۱۴۰۲ خرداد ۱۲, جمعه

درنگی در فرمایشات مهوش موسوی رضی الله عنه (۱۶)

 

   
میم حجری

 
حماسه داد
فریدون میزانی
(جوانشیر)
بازتاب خصلت‌های شاهان و پهلوانان در مناسبات با زنان
زيباترين مناسبات عاشقانه پهلوانان در "زال و رودابه"
فصل نهم
عشق پهلوانان در شاهنامه
ادامه


سومین و چهارمین عشق زیبای شاهنامه نیز به خاندان نیرم تعلق دارد: 

عشق گردآفرید و سهراب 

که نا شکفته می پژمرد

و 

عشق منیژه به بیژن.

 

  بیژن نیز از پهلوانان ایران و نواده رستم است.


با آنکه داستان بیژن و منیژه در شاهنامه به تفصیل آمده، ما ضرورتی نمی بینیم که از آن به تفصیل صحبت کنیم.

 

در بیان مقصود ما نیازی به این کار نیست. 

تنها به این یادآوری اکتفا می کنیم که این داستان نیز بر روی همان پایه هایی استوار است که عشق رودابه و زال. 

 

در اینجا هم منیژه از گوهر دیگری است

منثژه

 دخت افراسیاب

است.

 

در اینجا هم دختر است که در عشق پیشقدم شده، عاشق بیژن می شود و دنبال او می فرستد و آزادانه با او عشق می ورزد. 

در اینجا هم منیژه بیشتر عاشق مردانگی بیژن است تا ظاهر زیبای او.


ذکر دو مطلب نیز به درک عشق های شاهنامه کمک می کند:

یکی اینکه این عشق ها از طرف بزرگان و قهرمانان ستوده شاهنامه پذیرفته شده است. 

هیچ یک از اینان عاشق و معشوق را به خاطر عشقی که در دل دارند، سرزنش نمی کنند. 

همانقدر که هوسرانی ها و عیاشی های شاهان در نظر پهلوانان و بزرگان ناپسند است، 

عشق پاک این جوانان - چه دختر و چه پسر - به نظر آنان زیبا و ستودنی است. 

گاهی دلواپسی پدر و مادر دختر احساس می شود، ولی معمولا این نگرانی نیز به اصل عشق مربوط نیست.


مسئله عشق زال و رودابه تا دربار منوچهر می رسد و در انجمن اخترشناسان و موبدان بررسی می شود 

و

 یا عشق بیژن و منیژه 

سبب به چاه افتادن بیژن شده،

 دخالت منوچهر - شاه ایران - و تجهیز نیرو و اعزام رستم به توران را به دنبال می آورد و خطرها بر می انگیزد. 

اما هیچ کس به عاشق و معشوق به خاطر این عشق و دشواری هایی که به وجود آورده،

 ایرادی نمی گیرد.


دومین مطلب

 اینکه عشق های شاهنامه نیز حماسی و سر بلند اند و با آنچه که در اشعار غنایی و قرن های اخیر می توان دید، زمین تا آسمان فرق دارند. 

اشعار غنایی متاخر معمولا پر است از آه و ناله عاشق برای جلب نظر معشوق. 

عاشق

 شخصیت انسانی خود را می شکند، از بی وفایی معشوق، درد هجران می نالد و وصال را پایان عشق می داند.

اما عشق های شاهنامه پر از نشاط ، اعتماد بنفس و اطمینان خاطرند. 

عشق هایی هستند برای نمایاندن بزرگی انسان و نه خوار کردن او.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر