۱۴۰۲ مرداد ۲۹, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۱۹)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

دلیل خرکی این حماقت خارق العاده حاتم طائی کذایی را سعدی از زبان حاتم طائی بیان می کند:

مروت ندیدم در آیین خویش

که مهمان بخسبد، دل از فاقه ریش

 

مرا نام باید در اقلیم، فاش

دگر مرکب نامور گو مباش

 

معنی تحت اللفظی:

در آیین من، گرسنه خوابیدن مهمانان نشانه جوانمردی نیست.

برای من معروفیت به جوانمردی مهم است و نه اسب تندپا.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

به نیت تجلیل از حاتم

به تخریب و تخفیف او می پردازد.

 

حاتم ابله به تمام معنی است.

 

حاتم

با دیالک تیک وسیله و هدف بیگانه است:

او اولا نمی داند که اسب تازی برای کباب کردن نیست.

ثانیا نمی فهمد، که نام نباید هدف قرار داده شود.

 

نام در بهترین حالت، اهرم و انگیزه ای برای عمل خیر است.

نام نباید و نمی تواند هدف قرار داده شود.

اتفاقا برعکس، حفظ اسب تازی باید هدف هر انسان خردمندی باشد.

اسب تازی فقط یک اسب عادی نیست.

اسب تازی تبلور کار آموزشی دراز مدت و پرزحمتی است.

اسب تازی الماس اسب ها ست

و

 ذبح آن

 با روح ناتورالیسم (عشق به طبیعت مادر) در تضاد آشکار قرار دارد.

 

حاتم سعدی

در حقیقت، بیمار روانی است.

 

بعضی ها تمبر پستی جمع می کنند، برخی ها پروانه مرده، گروهی گل خشک.

حاتم سعدی

نام و آوازه جمع می کند و کرمش هر چه خارق العاده تر، آوازه و شهرتش، به همان اندازه بیشتر.

 

برای چه؟

 

تا هزار سال بعد شاعری در شرق از او یاد کند.

 

حیف اسب و شکر و زر!

نام یکی از گشتاورهای مهم در جوامع عقب مانده قرون وسطی بوده است.

نام در عین حال یکی از معیارهای ارزشی فئودالی است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر