۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (166)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه     
قسمت دوم
ایدئالیسم حیات:
گئورگ سیمل (1858 ـ 1918)

10
·        سیمل می نویسد:
·        «اینجا آخرین مسئله متافیزیکی حیات مطرح می شود:
·        حیات تداوم بی حد و مرز است.
·        حیات ضمنا «من» است، منی که برایش حد و مرز تعیین شده است.»
·        (هماجا، ص 12)   

الف
·        بنابرین، سوبژکتیف در قاموس سیمل، گاهی به مثابه منی است که در قطب دیالک تیکی فرم تضاد متافیزیکی ـ غیر قابل حل حیات، برایش حد و مرز تعیین شده است.

ب
·        سوبژکتیف اما گاهی مجری اصل کنشگر پیگیر است:
·        این سوبژکتیف در خودعینی سازی خویش از خود بیگانه می شود.   

11
·        سمیل می نویسد:
·        «ما می توانیم حیات را فقط به مثابه فرابالیدن سوبژکت به آنچه که با آن بیگانه است و یا به مثابه مولود آنچه که با آن بیگانه است، محسوب داریم.
·        حیات اما بدین طریق، هرگز سوبژکت واره نمی شود، بلکه به استقلال خود پافشاری می کند، یعنی به بیشتر از حیات بودن خود ابرام می ورزد.»
·        (همانجا، ص 25)   

12
·        سیمل می نویسد:
·        «خود آگاهی، یعنی سوبژکت که خود را به اوبژکت خویش مبدل می سازد، سمبل و یا خودافشاگری (خود تبیین) رئال (واقعی) حیات است.»     
·        (سیمل، «یاد داشت های پراکنده و نظرات»، ص 6، 1967)

13
·        حیات در فلسفه سیمل با حیات روح یکسان نیست، ولی با روح، من و سوبژکت در پیوند تنگاتنگی قرار دارد:
·        مفهوم حیات سیمل در فاصله فی مابین طرح تبخیریافته دیلتی و درک خشن و سر زنده  و همزمان آرتیستی نیچه قرار دارد.

·        بنظر سیمل، حیات روح پدید آورنده ی جهان است  و پیدایش آن را مدیون اصول فلاسفه هستیم.

14

·        سیمل می نویسد:
·        «این ادعا که فلاسفه با یکجانبگی اصول خویش جهان را مورد تجاوز قرار می دهند، سرزنشی است که بد فرمولبندی شده است.
·        برای اینکه با این اصول است که جهان بطور کلی پدید می آید.
·        ضمنا طبیعی است که برخی از اصول ناقص باشند، برای بعضی موارد محدود  باشند و متناقض باشند.»
·        (سیمل، «استنباط حیات»، ص 29)  

15
·        بنا بر طرح سیمل، این اصول بسته به انواع کاراکترئولوژیکی روح (خصلت شناسی روح)  هر کدام از فلاسفه تعیین می شوند.  

16
·        بدین طریق، ایدئالیسم چندلایه ای تشکیل می شود که بنا بر مقولات شان به طرق متفاوتی شناور می مانند و در این ایدئالیسم چندلایه، ایدئالیسم حیات برتراز همه است.
·        ایدئالیسم جهان نیز یکی از آنها ست.
·        ایدئالیسم جهان اما دوپهلوئی ایدئالیسم حیات را از بین نمی برد.
·        بلکه عینیتی را که فلسفه حیات مجاز داشته، پس می گیرد و بدین طریق، دوپهلوئی فلسفه حیات را از دیده ها پنهان می دارد.
·        ایدئالیسم حیات و ایدئالیسم جهان، این توهم را اشاعه می دهند که گویا بر سوبژکت واره سازی مفهوم زمان غالب آمده اند.
·        مفهوم زمانی که بر واقعی بودن زمان مبتنی بوده است.

17
·        سیمل می نویسد:
·        «زمان فقط برای حیات، رئال است.
·        کل ایدئال (ایده وارگی) زمان در فلسفه کانت، احتمالا با عنصر مکانیسیتی جهان بینی او پیوند عمیقی دارد.»
·        (همانجا، ص 11)    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر