مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
الف
«ولایت فقیه»
۱
«هیرارشی قدرت»
با
تحمیل اصل یک کاسه کردن مذهب و سیاست
اعمال حاکمیت می کند.
هیرارشی قدرت
(روحانیت)
و
هر هیئت حاکمه دیگر
در
هر زمان و مکان
اعمال قدرت می کند.
اعمال اوتوریته می کند.
حکومت می کند.
سزار و تزار
به مثابه قدرتمندان فرماسیون های اقتصادی برده داری و فئودالی
مأمورین قدر قدرت طبقه حاکمه برده دار و فئودال
بوده اند.
حکومت کرده اند.
نه
حاکمیت.
شاه
قبل از انقلاب سفید
به نمایندگی از طرف اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و مدرن
و
پس از انقلاب سفید
به نمایندگی از طرف بورژوازی مدرن
حکومت کرده است
سلطنت کرده است
و
نه
حاکمیت.
روحانیت
پس از شکست انقلاب سفید
به نمایندگی از طرف اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و خرده بورژوایی سنتی
حکومت می کند
ولایت می کند
خلافت می کند
و
نه
حاکمیت.
۲
«هیرارشی قدرت»
با
تحمیل اصل یک کاسه کردن مذهب و سیاست
اعمال حاکمیت می کند.
ولایت فقیه
اصلا
و
ذاتا
ولایت فقیه نیست.
خودمختار
(سو وه رن)
نیست.
ولایت فقیه
ماهیتا ـ طبقتا
ولایت طبقه حاکمه
است.
طبقه حاکمه ای
که
دستخوش تحول طبقاتی
است.
طبقه حاکمه ای
که
متشکل از اشرافیت فئودال و روحانی بورژوا شده،
بورژوازی سنتی
و
خرده بورژوازی سنتی
است.
پایگاه اجتماعی
روحانیت
وسیع است.
به همین دلیل
براندازی اش آسان نیست.
اریکه ولایت فقیه
را
هر بقالی
حتی
به دوش می کشد.
روزهای نخست قبضه قدرت توسط روحانیت
روزهای عشوه سرشته به تحقیر و تکبر فروشی بقالان نیز بود.
۳
«هیرارشی قدرت»
با
تحمیل اصل یک کاسه کردن مذهب و سیاست
اعمال حاکمیت می کند.
مذهب
حلقه پیوند ایده ئولوژیکی عناصر مختلف طبقه حاکمه
از
سویی
و
حلقه پیوند ایده ئولوژیکی
طبقه حاکمه
با
توده
از
سوی دیگر
است.
مذهب
از
همان دوره عرض اندام ارتجاع سیاه در مقابل انقلاب بورژوایی سفید
ابزار
بوده است.
مذهب
ابزاری مناسب
برای تهییج، تشکل و بسیج توده
جهت تهاجم بر دژهای انقلاب سفید
بوده است.
راز مد شدن مذهب و مدرنیزه شدن مذهب
توسط بچه بازاری ها
همین جا بوده است.
اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی
فقط به اینسترومنتالیزاسیون مذهب اکتفا نکرده است.
بلکه
ضمنا
به
اینسترومنتالیزاسیون «مارکسیسم»
مبادرت ورزیده است.
مفهوم ارتجاع سرخ و سیاه
البته
نه
آن سان که مؤلفین کتاب انقلاب سفید در نظر داشته اند،
نتیجه تجرید
این اینسترومنتالیزاسیون مضاعف
(اینسترومنتالیزاسیون مذهب و مارکسیسم مذهبواره)
است.
حزب توده
می بایستی
این ابزارهای دوگانه
را
از
دست ارتجاع سرخ و سیاه
بیرون کشد.
تحت شرایط دشوار حاکم
تا حدودی هم در این جهت حرکت کرده است.
۴
این اصل
از
نظر سازمانی
در
پوشش «ولایت فقیه»
تحقق می یابد.
آنچه
که
الف برزگر
کشف و اعلام می کند،
فرم قضیه
است.
برای درک جمهوری اسلامی کذایی
باید
با
فاشیسم
و
فوندامنتالیسم
آشنا شد.
فقط
در این صورت می توان خریت و توحش حاکم
را
درک کرد و توضیح داد.
سران حزب توده
از
درک فوندامنتالیسم
عاجز ماندند
که
برای توده و حزبش بسیار گران تمام شد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر