۱۳۹۷ آذر ۱۷, شنبه

مذهب (دین) (۴)


  پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
برگردان
شین میم شین

۳
علل عینی (اوبژکتیو) مذهب

۱
·      در دوره دراز توسعه بشریت، در دوره به اصطلاح گله های بشری (گله های اولیه)، یعنی در ابتدائی ترین فرم وجود جامعه بشری، که حدود یک میلیون سال پیش، وجود داشته و چند صد هزار سال دوام آورده است، هرگز پیش شرط های لازم برای تشکیل تصورات مذهبی و جهان بینانه ـ بطورکلی ـ وجود نداشته اند.

۲

·      انسان های اولیه در مرحله توسعه پیته کانتروپو، سینانتروپو و یا نئاندرتال، مذهب نداشته اند.

·      (پیته کانتروپو به انسان جاوه و چینی، سینانتروپو به انسان پکنی و یا چینی و نئاندرتال به انسان عصر حجر قدیم که در دوسلدورف آلمان کشف شده، اطلاق می شود. مترجم)

۳
·      ما تنها در انسان به اصطلاح کرومانون، در عصر نوسنگی قدیم (۴۰ ـ ۵۰ هزار سال پیش)، برای اولین بار، به تصورات و اعمال مذهبی، مثلا تدفین پیش اندیشیده مردگان برمی خوریم.

۴
·      تنها در شیوه زندگی خاص آنها، یعنی در دوره جایگزینی مرحله گردآوری و شکار با همبود نجابتی بود که پیش شرط های لازم برای تشکیل تصورات مذهبی و نهادهای منطبق با آنها فراهم می آیند.

۵
·      قبلا به سبب وجود شرایط ابتدائی کار و زندگی، در گله های اولیه کوچک و پراکنده، فقط یک «شعور گله ای» وجود داشته است.
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۳۱)

۶
·      انسان در این مرحله، هنوز توان انتزاع و تعمیم نداشته و لذا بازتاب هائی راجع به هستی انسانها (که در همبود اولیه، همواره بمثابه هستی دسته جمعی تصور می شده) و راجع به پدیده های طبیعی هنوز وجود نداشته اند.

۷
·      «تفکر» این عصر توسعه بشریت ـ کلا ـ در پراتیک  بلاواسطه زندگی خلاصه می شد.

۸
·      تفکر واقعی و همراه با آن، توانائی انسان به انتزاع و تعمیم، بعدها در مرحله همبودهای نجابتی توسعه می یابد.

۹
·      بدین طریق امکان انفصال تفکر از واقعیت پدید می آید.

۱۰
·      این پیشرفت، به دلیل نیاز به توضیح پیوندهای ساده معین محیط زیست بود که از تکنیک ابتدائی و تقسیم کار طبیعی اولیه  نشئت می گرفت.

۱۱
·      این نقطه ای است که از سوئی نطفه های تفکر تئوریکی تشکیل می شوند و از سوی دیگر نطفه های آغازین مذهب قوام می یابند.

۱۲
·      به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده، می بایستی در رابطه با بسیاری از پیوندهائی که کسب اهمیت کرده بودند، به جای بررسی واقعی روابط به خیال پردازی در باره آنها پرداخت.

۱۳
·      این روند، خود را در اسطوره سازی به وضوح نشان می دهد.

۱۴
·      در اساطیر، تجارب روزمره، بطور عقلی و تخیلی بهم گره می خورند.

۱۵
·      در تصورات مذهبی این دوره، بویژه، وقوف تخیلی به وابستگی همبود انسانی به قوای طبیعی عمده و برجسته می شود.
·      آن سان که برای پدیده های منفرد محیط زیست که همبود را تحت تأثیر بلاواسطه و جدی خود قرار می دهند، همبود را زیر فشار قرار می دهند، به وحشت و هراس می اندازند و یا تأثیرات مثبت بر آن اعمال می کنند، صفات اسرار آمیز نسبت داده می شود.

۱۶
·      فرم های تاریخی پیشین این امر بشرح زیر بوده اند:

الف
·      جادوی زیان آور.
ب
·      جادوی شکار.

۱۷
·      توتمیسم، که به طلسم قوای بیگانه، تضمین موفقیت در شکار، سمبولیزه کردن و حفاظت از روابط خویشاوندی (همانند انگاری خود با جانور توتم و غیره) توجه دارد.

۱۸
·      پدیده های طبیعی (در انطباق با روابط درونکلکتیوی و میانکلکتیوی مبتنی بر نیایش، کینه، مصالحه، مصاحبه و غیره موجود) انسانواره توضیح داده می شوند، یعنی برای اعمال آنها انگیزه های انسانی تعیین می شود.

۱۹
·      و لذا فرم های همانند مرسوم در روابط انسانی ـ همبودی برای فرونشاندن خشم، جلب محبت از طریق هدیه دادن، دفع خطر، ابراز سپاس، قدردانی و غلامی، عرض حال و احساسات همانند در مورد پدیده های طبیعی در هیئت آنتروپومورفیستی (انسان واره) (خورشید، هوا، آتش، دریا، زمین، بیماری، مرگ و غیره) نیز صورت می گیرد.

۲۰
·      در ابتدائی ترین مراحل، این پروژکسیون (امتداد) تصورات انسانی به طبیعت، خصلت شیئی برجسته و غالبی دارد و جهان به صورت جولانگاهی از چیزهای حسی ـ ماورای حسی جلوه می کند.

۲۱
·      این روند آنتروپومورفیزاسیون (انسان واره انگاری)، رفته رفته فرم انفصال مواد ماورای حسی ـ فکری از مواد حسی به خود می گیرد.
·      یعنی پدیده های طبیعی به شکل ارواح محض در می آیند، استقلال کسب می کنند و همانند موجودات انسانی شعورمند و اراده مند قلمداد می شوند، بمثابه شخصیت های ماورای طبیعی در می آیند و نسبت به انسان ها نیات خیرخواهانه و یا بد خواهانه پیدا می کنند.

۲۲
·      پیش شرط چنین توسعه و تکاملی عبارت بود از درجه نسبتا بالائی از تمایزمندی کار، شروع جدائی کار عمدتا جسمی از کار فکری در همبودهای نجابتی و شروع تضادمندی رابطه فرد با جمع.

۲۳
·      تا اینکه بالاخره باور به وجود «روح» قابل انفصال از هستی جسمانی ـ محسوس پا به عرصه می نهد که قبل از همه، نتیجه خواب و رؤیا (به خواب دیدن اعضای مرده طایفه و غیره) بود و این باور به ادامه حیات روح، بعد از مرگ جسم، به روند استقلال یابی موجودات فردی غیرمادی منجر می شود که در زندگی همبود دخیل و مؤثر تلقی می شوند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر