۱۴۰۳ آبان ۱۲, شنبه

درنگی در شعری از احسان طبری، تحت عنوان «دو بینش» (۶)

    

احسان طبری

(۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۸)

(۷۳ سال)

 
 دو بینش 
(از اندرزنامه عمر)

درنگی

از

شین میم شین

میشِ بی آزار، زار و گرگِ مردم خوار چیر
بس غزالِ بند بر پا، حیله صیّاد داشت
گر نباشی چاکر و سَرور، برو کنجی بمیر!
کاین جهان بر چاکریّ و سروری بنیاد داشت

معنی تحت اللفظی:

در طبیعت و جامعه،

 هرچه بی آزارتر، به همان اندازه زارتر

 و هر چه درنده تر، به همان اندازه چیره تر.

 طبیعت و جامعه و جهان مبتنی بر دوئآلیسم صید و صیاد و چاکر و سرور است.

 حریف پسیمیست و نیهلیست

از سویی

پدیده ها و روندهای طبیعتی و جامعتی را تحریف می کند:

در قاموس او 

موجودات طبیعی و جامعتی به دو دسته منجمد و بلور واره زیر طبقه بندی می شوند:

بی آزار و موذی

صید و صیاد

چاکر و سرور

همانطور که ذکرش گذشت، از این خبرها نیست.

روابط دیالک تیکی اند و نه دوئالیستی، مکانیکی و متافیزیکی.

اقطاب دیالک تیکی به یکدیگر تبدیل می شوند.

از انجماد و کریستالیته (بلور وارگی) خبری نیست.

همان شاهی که سرور بود، در سیستم مختصادت دیگر، چاکر بود.

حریف پسیمیست و نیهلیست

از سوی دیگر

میان پدیده ها و روندهای طبیعتی و جامعتی علامت تساوی می گذارد:

مثلا طبقه کارگر میش و صید قلمداد می شود و بورژوازی، گرگ و صیاد.

چنین کردوکاری مجاز نیست.

روندهای طبیعی

 خودپو (بی سوبژکت) اند.

در حالیکه روندهای جامعتی، آگاهانه و سوبژکتمند اند.

حریف پسیمیست و نیهلیست

از سوی دیگر

طبقاتی بودن جامعه بشری را ازلیت و ابدیت می بخشد.

این ادعای او خرافه ای بیش نیست.

بشریت دهها هزار سال در جامعه بی طبقه به سر برده است 

و

فردا مجددا در جامعه برابران به سر خواهد برد.


هر که خوانْد از دفترِ تاریخِ من لختی، گریست
من رهی رفتم که هرکس را همان ره، راه بود
گر بیاموزد ز من، آنکس که او آگاه نیست
یا به یاد آرد مرا، آنکس که او آگاه بود»

معنی تحت اللفظی:

اگر کسی صفحه ای از بیوگرافی من بخواند، گریه اش می گیرد.

چون راه من و او یکی است 

و لذا اگر نادان باشد، از سرگذشت من، درس عبرت می گیرد و اگر دانا باشد، نام و رسم و راه مرا به خاطر می سپارد.

حریف پسیمیست و نیهلیست

در این آخرین ادعای خود، تجربه شخصی اش را  تعمیم (عمومیت) می بخشد.

چنین کاری اصلا مجاز نیست.

اولا

استثناء همیشه وجود دارد.

ثانیا

تعیین کننده قاعده و کل و عام است و نه استثناء و جزء و خاص.

ثالثا

حتما نباید سرگذشت همه مثل او  باشد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر