۱۳۹۳ شهریور ۲۴, دوشنبه

سیری در جهان بینی مولوی (15)


جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی
(604 ـ 672)
سیری در فیه ما فیه
فیه ما فیه شامل یادداشت‌هایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم آمده ‌است.
این سخنان توسط مریدان مولانا نوشته می‌شده است.
تحلیلی از شین میم شین

1
درد است که آدمی را رهبر است، در هر کاری که هست.
تا آدمی را درد کاری و هوس و عشق کاری در درون نخیزد،
قصد آن کار نکند و آن کار ـ بی درد ـ  او را میسر نشود.

·        اگر کسی انگیزه و عشق و علاقه ای به انجام کاری نداشته باشد، یا قادر به  انجام آن کار نخواهد بود و یا آن کار را بطرز دست و پا شکسته و مخدوش و معیوبی انجام خواهد داد.

·        منظور مولانا از مفهوم «رهبر»، به احتمال قوی، نیروی محرکه، انگیزش و موتور انجام کار است.

·        سؤال این است که انگیزه و انگیزش به چه معنی اند؟

2
·        انگیزه، عبارت است از نیات سوبژکتیف درونی برای عمل فردی انسان ها.

3
·        دلایل بیواسطه و سوبژکتیف ـ آگاهانه کردوکار افراد در مفهوم انگیزه تجرید می یابند.

4
·        انگیزه ها به اراده فردی انسان ها سمت و سو می بخشند.

5
·        انگیزه ها در رابطه با اراده به محرکه های عمل بدل می شوند.
·        محرکه هائی که انسان ها را به تحقق عملی نیات نهفته در انگیزه ها وامی دارند.

6
·        مجموعه انگیزه ها و تأثیرگذاری آنها حلقه ضرور برای تعیین رفتار اجتماعی انسان را تشکیل می دهند.

7
·        مجموعه انگیزه ها و تأثیرگذاری آنها گشتاور ضرور کردوکار آگاهانه، عملی، جهاندگرگونساز و خود دگرگونساز اجتماعی انسان ها را و لذا گشتاور توسعه مناسبات اجتماعی انسان ها را تشکیل می دهند.

8
·        اهمیت فلسفی مسئله انگیزه، یعنی جنبه فلسفی انگیزش ـ بویژه ـ در این پیوند است.

9
·        این امر بویژه دررابطه با مسائل فلسفی و سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)  ساختمان سوسیالیستی جامعه مطرح می شود.
·        آنجا که پرورش سوسیالیستی انگیزه های درونی انسان ها در توسعه اجتماعی، در تحکیم نظام دولتی و اجتماعی و در ترویج ایدئولوژی سوسیالیستی اهمیت روزافزون کسب می کند.

10
·        تربیت توده های هرچه وسیعتر مردم با روحیه سوسیالیستی و هومانیستی که بر مبنای مناسبات تولیدی سوسیالیستی و بر مبنای سازماندهی مردم بوسیله طبقه کارگر و مبارزه پیگیر ایدئولوژیکی صورت می گیرد، از اهمیت عظیمی برخوردار است.

11
·        مسائل فلسفی انگیزش، اجزای تعیین کننده تئوری فلسفی مارکسیستی مربوط به انسان و تربیت سوسیالیستی او را تشکیل می دهند.

12
·        مسئله انگیزه، اما نه فقط یک مسئله فلسفی، بلکه قبل از همه یک مسئله پسیکولوژیکی، پسیکولوژیکی ـ اجتماعی و بمعنای محدود کلمه، یک مسئله سوسیولوژیکی است.

13
·        انگیزش، ـ بمثابه تشکیل و تأثیرگذار گشتن مجموعه انگیزه های با هم مؤثر ـ اگرچه گشتاور ضرور برای تعیین رفتار اجتماعی انسان ها را تشکیل می دهد، ولی با آن (یعنی با مجموعه انگیزه ها) یکسان نیست.

14
·        سیستم تعیینگرهای رفتاری، مجموعه فاکتورهائی را در بر می گیرد که عمل طبقات، گروه های اجتماعی و افراد را تعیین و کانال بندی می کنند.

15
·        از آنجمله اند ـ قبل از همه ـ عوامل زیر:

الف
·         مناسبات اقتصادی و سیاسی مشخص نظام اجتماعی

ب
·        روابط و پدیده های ایدئولوژیکی جامعه مربوطه، که از مناسبات اقتصادی و سیاسی یاد شده نشئت می گیرند.

ت
·         تجارب اجتماعی

پ
·        مناسبات مبتنی بر تبادل اطلاعات و نظرات

ث
·        سنت ها

ج
·        موضوعات عمل

ح
·        خود عمل و غیره.

18
·        تعیینگرهای بیواسطه دیگری را فاکتورهای درونی و سوبژکتیف تشکیل می دهند که شامل انگیزه ها نیز می شوند.

·        آنها تابع تعین اجتماعی مستقیم و غیرمستقیم بوسیله تعیینگرهای یاد شده دیگرند و حلقه واسطی میان این رفتارها و رفتار عملی افراد را تشکیل می دهند.

19
درد است که آدمی را رهبر است، در هر کاری که هست.
تا آدمی را درد کاری و هوس و عشق کاری در درون نخیزد، 
قصد آن کار نکند و آن کار ـ بی درد ـ  او را میسر نشود.

·        نظر مولانا نیز در تحلیل نهائی حاکی از این است که بدون انگیزه ها و علایق درونی و سوبژکتیف (بدون درد، هوس و عشق) کرد و کار آدمی رهبر و مشوق و موتوری ندارد.
·        تجارب زنده زندگی نیز نظر ژرف مولانا را تأیید می کنند:
·        به محض تشکیل انگیزه، علاقه، عشق، شور و شوق لازم به انجام کاری، آدمی بی قرار و بی تاب می شود و تن به دریای مواج کرد و کار می زند.

20
درد است که آدمی را رهبر است، در هر کاری که هست.
تا آدمی را درد کاری و هوس و عشق کاری در درون نخیزد، 
قصد آن کار نکند و آن کار ـ بی درد ـ  او را میسر نشود.

·        نکته بسیار مهم دیگر در این نظر موجز و مختصر مولانا این است که کار از تنگه دیالک تیک لذت و ریاضت می گذرد:

الف

·        انسان برانگیخته و شوق مند و شورمند برای جذب لذت روحی، یعنی برای سیراب سازی روح تشنه به لذت از لذت ـ بی اختیار و بطور جبری ـ تن به کار می سپارد.

·        به آذین در اثر چند صفحه ای اش تحت عنوان «کاوه آهنگر»، کار کاوه آهنگر را با هماغوشی با همسر مقایسه می کند:
·        دیالک تیکی از لذت و ریاضت.

ب
·        کار به قول مولانا، فقط و فقط با صرف انرژی و نیرو انجام می یابد.

ت
·        مشقت و زحمت و رنج (درد) کار به دلیل صرف انرژی و نیروی مادی ـ فکری ـ روحی ـ روانی کارگر است.

پ
·        به همین دلیل ارگانیسم در روند کار و در اثر کار، خسته و فرسوده می شود.
·        انرژی زدائی می شود.
·        محتاج استراحت و تغذیه و بازتولید انرژی و نیروی از دست رفته می شود.

ث
·        دیالک تیک لذت و ریاضت هم همین جا ست:
·        اندیشه (روح) تشکیل یافته در کله در روند کار و در اثر کار جسمیت و یا مادیت می یابد.
·        اندیشه بنای خانه ای و نتیجتا مدل فکری خانه ای پس از خروج از کله و نفوذ در مواد و مصالح ساختمانی، فرم خانه مادی ـ واقعی به خود می گیرد:
·        روح (فکر) با نفوذ در ماده، ماده را فرم می دهد.
·        هر خانه ای تجسم دیالک تیک ماده و شعور و یا روح است.

ج
دانشگاه هنر
در جمهوری خلق چین

·        عمله و بنا در روند کار و پس از پایان کار و تشکیل خانه، بطور عینی به خودشناسی و محیط خود شناسی دست می یابد:
·        ضمنا به لیاقت خلاق خود پی می برند.
·        علاوه بر آن، به صحت وسقم افکار و مدل فکری و طرز کار خود پی می برند.
·        توسعه و تکامل نظری و عملی عمله و بنا در طول تاریخ به همین دلیل است.

ح
عمله
اثری از روزبه دلیجانی

·        عمله و بنا از مشاهده مولود خود، مثلا خانه خود، درست به همان سان لذت می برند که خدا پس از خلق حوا و آدم از مشاهده مخلوقات زیبای خود غرق لذت می شود و فتبارک الله احسن الخالقین سر می دهد.
·        خدا حتما با مشاهده مخلوقات خود به خودشناسی می رسد.

·        می توان گفت که لذت آغازین در روند کار و بویژه پس از پایان کار بازتولید می شود و چه بسا قوی تر و وزین تر از لذت آغازین است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر