۱۳۹۷ دی ۱, شنبه

مذهب به مثابه اوتوپی (۵)

 
دکتر ورنر سپمن
 (متولد ۱۹۵۰)
   دکتر فلسفه،
از
مسئولین انتشار «دفاتر ماکسیستی»
آثار
کتب و مقالات بیشماری در زمینه نقد ایده ئولوژی، تئوری اجتماعی ـ انتقادی و جامعه شناسی فرهنگ
انسان و سیستم.
در انتقاد از مارکسیسم ساختارگرا
(۱۹۹۳)
دیالک تیک تمدن زدائی.
 بحران، خردستیزی و زورگوئی
(۱۹۹۵)
پایان انتقاد اجتماعی؟
پسا مدرنیته، هم واقعیت، هم ایده ئولوژی
(۲۰۰۰)

  دکتر ورنر سپمن
دفاتر مارکسیستی نوامبر ۲۰۱۰

برگردان
شین میم شین 
 

بخش سوم
 
۱
·      مارکس اگرچه انتقاد خود از مذهب را بر پایه انتقاد از مذهب مورد نظر فویرباخ برپا می دارد، که خصلت از خود بیگانه رابطه دنیوی مذهبی را مورد بحث و بررسی قرار می دهد، اما به لحاظ طرح و محتوا از آن پا فراتر می نهد.

۲
·      زیرا مارکس خصلت دوگانه تبیین مذهبی را بمثابه عنصر یک سیستم اطاعت روحی ـ اخلاقی می داند، اما همزمان به مثابه بیانگر کشش به مقاومت تحلیل می کند.

۳
·      مارکس به توضیح مذهب بر پایه اوضاع اجتماعی مبتنی بر ستم و سرکوب قناعت نمی ورزد.
·      بلکه در عین حال، عملکرد (فونکسیونالیته) اجتماعی و فردی مذهب را به بحث می کشد.

۴
·      مارکس علیرغم در نظر گرفتن دعاوی رهائی بخش تبیین مذهبی، نقش «دولت بر» (حمل دولت) کلیسا و مذهب را از نظر دور نمی دارد.

۵
·      از این رو ست که مارکس «انتقاد از مذهب را به مثابه پیش شرط همه انتقادها» تلقی می کند.

·      (پیش شرط هر انتقادی از دید مارکس، انتقاد از مذهب است.
·      یعنی بدون انتقاد از مذهب، هر انتقادی الکی است. مترجم)

۶
·      این مسئله با توجه به کانالیزاسیون دگم های مذهبی و آلت دست قرار گرفتن تمایلات مذهبی در بسیاری از نقاط جهان از اهمیت سیاسی روزمره برخوردار است.

۷
·      مذهب علیرغم توانائی اش به «فاصله گیری» خودپو  از جهان، برای مارکس همچنان «جهان شناسی وارونه» باقی می ماند.

۸
·      زیرا دولت و همبودی که مذهب نسبت به آنها واکنش نشان می دهد، خود «جهانی وارونه اند.»

۹
·      و مذهب از این رو، به مثابه «دلیل تسکین و توجیه عام» عمل می کند.

۱۰
·      بنابرین، انتقاد از  مذهب، بناگزیر به انتقاد از جامعه بدل می شود:
·      «پایان دادن به مذهب ـ به مثابه سعادت واهی برای خلق ـ از طریق در خواست سعادت واقعی برای خلق میسر می شود.

۱۱
·      درخواست ترک توهمات مربوط به وضع خود، یعنی درخواست ترک وضعی که به توهم نیاز دارد.

۱۲
·      بنابرین، انتقاد از مذهب، در اصل به معنی انتقاد از جهان ذلت باری است که مذهب هاله مقدس آن است....»

۱۳
·      انتقاد از آسمان، بدین طریق به انتقاد از زمین بدل می شود.
·      انتقاد از مذهب به انتقاد از حقوق،
·      انتقاد از تئولوژی به انتقاد از سیاست.»
·      (مارکس)  

۱۴
·      درست به همین دلیل که انتقاد مارکس از مذهب ـ اصولا ـ زرهی از انتقاد از قدرت در بر دارد.
·      نگه انتقاد مارکس از مذهب به اسرار پشت پرده کلیسا، وسعت دیدش نسبت به فونکسیون مذهبی ها بلحاظ سوبژکت ـ دورنمائی و اشتغال آن با انگیزه های انسان هائی که نظرات خود را در فرم مذهبی بیان می دارند، از ارج و اهمیت غیرقابل تصوری برخوردار است.

۱۵
·      این شیوه بررسی، حاوی یک تئوری دیالک تیکی از سوبژکت است که از سوی مارکس تدوین نگردیده، ولی ذاتی تفکر او بوده است.
·      آن سان که در پاساژ مربوط به انتقاد او از مذهب مشاهده می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر