف خر کردند.
ولی
اب از اب حتی تکان نخورد.
جنگ سیاهان در امریکا هم به همین سان.
تاریخ
سوبژکت دارد.
بدون تشکل در زیر پرچم حزب سوبژکت تاریخ
حزب مارکسیستی طبقه کارگر
انقلاب اجتماعی
محال و خواب و خیال است.
چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است.
حکیم ابوالقاسم لاهوتی



فقر
به تنهایی وجود ندارد.
خواه فقر مادی (گرسنگی، برهنگی، فقدان بهداشت، مسکن، آب آشامیدنی و غیره) باشد
و
خواه فقر فکری باشد (مثلا خریت، بیسوادی، فقدان کتاب و کتابخانه، مدرسه و دانشگاه و غیره و مراکز علمی و غیره) باشد،
در دیالک تیک فقر و نعمت وجود دارد.
گرسنگی و ذلت توده
همراه با سیری و ثروت اقلیت انگل و استثمارگر است.
فقر مادی و فکری
نشانه ذلت است.
زشت است و نه زیبا.
فقر نشانه سطح فوق العاده نازل توسعه نیروهای مولده است.
و بر ضد فقر مادی و فکری باید به مبارزه برخاست.


گنداب؟
مرداب است و مرداب محل نشو و نمای نیاکان نباتی و جانوری ما ست.
مرداب محل رشد حشرات، حیوانات، پرندگان، خزندگان و به ویژه قورباغه ها ست.
محل رشد حشرات، حیوانات پرندگان، خزندگان و به ویژه قورباغه ها ست.
اکنون دیری است که در کشورهای پیشرفته صنعتی
مرداب ها را مجددا احیا می کنند تا به نجات محیط زیست برباد رفته نایل آیند.
این حرف ها چیه؟




جریان زن زندگی آزادی
اصلا جریان سیاسی به معنی واقعی کلمه نیست.
جریان زن زندگی آزادی
جریانی فمینیستی ـ امپریالیستی ـ بند تنبانیستی است.
جریانی ضد حزبی، ضد پرولتری، ضد انقلابی و بند تنبانی است.
از این جریان
اما ارتجاع می تواند ماهی دلبخواه خود را بگیرد.
در طوایل امپریالیستی
به ویژه در انگلستان
زنان سالها یک عالمه نیرو و انرژی تلف کردند
و
آخر سر
گربه چف آمد و میو میو کرد و به خواست خرکی خود رسیدند.
هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار



جریان زن زندگی آزادی
اصلا جریان سیاسی به معنی واقعی کلمه نیست.
جریان زن زندگی آزادی
جریانی فمینیستی ـ امپریالیستی ـ بند تنبانیستی است.
جریانی ضد حزبی، ضد پرولتری، ضد انقلابی و بند تنبانی است.
از این جریان
اما ارتجاع می تواند ماهی دلبخواه خود را بگیرد.
در طوایل امپریالیستی
به ویژه در انگلستان
زنان سالها یک عالمه نیرو و انرژی تلف کردند
و
آخر سر
گربه چف آمد و میو میو کرد و به خواست خرکی خود رسیدند.
هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار



جلاد هر انقلاب
مجبور به اجرای وصایای انقلاب مغلوب می شود.
مارکس
شاه
جلاد انقلاب ضد فئودالی فرقه دموکرات آذربایجان بود و مجبور شد وصایای ان انقلاب خفته در خون را اجرا کند.
این یک قانون مارکسیستی است.
خمینی هم مجبور به وصایای انقلاب سفید شده است




زنی سمت پلیس رفت و گفت:
سرکار آن مرد که در آن گوشه ایستاده مرا آزار می‌دهد
پلیس گفت:
ولی خانم من مدتی است که او را زیر نظر دارم، او حتی به شما نگاه هم نکرده است
زن گفت:
آیا این آزار دهنده نیست؟
کتاب زن
از اشو

زن ستیزی هزار فرم دارد
این هم یکی از ان فرمها ست.
آشو
از
شعور
فقط شین آن را دارد.
آشو زنان را با جنده ها عوضی می گیرد که دنبال مشتری می گردند.

فروغ فرخزاد
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانه ی عشق مرا با دستمال تیره ی قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من دیگر چیزی نبود، هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم، باید. باید. باید.
دیوانه وار دوست بدارم.



پیله به پروانه:
تو تغییر کرده ای؟

پروانه به پیله:
آره.
تو هم میتوانی تغییر کنی.



خشونت؟
قرن ۲۱ قرن تحریف واژه ها ست.
قهر و نه خشونت
مفهومی فلسفی است.
قهر
فرم است
و
مثل هر فرمی
حاوی محتوایی است.
قهر
هم میتواند ترقی طلبانه و انقلابی باشد
و
هم
می تواند ارتجاعی باشد.
هر گردی گردو نیست.

حکومت هم فرم است و حاوی محتوای طبقاتی است.
هم حکومت اربابان برده دار
حکومت است
و
هم حکومت اربابن فئودال
و
هم
حکومت بورژوای
و
هم
حکومت پرولتاریا و دهقانان.

هانا فرمالیست است.
فقط فرم چیزها را می بیند و هارت و پورت می کند.

قهر
قابله هر انقلاب است.
مارکس.

قهر ضمنا انواع مختلف دارد.
هر اعتصابی، هر تظاهراتی، هر بست نشستنی، هر جنگ پارتیزانی نوعی قهر است.


قهر

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9475





عجب لاطائلاتی مان دل ها برای عیرانی ها دارد.
لامصب در زندان اینهمه مدت پس چه کرده ای؟
حداقل مثل نهرو تاریخ جهان را ورق می زدی تا بدانی که همین بورژوازی
پس از انقلاب بورژوایی
شطی از خون اربابان فئودالی و درباریان و و کشیشان در کوچه های پاریس به راه انداخته است.
کشورهای سرمایه داری
مگر آباد نشده اند
که تو به این نتایج خرکی رسیده ای؟



انقلاب را شاه کرده بود که شما سنگ طرفداری از او را به سینه می زنید.
شیخ
مرتجع است و نه انقلابی تا انقلاب کند.
شیخ
عنگلاب کرده است.
یعنی جامعه را به دوران قبل از انقلاب سفید
برگردانده است.
شیخ
به عنوان جلاد انقلاب سفید
مجبور به انجام وصایای انقلاب سفید شده است.
خود شاه هم مجبور به اجرای وصایای انقلاب فرقه دموکرات آذربایجان شده بود


ونزوئلایی ها
کار بدی که نکرده اند.
به عوض نوجه و مناجات
سرود هارت و پورتیستی عیران ای فلان و بهمان را منتشر کرده اند.


جلاد هر انقلاب
مجبور به اجرای وصایای انقلاب مغلوب می شود.
مارکس
اجامر فوندامنتالیستی هم مجبور به اجرای وصایای انقلاب سفید شده اند.
پروژه تراختور اتمی را ادامه می دهند.
جنقوری اسلامی
کاپیتالیستی تر از زمان شاه است.
حتی زنان و دختران مردم را اجاره می دهند و خرمن دلار درو می کنند


پوتاگوراس
ساکت بودن را بیاموز.
بگذار ذهن ساکتت بشنود و جذبش کند.

عجب خرافه ای.
سکوت هنر نیست تا آموخته شود.
سکوت چیست
اگر خلاء اندیشه نیست.
شنیدن خلاء اندیشه که شق القمر نمی کند.
شنیدن عرعر مفیدتر از شنیدن سکوت است.



می ترسم
از این همه سیاست پیشه، این همه تبهکار
می ترسم از جماعت اشرار
می ترسم
از باور نومیدی
مریم

باور نومیدی
به چه معنی است؟
چنین مفهومی وجود ندارد.
مریم
بیسواد است.
علاوه بر این
مریم در این شعر
مفهوم سیاست را تحریف و تحقیر می کند.
مریم
سیاست پیشه را تبهکار قلمداد می کند.
طبقه حاکمه را اشرار جا می زند.
اشرار قاعدتا تعلقات طبقاتی ندارند.
مشتی لات و لاشخور و مزدورند.

این کردوکار مریم
نوعی عوامفریبی و خرپروری است.
تحقیر سیاست کردوکاری ارتجاعی است.
بدون عمل سیاسی
بدون تشکل در حزب سیاسی،
بدون تغییر سیاست حاکم و
بدون پیروزی سیاست دیگر
هیچ کار مثبتی نمی توان انجام داد.
به همین دلیل
تسخیر قدرت سیاسی اولین قدم در هر انقلاب اجتماعی است.
تحقیر تشکل حزبی و مبارزه سیاسی و تحقیر انقلاب سیاسی
و
مطلق کردن جنبشی جنسیتی
فقط می تواند توده زنان را به دنبال نخود سیاه بفرستد
و به اتلاف نیرو و انرژی جوانان و زنان دامن زند
و
آخر سر فاجعه بیآفریند.
در کشورهای امپریالیستی
از این جنبش های به اصطلاح غیر سیاسی بند تنبانی بی ثمر
فراوان دیده ایم.



چرا.
واقعیت دارد. ویدئو اش منتشر شده است.
ترجیح داده اند به عوض نوحه، سرود منتشر کنند.
مرز پر گهر شده مرز گاو و خر



آجرهای اساسی عمارت هر اندیشه ای
مفاهیم اند.
به همین دلیل به قول کانت
تفکر یا تفکر مفهومی است و یا اصلا تفکر نیست.
منظور از ارتجاع، انقلاب دموکراتیک، مذهب و سلطنت چیست؟


آرزو بر زنان و جوانان عار نیست.
با سرنگونی رژیم های فاشیستی و فوندامنتالیستی
نه از تاکی نام و نشانی میماند و نه از تاکنشانی.
نمونه اش سرنگونی فاشیسم در آلمان و ژاپن و ایتالیا ست.
خرابات شام
نه
جرعه آبی برای نوشیدن
و
نه
لقمه نانی برای خوردن و زنده ماندن.
خودفروشی برای سیگاری و یا آدامسی


حاکمیت
به چه معنی است؟
حاکمیت در دیالک تیک حاکمیت و حکومت وجود دارد.
حاکمیت
همیشه و همه جا
چیزی زیربنایی ـ اقتصادی است
و
حکومت
همیشه و همه جا
چیزی روبنایی ـ ایده ئولوژیکی است.
حاکمیت
می تواند برده داری
فئودالی
کاپیتالیستی ـ بورژوایی
امپریالیستی ـ بورژوایی
سوسیالیستی
کمونیستی
باشد
و
نه ملی و مذهبی و غیره.
درست به همین دلیل
حاکمیت
فقط می تواند طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی باشد



استقبال رئیسی در ونزوئلا با سرود شاهنشاهی
دکتر

عیران ای مرز گاو و خر 
مگر
سرود شاهنشاهی است؟





تو ایران وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنن خانواده ی دختره میرن زیر بار قسط و قرض جهیزیه پسره هم میره زیر بار قسط وام خرید طلا گرفتن چند مراسم رهن خونه و کرایه خونه
عد با اینکه آرزوی خوشبختی میکنیم براشون نمیدونم چرا آمار طلاق رفته بال
ماری

جنقوری اسلامی
طویله ای کاپیتالیستی است.
کاپیتالیستی تر از زمان شاه است.
در همین هزینه های کمرشکن عروس و داماد
کالاپرستی کاپیتالیستی
عرض عندام می کند.
ازدواج
نه مدرن است و نه مد روز.
آیینی سنتی و نامعاصر است.
به همین دلیل طلاق در دستور روز است.



به آن زندانی
سياوش کسرایی

برای تو اين شعر را می‌سرايم
برای تویی که مرا هيچ و هرگز نديدی
برای تویی که تو را هيچ و هرگز نديدم
برای تویی که به صد چشمِ ديگر عزيزی برايم
برای تو اين شعر را می‌سرايم
برای تو محبوسِ آن تنگ
برای تو الماسِ مدفون در سنگ
برای تو ای ميهنِ کوچکِ من
برای تو ای شبچراغ بزرگم
برای تو ای دانه‌‌ی پُر بهايم
برای تو اين شعر را می‌سرايم
تو را در چکاچاکِ انديشه‌ها می‌شناسم
تو را در نَبَردَت به ضدِّ ستم‌پيشه‌ها می‌شناسم
تو را در صفِ رنج و خون‌‌ريشه‌ها می‌شناسم
از آنِ تو باشد سرودم
از آنِ تو باشد سپاسم
برای تو ای يار خاموشِ فرخنده‌رايم
برای تو اين شعر را می‌سرايم!

پایان



شهبانوی ایران‌زمین: به جای گذشته به فردای ایران فکر کنیم
حریفه

کسی که به گذشته (ماضی) نیندیشد
اصلا نمی تواند به آینده بیندیشد
چه رسد به اینکه آینده ای طرح ریزی کند و بسازد.
چنین بدبختی
در مضارع مدام درجا می زند
و
بی آینده میماند.
چون اینده را فقط بر اساس تجزیه و تحلیل ماضی می توان ساخت.
زمان حال (مضارع)
پلی میان ماضی و مستقبل است



نافرمانی بدنی و مدنی
فرمی از مبارزه برای تضعیف اوتوریته حاکم است
برای مستأصل کردن دولت است
و
ربطی به یازسازی ندارد
ضمنا
من ـ زور شازده از بازسازی چیست؟
شازده می خواهد
دستگاه ترور و سرکوب فوندامنتالیستی را
سپاه و بسیج و ساواما و لاشخورهای آدمکش را
حتی
ضمیمه ساواک شاهنشاهی کند
این سازمان ها
به قول ممد رضا اشه
خرابکارند
و
تنها هنری که ندارند،
بازسازی است.



کار نیاموختن به بچه ها
نه نشانه محبت و خدمت به آنها
بلکه نشانه خصومت با انها و بدبخت گردن مادم العمر آنها است.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر