۱۴۰۴ آذر ۱۶, یکشنبه

آلن بدیو کیست و خالد رسولپور در پی چیست؟ (۲۲)

    آلن بدیو نویسنده کتاب راهنمای نازیبایی شناسی | ایران کتاب 

 
آلن بدیو
 (زادهٔ ۱۹۳۷)

درنگی
از
 شین میم شین
 


خالد سول پور
 
 «رخداد»
 لحظه‌ای است که این خلاء یا غیاب سر برمی‌آورد و نظم موجود را می‌گسلد.  

 
این تعریف آلن بدیو از رخداد کذایی است
جامعه بسان زنی آبستن در بطن خود چیزی نامرئی دارد.
 
رخداد
لحظه تولد آن چیز نامرئی است.
 
لحظه 
یکی از فرم های بسط و تعمیم مفهوم فلسفی زمان است
و
زمان و مکان دو ظرف تو در تو هستند که ماده در آنها قرار دارد.
ماده ای که مبتنی بر دیالک تیک حرکت و سکون است.
 
انقلاب اجتماعی
در قاموس آلن بدیو و خالد رسول پور
نه چیزی مادی، بلکه چیزی زمانی (فرمال، ظرفی) است.
 
 آلن بدیو
«رخداد»
 قابل پیش‌بینی یا برنامه‌ریزی نیست

 
 لحظه را که نمی توان پیش بینی و برنامه ریزی کرد.
 فقط ماده را می توان با توجه به قوانین و قانونمندی های عینی مربوطه اش  ارزیابی کرد و تحولش را پیش بینی و برنامه ریزی کرد.

مثال:
للحظه تولد نوزاد را می توان با بررسی طبی و تجربی توسعه جنین پیش بینی کرد و قابله را بالای سر زن آبستن آورد تا بعدها اعلام کند که نوزاد به محض تولد، یا علی گفته است. 
 
https://www.aparat.com/v/DcG4y

 آیت‌الله سید محمد سعیدی 

(امام جمعه قم

 روایت می کند:

من از مادرشهیدین (مهدی ومجید)

«زین الدین»

 شنیدم که ایشان از«خواهرناتنی آیت الله خامنه ای» شنیده و ایشان هم ازقابله همسرآسیدجوادخامنه ای شنیده که قابله گفت:

آیت الله خامنه ای هنگام تولد «یاعلی» گفت.

 
این حرف غلط و ناشیانه آلن بدیو، اصلا حرف خود او نیست.

 این حرف لنین است
  «لحظه وقوع انقلابات اجتماعی را فقط حزبی می تواند پیش بینی کند که به توده نزدیکتر از رگ گردن توده باشد.»
 
منظور لنین این است که انقلاب، امر توده است. 

آلن بدیو
رخداد
ناگهان اتفاق می‌افتد و نگاه ما به جهان را دگرگون می‌کند.

 
این فرمایشات پرت ـ پلایی ناشیانه آلن بدیو و خالد رسول پور
تحریف حواس پرتانه حرف های درست لنین اند:
دانش توده در شرایط انقلابی یکشبه ره صد ساله می رود.
 
دلیل فراگیری سریع تئوری توسط توده، نیاز بی امان توده به تئوری است که باید جامه عمل پبوشد.
 
به قول انگلس
نیاز بشر به چیزی، موتور محرکه شناخت آن چیز است. 
 
وقتی کسی قصد مرغداری دارد تا امرار معاش کند،
با تمام وجود به شناخت همه جانبه مرغ  روی می آورد.
 
آلن بدیو منظور لنین را درک نکرده است.
به همین دلیل خود و امثال خود را جای توده گذاشته است:

نگاه ما به جهان را دگرگون می‌کند.
 
حزب کمونیست
که طویله نیست تا پس از وقوع انقلاب نگاهش به جهان عوض شود.
 
حزب کمونیست
انقلاب اجتماعی را و  طبقه و توده  را هم اموزش تئوریکی می دهد و هم رهبری می کند.
یعنی قوانین و قانونمندی های عینی جامعه را پیشایپش فرا گرفته است.
 
بدون تسلط پیشاپیش به تئوری انقلابی که نمی توان انقلاب اجتماعی را رهبری کرد.
 
 آلن بدیو
 انقلاب‌ها، کشف‌های علمی، آثار بزرگ هنری یا تجربه‌ی عشق
 همگی می‌توانند «رخداد» باشند.
 
رخدادی که لحظه ای (زمان) بود، اکنون ماده ( انقلاب‌ها، کشف‌های علمی، آثار بزرگ هنری یا تجربه‌ی عشق) می شود و عملا تصحیح می شود.
 
آلن بدیو
کمترین خبری از دیالک تیک و فلسفه مارکسیستی ندارد.
احتمالا
تروتسکیست است.
مشخصه مشترک تروتسکیست ها و استالینیست ها بیسوادی نظری است.
آلن بدیو
تعریف مفاهیمی را که به طور الکی و خرکی و مکانیکی بر زبان می راند، نمی داند.
آلن بدیو
از مهمترین قانون دیالک تیکی «گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس» (دیالک تیک کمیت و کیفیت) و مفاهیم مارکسیستی مهم جهش و حد خبر ندارد.

به حال و روز چنین علامه ای باید نشست و زار زار گریست.

 

قانون گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12613

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12615

 

پایان

 

کیفیت و کمیت 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/05/blog-post_944.html

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/05/blog-post_744.html

 

ادامه دارد.
 

خود آموز خود اندیشی (۱۳۴۵)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت هفدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۵ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

گدائی که از پادشا خواست دخت

قفا خورد و سودای بیهوده پخت

معنی تحت اللفظی:

عاشق شدن پروانه به شمع، شبیه خواستگاری گدا از دختر پادشاه است که نتیجه اش خام اندیشی و پس گردن خوری است.

 

ناصح در این بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

 را

 به شکل دیالک تیک پادشاه و گدا بسط و تعمیم می دهد و تضاد آشتی ناپذیر طبقاتی فی مابین را از صراحت شبه مارکسیستی می گذراند:

گدائی که به خواستگاری دختر پادشاه برود، با سر و صورت آماس کرده و دک و دنده شکسته به خانه برمی گردد.

 

ناصح ماتریالیستی تمام عیار است.

او جایگاه انسانها در تولید را، یعنی وابستگی طبقاتی آنها را معیار قرار می دهد.

گدا و شاه دو ضد دیالک تیکی اند.

میان آندو تضادی آشتی ناپذیر در تب و تاب مدام است.

گدائی که قصد وصلت با دختر شاه را به ذهن خود خطور دهد، ابلهی است که مقدس ترین مقدسات جامعه طبقاتی را هتک حرمت می کند.

نتیجه چنین سودائی لت و پار شدن زیر چماق غلامان دربار خواهد بود.

ایراد مفهومی و فلسفی این بیت شعر سعدی

گدا جا زدن توده مولد و زحمتکش است.

توده

نه گدا، بلکه خدا ست.

توده رزاق بشریت است.

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ر) روانشناسی (پسیکولوژی) (۴)


پروفسور دکترهانس هیبیش

برگردان

 شین میم شین 

 

 

روانشناسی در عصر جدید

 

۱

·    در فلسفه عصر جدید هم افکار پسیکولوژیکی ماتریالیستی و هم افکار پسیکولوژیکی ایدئالیستی ادامه پیدا می کنند و هر دو در تشکیل مقولات پسیکولوژیکی معینی مؤثر واقع می شوند.

 

۲

·    ما مفهوم واکنش (رفلکسیون) را مدیون دکارت (۱۵۹۶ ـ ۱۶۵۰)   هستیم.

 

۳

·    مفاهیم ادراک آگاهانه (اپرسپسیون) و ناخودآگاهی را ما مدیون لایب نیتس (۱۶۴۶ ـ ۱۷۱۶ میلادی) هستیم.

۴

·    «قوانین تداعی» به میراث مانده از ارسطو در امپیریسم انگلیسی به وسیله جان لاک (۱۶۳۲ ـ ۱۷۰۴) و هیوم (۱۷۱۱ ـ ۱۷۷۶) توسعه داده می شوند.

 

۵

·    نظرات ماتریالیستی ـ مکانیکی روانشناسی روشنگری فرانسه را می توان در اثر اصلی لامتری (۱۷۰۹ ـ ۱۷۵۱) تحت عنوان «انسان به مثابه ماشین» باز یافت.

 

پیش شرط های اجتماعی و علمی برای روانشناسی به مثابه یک رشته مستقل علمی

 

۱

·    روانشناسی به مثابه یک رشته علمی مستقل اما زمانی تشکیل می یابد که پیش شرط های معین لازم ناشی از توسعه جامعتی و علمی زیر فراهم می آیند.

 

الف

·    روی بر تافتن از گمانورزی و روی آوردن به آزمون و آزمایش.

 

ب

·    توسعه متدها و ابزارهای پژوهشی معین.

 

پ

·    کشف قانونمندی های فیزیولوژیکی معین زیر که برای روانشناسی مهم بوده اند:

 

۱

·    کشف اعصاب حسی (دریافت کننده احساس ها) و اعصاب موتوری (تنظیم کننده حرکت اعضا) به وسیله پل (۱۸۱۱ میلادی)

 

۲

·    اندازه گیری انتقال تحریک در اعصاب (مولر، دو بوآ ریمون، فون هلم هولتس)

 

۳

·    انتشار نظرات مربوط به ماهیت رابطه حسی میان ارگانیسم و محیط زیست که نتیجه بررسی های مختلف در باره عملکرد حواس انسانی بوده اند.

 

ادامه دارد.

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۶۰)

        https://img2.chinadaily.com.cn/images/202005/27/5ece2147a310a8b2fa4bc20c.jpeg  


میم حجری
 

بسیار از تو آموختیم ، اما ساده ترین آنها رفاقت بود.
 فریدریش اِنگلس

رفاقت
چیست؟
ما با روابط میان انسانی زیر سر و کار داریم:
آشنایی
عشق (که رابطه نیست. وابستگی است)
دوستی
رفاقت.
تفاوت آشنایی و دوستی و رفاقت چیست؟
رفاقت را که نمی توان آموخت.
رفاقت
عالی ترین رابطه میان انسان  ها ست که برقرار می شود
رفاقت = دوستی مبتنی بر وحدت ایده ئولوژیکی

دانش به چه معنی است؟
دانش (دانایی) ضد دیالک تیکی نادانی است
دانایی در هر صورت بهتر از نادانی است.
خریت به نفع هیچ خری نبوده است (»ارکس)

منظور از دانش خوب و بد چیست؟
 
معیار برتارد اشو برای طبقه بندی اخلاقی دانش چیست؟
منظور او احتمالا از دانش بد
مثلا
فراگیری فوت و فن سرقت و غارت  اموال  همنوع است
این بدان معنی است
سارق نادان بهتر از سارق دانا ست.
یعنی
سرقت
فی نفسه
عیب و ایرادی ندارد.

اخوان
 فاتحان شهرهای  رفته بر باد ایم
باصدایی ناتوانتر زانکه بیرون اید از سینه

راویان قصه های رفته از یاد ایم.
معنی تحت اللفظی:
مشخصه   اول  ما
فتح شهرهایی است که دیگر وجود ندارند
مشخصه  دوم  ما
نقل قصص از یاد رفته با صدایی تحیف تر از نحیف است
.

در این بند از شعر اخوان
اولا
فخر فروشی ایرانیان به عظمت باستانی خویش
مورد انتقاد مأیوسانه قرار می گیرد
ثانیا
تکرار و نشخوار قصص بیات و کپک زده.
من آنم که رستم لود پهلوان.


اخوان ثالث
———
فریاد
———-
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
‌من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته ی سوزان
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر
من ، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب
من به هر سو می دوم ،
گریان ازین بیداد
می
کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
ز آن دگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود
تا سحرگاهان ،
که می داند که بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر
وای ، آیا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد


آقای ایجادی در تظاهرات به حمایت از اسرائیل که مرتکب جنایت و نسل‌کشی علیه فلسطینیان می‌شود، شرکت می‌کند. او بی‌شرمانه کسانی را که با اقدامات و جنایات اسرائیل مخالفند به یهودستیزی متهم می‌کند. چنین افرادی اغلب حیله‌گر هستند! خوشبختانه انگیزه‌هایشان برای نخبگان جوامع بشری آشکار است. اگر آقای ایجادی با جنایات خامنه‌ای علیه مردم ایران مخالف است، باید با جنایات ضد انسانی نتانیاهو علیه مردم غزه نیز مخالفت کند. با این حال، مخالفت آقای ایجادی و رضا پهلوی با خامنه‌ای بر اساس مخالفت با حاکم بودن اوست، نه جنایات ضد انسانی او، زیرا آنها در نهایت می‌خواهند بکمک بمب باران ایران توسط نتانیاهو خودشان بر ایران حکومت کنند
انصاری



*استاد دانشگاه باقرالعلوم در پخش زندهٔ تلویزیون: 1000متر مربع در مریخ زمین خریده ایم تابرای مریخیان دانشگاه تأسیس کنیم و ریاست دانشگاه را هم با دکتر محسن رضایی و پروفسور حداد عادل عهده دار خواهند بود!
* *ببینید بعضی ها چقدر توهم میزنند*

از اولین سالی که روسیه، عملیات ویژه خود را در اوکراین انجام داد، یوروویژن که یکی از پر طرفدارترین برنامه های اروپا است، شرکت کنندگان روسیه را از این برنامه کنار گذاشت.
بعد از دو سال و دو ماه نسل کشی در غزه، هنوز این برنامه نتوانسته در مورد اسرائیل چنین کاری انجام دهد، چرا که اعتقاد دارند، سیاست نباید در مسائل هنری دخالت کند.
امروز جمعه، در خبرهای مختلف گفته شد که چهار کشور، هلند، اسپانیا ، ایرلند و اسلوانیا بخاطر شرکت اسرائیل یوروویژن را بایکوت کرده و دیگر در این برنامه شرکت نخواهند کرد.



تلویزیون جمهوری آذربایجان با انتشار نحوه ی نشستن نمایندگان گفت : اینها نمایندگان کشوری هستند که می‌خواهند دنیا را نجات دهند و این تصاویر سوژه ی
فضای مجازی شد.
اشگی خلق ایلییب لاشخور سوار اولسون گرک
خر ترین سیاستمدار ایرانی
خردمندتر از خردمندترین سیاستمدار یانکی و بانکی و مانکی و خ مالان آنسوی ارس  است


ایران در حال برداشتن قدم‌های تازه‌ای در مسیر بازیابی جایگاه تاریخی خودش در مسیرهای ارتباطی و تجاریه. ورود اولین قطار ریلی از روسیه به ایران، یک حرکت مهم در احیای مسیرهای قدیمی مثل جاده ابریشم به شمار میاد.
سال‌ها بخش زیادی از تجارت جهان از مسیر دریا انجام می‌شد و ایران از مسیرهای اصلی ترانزیتی دور مانده بود؛ در حالی که جغرافیای ایران در قلب منطقه، ظرفیت وصل‌کردن شرق و غرب رو داره.
این تحول جدید می‌تونه واکنش‌هایی در سطح بین‌المللی به همراه داشته باشه و باید دید در آینده این مسیر چه تغییراتی رو برای موقعیت ایران در تجارت جهانی به وجود میاره.
پ.ن یک غلط املایی وجود داری امپراتوری نوشته شده امپراطوری
 

 عشق ،یعنی
درمیان ِغصه های زندگی ...
یک نفر باشد
 که آرامت کند ...
آرزویِ دلِ بیمار منی
صحتی؟
عافیتی؟
درمانی .....
#عراقی

عراقی
فقط عقل ندارد.
عشق
نه آرامش بخش
بلکه آارمش سنیز است.
بر خلاف تصور عراقی
عقل است که آرامش بخش است و نه غریزه


ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه میمون همایی بکنیم
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
حافظ


نحس زدایی تاریخی
لهستان رسماً حزب کمونیست را ممنوع اعلام کرد.
دادگاه قانون اساسی لهستان با بیان اینکه برنامه و ایدئولوژی حزب کمونیست جمهوری لهستان، قانون اساسی را نقض می‌کند، حکم به ممنوعیت آن داد.
دادگاه تأکید کرد که «در نظام حقوقی لهستان جایی برای حزبی که جنایات کمونیسم را ستایش می‌کند، وجود ندارد.»
این حکم عملاً حزبی را که از سال ۲۰۰۲ وجود داشته، منحل می‌کند. روند انحلال چندین سال است که ادامه دارد: این موضوع برای اولین بار توسط دادستان کل در سال ۲۰۲۰ مطرح شد.
مگر حزب  کمونیست لهستان و حتی روسیه
خطری برای طبقه حاکمه اولیگارش است که منحل می کنند؟
اگر  حزب  کمونیست لهستان
بی خطر است
پس دلیل انحلالش چیست
اگر خوشرقصی برای امپریالیسم نیست؟
مثال:
مگر حزب توده
خطری برای طبقه حاکمه جمهوری اسلامی بود که اعضایش  آش و لاش و لاشه گشتند و خودش  منحل شد؟
حزب توده سرسخت ترین حامی این نظام بود


آدم‌ها خیلی کم بلدند خودشان باشند !
ای کاش آن دسته هم که نقشی بازی می‌کنند ، توانایی داشتند نقششان را به خوبی ایفا کنند
و همان نقش را هم به خوبی درآورند!!!
 دیوید سلینجر
منظور دیوید سلینجر از خودشان بودن آدمها چیست؟
مگر کسی یافت می شود که خودش نباشد؟
منظور او احتمالا رل بازی (تئاتر) است تا همنوع رنجیده خاطر نشود
رل بازی چه عیبی دارد؟
رل بازی ویا تظاهر
فرمی از استتار برای ادامه حیات است
استتار از عالم نباتات و جانوران به جامعه امده است و الزامی است
کسی که استتار بلد نباشد
خر است و نه خردمند

مشیری
شاعر خوبی بوده:
شعرش
به لحاظ صنعت و ساختار شعری
 عیب و ایراد ندارد
عیب و ایراد مضر شعر مشیری
در  محتوای شعر مشیری:
در افکار عقب مانده او ست.
داد و فریاد ابوجهل
و
بیدار قلمداد کردن خود
مضحک است
نه مدد رسان

صداوسیما بارها سریال یوسف پیامبر (ع)
رو پخش کرده ولی به یه نکته دقت نکرده.
این سریال فقط یه پیام داشت.
اونم اینه که
اگه اقتصاد کشورت رو درست کنی
و مردم کشورت رو در آسایش و رفاه قرار بدی
همون دین و خدایی رو میپرستن که تو‌ میگی.
حضرت یوسف؛ مصر رو از قحطی نجات داد؛
فقرا رو غنی کرد؛
برده ها رو آزاد کرد
و در نهایت
مردم همون خدایی رو پرستیدن
که یوسف گفت.
اگه کشورت رو نجات بدی مردم به سمتت میان
شورا

یوسف کجا از این کارها کرده است؟


راز ازدواج‌های ماندگار چیست؟
البته هر زندگی زناشویی طولانی به معنای سعادت نیست؛ اما مگر شما هم با دیدن زوج‌های پیری که سال‌هاست با هم زندگی می‌کنند و هنوز دست یکدیگر را می‌گیرند، لبخند نمی‌زنید؟
وقتی دیدم نمی‌توانم این معما را حل کنم، در کتاب‌فروشی بودنم را به فال نیک گرفتم و تصمیم گرفتم از نویسندگان و متفکران موردعلاقه‌ام سؤال کنم؛ شاید یکی از آنها جواب را  بدهند . از نیچه با سبیل‌های پرپشت و قیافه‌ی مصممش  که چپ‌چپ نگاهم می‌کرد. می‌پرسم. این‌طور جوابم را می‌دهد:
«علت ازدواج‌های ناموفق، فقدان عشق نیست؛ بلکه فقدان دوستی است.»
در قفسه‌ی ادبیات انگلیسی، اسکار وایلد به استقبالم می‌آید. می‌گوید:
«مزخرفات فریدریش را باور نکن! انسان همیشه باید عاشق باشد و عاشق بماند؛ به همین خاطر هیچ‌وقت نباید ازدواج کند.»
می‌پرسم: «خب پس این همه آدم چرا ازدواج می‌کنند؟»
با لحنی عالمانه می‌گوید:
«خیلی ساده است. مردها وقتی خسته می‌شوند ازدواج می‌کنند؛ زن‌ها هم از روی کنجکاوی تن به ازدواج می‌دهند. سرانجام، هر دو گروه ناامید و سرخورده می‌شوند.»
 از دومونتنی  نویسنده  فرانسوی میپرسم‌می‌گوید:
«ازدواج شبیه قفس است؛ کسی که بیرون قفس است سعی می‌کند وارد شود، و پرنده‌هایی که در قفس هستند سعی دارند از آن فرار کنند.»
می‌پرسم: «یعنی هیچ ازدواج موفقی وجود ندارد؟»
می‌گوید: «البته که وجود دارد.»
و فرمولش را ارائه می‌کند:
«فقط مرد ناشنوا و زن کور می‌توانند زوج موفقی باشند.»
یعنی مرد وراجی‌های زنش را نخواهد شنید و زن اشتباهات مردش را نخواهد دید.
مگر چنین چیزی می‌شود؟
چند قدم ان طرف پوستر  آلبرت اینشتین آویزان است. آرام نزدیک می‌شوم و با او مشورت می‌کنم.
می‌گوید:
«مرد با این امید که زن اصلاً تغییر نکند ازدواج می‌کند؛ و زن با این امید که بتواند مرد را تغییر دهد. و هر دو ناامید می‌شوند.»
وقتی با خلیل جبران روبه‌رو می‌شوم، انگار دوستی قدیمی را دیده باشم، خوشحال می‌شوم. می‌گوید:
«ظرف همدیگر را پر کنید، اما هرگز از ظرف یکدیگر آب ننوشید. از نان خود به هم بدهید، اما یک نان را میان خود تقسیم نکنید. چنار و سرو بهتر است دو درخت متفاوت باشند؛ زیر سایه‌ی هم رشد نکنند.»
یعنی هرکس باید حدود فردی خود را حفظ کند. درست؛ اما مگر مردِ ترک می‌تواند ظرفیت چنین استقلالی را داشته باشد؟
سرانجام از کتاب‌فروشی خارج می‌شوم و با مادربزرگم مشورت می‌کنم. هر چه باشد، او انسان باتجربه‌ای است.
جوابش این است:
«فرزندم، به حرف نویسنده‌ها گوش نکن. زندگی زناشوییِ طولانی یک راز دارد: باید با خوب و بد کنار بیایی. باید نخ و سوزن برداری و تا می‌توانی رفو کنی. کمی‌ها و کاستی‌ها را، اشتباهات را، سوراخ‌ها و شکاف‌ها را با پارچه‌های حریر رفو کن.»
با خود فکر می‌کنم که چنین فرمولی را تنها یک زن می‌تواند ارائه بدهد؛ آن هم زنی از نسل مادربزرگم.
 اما نسل ما  نسل دیگریست ‌ما سخت بر سر دو راهی گیر کرده ایم .
از یک طرف انتخاب‌های ما بیشتر شده، از طرف دیگر ذهنمان آشفته‌تر شده است…
  الیف شافاک
   از کتاب فکر نکن‌تنهایی



تحلیلی بر جنگ با ایران از دید برخی از معتبر ترین استراتژهای جهان


در اینجا دو نظر متفاوت وجود دارد.
بودا همراهی با جریان روبرشد و مردمی را مد نظر دارد و هدفش کاستن از رنج انسان هاست
اما،
نیچه به عنوان پدر معنوی فاشیسم رو در رویی با جریانات مترقی و مردمی را تبلیغ می کند تا راه را برای برپایی کوره های آدمسوزی هموار کند.

شنا در جهت جریان رود
یک مفهوم فلسفی است
به معتی تبعیت از قوانین و قانونمندی های عینی هستی است
کرد و کاری راسیونال (بخردانه) است
شنا  بر خلاف جریان رود
توسط ماهی های لاکس صورت می گیرد تا در زادگاه خود تخم ریزی و تکثیر کنند و ضمنا لاشه شوند تا تخم ها از مواد تجزیه شده از اندام آنها تغذیه کنند
تحقیر شنا در جهت جریان رود
توسط نیچه
کردوکاری ایراسیونال (ضد عقلی) است و نشانه خریت و خر پروری است
نیچه مؤسس ایراسیونالیسم (خردستیزی) است



حزب الله با شاه الله یکی است؟ پوتین الله با نتان الله یکی است؟

آب طلب نکرده، همیشه مراد نیست.
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند.
فاضل نظری

منشاء اندیشه نهفته در این بیت شعر
حکم شرعی مربوط
به
آب دادن به گوسفند
 قبل از نهادن چاقو بر گلویش است.
این بیت شعر فاضل
محتوای فلسفی دارد:
در مفهوم «آب طلب نکرده، خوراندن»
هزاران مورد مختلف  تجرید یافته است
 و
فی نفسه شاهکار است.
مثال:
سازمان  های جاسوسی سیا و موساد و ام آی سیکس  
هزیته سفر و هتل و متل بعضی از بازرگانان و سرمایه داران ایرانی را تقبل می کنند
 (آب طلب نکرده، به حضرات می خورانند)
تا از طریق حضراتاطلاعات حیاتی ـ مماتی به دست اورند
و

صدمات میلیاردها دلاری بر اقتصاد و صنعت و علم و فن و فن اوری ایران وارد سازند
چنگیز خان مغول
هم
قبل از حمله به ایران
با بازرگانان ایرانی همین کار را می کرد
امنیت مسافرت برای حضرات را تضمین می کرد

و
 (آب طلب نکرده، به حضرات می خوراند)
و
اطلاعات استراتژیکی ـ ژئوپولیتیکی از حضرات بیرون می کشید
با تقاط قوت و ضعف ایران آشنا می شد.





فاضل نظری
 
پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم...
از کتاب ضد
 
پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم
مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم
تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم
مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم
یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم
کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم
تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم
تو آهوی رهای دشتهای سبزی اما من
پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم


 یهودی‌ای از مسیر قریه مسلمان‌نشین می‌گذشت. شیطان وسوسه‌اش کرد و با خود گفت:
«چرا میان این مردم شک نیندازم؟ چرا عقیده‌شان را متزلزل نکنم؟»
هنوز وارد ده نشده بود که به چوپانی ساده‌پوش اما آرام برخورد. پیش رفت و سلام کرد و خود را مسافری مسلمان معرفی نمود. کمی گفت‌وگو کردند، سپس با نیرنگ در کلام گفت:
«قرآن ما سی جزء دارد و بسیاری از آیاتش تکراری است. اگر آن آیات تکراری حذف شوند، قرآن کوتاه‌تر و حفظش آسان‌تر می‌شود. این همه تکرار چه فایده دارد؟»
چوپان ساکت بود. نه اعتراضی کرد نه بحثی. فقط نگاه می‌کرد و گوش می‌داد.
یهودی در دلش شعف پیدا کرد و گفت: «این یکی ساده‌تر از آن است که فکر می‌کردم.»
وقتی سخنش پایان یافت، چوپان آرام گفت:
«گفتارت جالب بود… اما پرسشی دارم.»
یهودی با اعتمادبه‌نفس گفت: «بپرس.»
چوپان گفت:
«تو می‌گویی هر چیز تکراری را باید حذف کرد، درست است؟»
یهودی با غرور گفت: «بلی.»
چوپان لبخند زد و گفت:
«پس چرا از بدن تو آغاز نکنیم؟
دو دست داری، یک دست کافی‌ست.
دو پا داری، یکی بس است.
دو چشم داری، با یک چشم هم می‌شود دید.
دو گوش داری، یک گوش هم می‌شنود.
دو کلیه داری، یکی هم کار می‌کند.
اگر همه اعضای تکراری را کم کنیم، بدنت سبک‌تر می‌شود، غذای کمتری می‌خواهی و زندگی‌ات هم ساده‌تر می‌گردد. چرا مخالفت می‌کنی؟»
رنگ یهودی مثل غروب تیره شد، زبانش خشک شد و چشمانش پر از شرم. هیچ پاسخی نداشت. سکوت کرد، برخاست و بی‌آن‌که حتی خداحافظی کند، از چوپان دور شد.
و در دلش گفت:
اگر فهم چوپان مسلمان چنین ژرف است، پس دانش و حکمت علمای آنان چگونه خواهد بود؟
آنجا بود که فهمید: در برابر حقیقت، شبهه همیشه لنگ است.

هم دعاوی یهوی ی کذایی غلط اند و هم دعاوی چوپان
قرآن تکرار مکررات نیست
قضیه برعکس است
تورات به قول یهودیان تکرار مکررات است و کسالت اور است
قرآن کتاب محشری است
ما دیری است که به تحلیل قران کمر بر بسته ایم و لذت می بریم.
ضمنا
هیچ عضوی  در هیچ اندام زیادی نیست
موجودات در کمال طلق اند.
اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه هستی سراپای

عارفی میگوید :
زندگی مثلِ آبیست به جام 
که تَرَک خورده ومی ریزد از آن آب مُدام 
بخوری،هست به کام،
نخوری،میشود آهسته حرام 
هر دو صورت شَوَد این آب تمام
پس ببر لذت از زندگی ات
وبنوش از می جان
این بود ختم کلام.

عرفان مکتب خریت گستری و خردستیزی است
بهشت و دوزخ  توهم نیستند.
چیستند؟
بهشت در متون اساطیری و مذهبی
خاطره جامعه اشتراکی اولیه بر باد رفته است
و
دوزخ
جامعه طبقاتی حی و حاضر است
بهشت
ایدئآل دیرین ابنای بشر است که در آینده تشکیل خواهد شد
جامعه کمونیستی = بهشت برین بر کره زمین


خودت متوجه حرف حریف نشده ای. زندان برای اصلاح اعضای جامعه است

ژن چیست؟
 دی ان آ؟
هیچ دی ان آیی شبیه دی ان آی دیگر نیست.
دانش کاه تبریز ول معطل  است.

سؤال نادرستی است.
به سؤآل نادرست نمیتوان جواب درست داد.
ماهیت چیست؟
ماهیت
به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به  تنهایی وجود ندارد
هر چیزی با ضد دیالک تیکی اش وجود دارد
گل با خار
زن با مرد
الله با ابلیس
جهنم با جنت
ماهیت با پدیده (ذات با ظاهر)
ماهیت خود را در پدیده نمودار می سازدو
مثال:
  گندیده بودن سیب
خود را در ظاهر (پدیده و نمود)
 سیب نمودار می سازد
بوی بد
طعم بد
شکل و شمایل بد
ماهیت = بخش تعیین کننده محتوا
پدیده ویا نمود = بخش تعیین کننده فرم


مشخصه  مرکزی اگزیستانسیالیست ها
گنده گویی های توخالی است.
عشق
به تنهایی وجود ندارد تا ابدی باشد.
عشق
با نفرت توأم است
به همین دلیل دیر یا زود عشق به نفرت مبدل می شود و نفرت به عشق.
خردگرایان دنبال عاشق و معشوق نمی گردند.
  خران و خردستیزاندنبال عشق می گردند.
دوستی هم به تنهایی وجود ندارد
دوستی در دیالک تیک دوستی و دشمنی وجود دارد
تا زمانی که منافع مشترک در بین باشد دوستی دوام می اورد
و
پس از محو منافع مشترک قطع می شود و چه بسا به دشمنی مبدل می شود
طلا فلز بی خاصیتی است
قیمت بالای طلا
به دلیل ندرت آن است


چه وقت رقص و پایکوبی و شادی است؟
وجب به وجب جهان کربلا ست
سکنه غزه از ساده ترین مایحتاج حیاتی از قبیل نان و اب و مسکن  محرومند
کشورشان خرابات شام شده است
و همه چیز خونالود است
نصف جمعیت اوکراین آواره اند و میلیون ها تن در خون خفته اند
ونزوئلا
در معرض اشغال است
و
ایران
هر لحظه می تواند بمباران اتمی شود
جنگ جهانی سوم
قاماس قاماس تدارک دیده می شود

هانا آرنت
تحفه نظنز که نبوده است تا جایش خالی باشد.
هانا آرنت
معشوق هایدگر
فیلسوف نازی بوده است و عوامفریبی امپریالیستی
ما بخشی از خرافات هانا آرنت را تحلیل مارکسیستی کرده ایم و اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند


اگر به همان اندازه که خرج زندان ها می شود خرج اصلاح جامعه شود دیگر زندانی پیدا نمی شد
حریف

کسی که این ادعا را دارد
اصلا نمی داند که زندان برای چیست.
نادانی ا.و  اما باغت پرهیز از گنده گویی و فضلفروشی نمی شود.
زندان برای چیست؟
دولت که خر نیست تا زندان بسازد و مجرمین را زندانی کند و ضمنا نان و آب و پوشاک و بهداشت شان را تأمین کند

فقر چیزی است که همه جا سر می کشد،
فقر، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست،
فقر چیزی را " نداشتن" است،
ولی آن چیز پول نیست، طلا و غذا نیست،
فقر همان گرد وخاکی است
که بر کتابهای فروش نرفتهِ یک
کتابفروشی می نشیند،
فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خورد میکند،
فقر، کتیبه سه هزار ساله ی است
که روی آن یادگاری نوشته اند!
فقر، پوست موزی است که از پنجره
یک ماشین به خیابان انداخته می شود،
فقر همه جا سر میکشد،
فقر، شب را "بی غذا" سر کردن نیست،
فقر، روز را "بی اندیشه"سر کردن است...!
صمد بهرنگی


فقر، روز را "بی اندیشه"سر کردن است.
صمد بهرنگی

صمد و نه فقط صمد
اصلا نمی دانند که اندیشه چیست
درست به همین دلیل خیال میکند که خلایق روز را بی اندیشه سر می کنند.
اندیشه چیست؟

معینی کرمانشاهی
=============
دمبدم تنگ کنم دایره خلوت. خویش
================
دم به دم تنگ کنم دایره ی خلوت خویش
تا به آنجا که دهم دل به دل صحبت خویش
دوری و دوستی و حرف کم و رنجش کم
با چنین شیوه توان داشت نگه عزت خویش
زود رنجیدن اگر جرم من ساده دل است
جمع یاران ابدی باد و مرا خلوت خویش
چند رنگی شده سر لوحه ی بزم آرایی
آه از این گونه زبون ساختن همت خویش
من از این قاعده بیرونم و زین مایه تهی
به جهانی ندهم سابقه ی حرمت خویش
جرعه ای آب و لبی نان چو شود مایه ی عمر
چه بهشتی به از این کلبه ی بی منت خویش؟
شمع گریان شده می سوخت ولی روشن بود
نازم آن سر که فتد در قدم غیرت خویش


خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابان‌ها
به شانه‌ی هم بزنند
رئیس‌جمهورها و گداها
برای لحظه‌ای
تفنگ‌ها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود
بریدن را
قلم‌ها آتش را
آتش‌ بس بنویسند
سپهری



دو دیدگاه در تقابل با همدیگر دو برخورد با پوچی، دو سبک،یکی میگوید با جهان یکجا شو،هر جا که می‌برد همانا صبر به انجام می‌رسد.
دیگری میگوید،در مقابل جهان و طبیعت و زنجیر هایش مقابل شو،مبارزه کن،
در تاریکی و پوچی معنا بساز و تسلیم هیچ جریان و رودی مباش‌.
نظر شما چیست جریان که سخره ها را میشکند و یا سخره یی که جریان را تغییر میدهد ؟

هر دو نظر غلط است.
نه بشر
مطلقا خر و بی اهتیار است که با جراین رود دمساز شود
و
نه
مطلقا مختار است تا بر خلاف جریان رود شنا کند.
بشر و حتی نبات و جانور
به اندازه ای مختار است که به قوانین محیط آگاه است
آزادی هر کس به اندازه اگاهی او به قوانین عینی محیط است
بشر در دیالک تیک جبر و اختیار زندگی میکند
و
نقش تعیین کننده از ان جبر است
اصابت کمیتی همان و پایان حیات در کره زمین همان



 انختاب های ما آینده مونو میسازه…
زمان برای همه یکسانه

 انتخاب های ما آینده مونو میسازه…
زمان برای همه یکسانه

انتخاب
به تنهایی وجود ندارد تا آینده کسی را بسازد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
هر چیزی با ضد خود همراه است
زن با نر
الله با ابلیس
جنت با جهنم
جسم با جان
گل با خار
عشق با نفرت
انتخاب در دیالک تیک اجبار و انتخاب وجود دارد و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان اجبار است.
یعنی انتخاب به  سازاجبار می رقصد.
نبات و بشر و جانور
تحت الزامات محیط زیست دست به انتخاب می زند
زمان هم به تنهایی وجود ندارد
زمان با مکان و ماده وجود دارد.

رویداد تاریخی در امروز
در پنجم دسامبر سال ۱۹۴۲ میلادی، مارشال ژوکوف سردار روس ضد حمله معروف خود برای عقب راندن دو میلیون نظامی آلمانی را آغاز کرد که به صورت گازانبری به مسکو نزدیک شده و عزم تصرف این شهر را داشتند.
ژوکف با تمرکز آتش توپ و بکار گرفتن ۳ هزار و ۳۰۰ تانک و ۹۰۰ طیاره جنگی ضد حمله خودرا آغاز کرده بود که این ضد حمله آغاز پایان کار هیتلر بود. آلمانی ها در این جبهه یکهزار و ۷۰۰ تانک داشتند.
ژوکوف غیرنظامیان منطقه را مامور کندن سنگر توپ و تانک کرده بود و از تحمل تلفات سنگین نهراسیده بود. استدلال او این بود که اگر آلمانی ها فاتح شوند، تلفات وارده به روس ها خیلی بیشتر خواهد بود. در نبرد مسکو ۵۰۰هزار روس و ۴۰۰هزار آلمانی کشته شدند.

آره.
ولی
تحت سیطره استالیینسم
چه قدردانی از سردار به عمل آمد؟
چه فونکسیونی به سردار محول شد؟
خریت و خشونت و خطا
تنها چیزی است که در تاریخ به کرات تکرار می شود:
حمایت استالین از هیتلر و قدرداین هیتلر از استالین (تخریب شهرها و بمباران و ترور و کشتار ۳۰ میلیون تن از شهروندان)
حمایت حزب توده از فوندامنتالیسم شیعی و خنثی سازی سه کودتا و قدر دانی هیتلرگونه روحانیت از حزب توده (پرونده سازی و اتهام زنی و شکنجه و رسوا سازی و اعدام سران و سرداران و حتی زنان و جوانان حزب توده)
به کجای این طویله می توان آویخت
پالان را؟


امپریالیست ها جوایز صلح را به چه کسانی می دهند. این جوائز به پایبندی این افراد به صلح ارتباطی ندارد. آنها باید پایبندی خود را به جهان سرمایه داری به اثبات برسانند.
٭٭٭
پدر مارینا کورینا ماچادو کلان سرمایه‌دار و اصلی ترین سرمایه گذار در صنعت فولاد ونزوئلا بود.
خانواده ماچادو یکی از خانواده‌های با نفوذ در ونزوئلا محسوب می‌شود. جزئیات بیشتر در مورد پیشینه تجاری خانواده به شرح زیر است:
صنعت فولاد: انریکه ماچادو زولوآگا یک تاجر مهم در بخش خرید و فروش ضایعات در بخش متالوژی بود و به عنوان رئیس کمیته اجرایی شرکت فولاد ونزوئلا (Sivensa) فعالیت می‌کرد، که یکی از بزرگترین سرمایه داران در بخش خصوصی فولاد در کشور محسوب می شد.
پیشینه خانوادگی: خانواده ماچادو همچنین از بزرگترین سرمایه گذاران شرکت برق کاراکاس (Electricidad de Caracas) بود که یکی از شرکت‌های بزرگ ملی ونزوئلا در قرن بیستم محسوب می‌شد.
بسیاری از مشاغل خانوادگی ماچادو، از جمله شرکت‌های فولاد Sivensa و Sidetur، توسط طبقه کارگر به نفع توده ها مصادره شد.
این خانم در حال دفاع از ثروت هایی است که از کارگران و زحمتکشان ونزویلا چپاول کرده اند.

جق پرست



مرا به‌خاطر ازدواج نکردن، دیوانه می‌دانند؛ 
اما من جنونِ واقعی را آن می‌بینم 
که کسی در این شرایط پست و حقیر، 
فرزندی به دنیا بیاورد.
#داستایفسکی

حضرت داستایفسکی
اولا
دلیل ازدواج نکردن کسی
چه زن باشد و چه مرد
می تواند جبری باشد و نه اختیاری
یعنی
دال بر عاقلی و دیوانگی او نباشد
ازدواج نکردن
می تواند صد دلیل داشته باشد
مثلا
کسی به ازدواج با معتادی، قماربازی، عرق خوری (دائم الخمری)  تن  در نمی دهد
دلیل بی زن و بچه ماندن تو
قماربازی تو بوده است
تو دیوانه نیستی
دیوانه پروری


 یه کشور مثل ژاپن
ماجرا اینه که ایستگاه قطاری به اسم کامی شیراتاکی توی منطقه هوکایدو ژاپن هست یه جای خیلی دور افتاده این ایستگاه فقط به خاطر یه دانش آموز دبیرستانی به اسم کانا هارادا باز نگه داشته شده بود. قطار هر روز صبح و عصر دقیقاً طبق ساعت رفت و آمد اون حرکت می کرد تا بتونه بره و از مدرسه برگرده
فکرشو بکن به شرکت راه آهن فقط به خاطر تحصیل یه دختر برنامه ی قطار رو تغییر داد و ایستگاه رو سالها باز نگه داشت. این حرکت به نمونه واقعا قشنگه از ارزش گذاشتن به آموزش به ویژه وقتی یادمون بیاد تو خیلی کشورها هنوز خیلی از دخترها برای درس خوندن باید بجنگن این ایستگاه درست بعد از فارغ التحصیلی کانا در تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۱۶ بسته شد

فکرشو بکن به شرکت راه آهن فقط به خاطر تحصیل یه دختر برنامه ی قطار رو تغییر داد و ایستگاه رو سالها باز نگه داشت.
شورا

زیباترین دختران و پسران  ژاپن
«هنر» پیشه در فیلم های پورنو هستند.
این روند و روال در ژاپن امپریالیستی
نشانه سطح توسعه فکری ترحم انگیز و تأسف انگیز و تهوع انگیز کودکان این جامعه است.
نه به ان شوری اختصاص  قطاری برای دخترکی
و
نه  به این سوق هزاران دختر و پسر زیبا به صنعت پورنو و تبدیل شان به زباله

واقعاً قره باغ متعلق به کیست؟
منابع گوناگون و منجمله ایرانی از اشغال تدریجی و پنهان قره باغ در آذربایجان توسط شرکت های اسرائیلی می نویسند.
بر اساس گزارش ها، نیروها و شرکت های اسرائیلی کنترل اکثر پروژه های ساختمانی و صنعتی در قره باغ را در دست گرفته اند و جمعیت اسرائیلی ها در این منطقه به طور چشمگیری افزایش یافته است. ویدئوهایی از جشن گرفتن اسرائیلی ها در قره باغ منتشر شده است.
پ.ن:1
 البته کسی مخالف این نیست که نمایندگان ملل مختلف با هم در قره باغ زندگی کنند، همانطور که در ایران چنین است ، و در اتحاد جماهیر شوروی چنین بود، و در روسیه فعلی چنین است. اما پس از اطلاع از شرکت های اسرائیلی در قره باغ، سوالات زیادی مطرح می شود. این شبیه پرداخت هزینه به اسرائیل برای کمک در طول جنگ به آذربایجان است. و سپس سوال این است که علی اف قره باغ را به نفع چه کسی بازگرداند؟
پ.ن:2
من خودم طی چند سال بارها نوشتم که جنگ اوکراین و قره باغ در جهت ایجاد خزرستان است، علی یف ، پاشنیان در جهت اهداف خزرستان کار میکنند.پاشنیان تلاش میکند که کلیسای ارتدکس ارامنه را از بین ببرد، کاری که زلنسکی در اوکراین کرد.خط تجاری کرم ابریشم در قرن ۲۱ باید از خزرستان و زیر کنترل خزرها بگذرد.
سوال این است که چرا پاشنیان و علی یف نزد ترامپ رفته و موافقت کردند که دالان زنگزور را به او محول کنند؟

آنچه قدم زنان امد عندیشه بود و نه اندیشه. عندیشه های عادولف بود که اروپا را به گورستانی پهناور مبدل ساخت. نیچه فیلسوف تهوع اور فاشیسم بود


حرف لنین راجع به وضعیت انقلابی است. قرن ۲۱ قرن عنگلابات است و نه انقلابات

نیویورک‌پست:
دیکتاتور ونزوئلا به‌زودی با قدرت خداحافظی می‌کند و به قطر تبعید می‌شود
روزنامه نیویورک‌پست در گزارشی به نقل از منابع مطلع، نوشت که مقام‌های آمریکایی در حال بررسی این موضوع‌اند که به نیکلاس مادورو، رهبر اقتدارگرای سوسیالیست ونزوئلا، اجازه دهند به قطر نقل مکان کند.
به گزارش این رسانه، یک منبع ارشد دولت ترامپ گفت که مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، این ایده را مطرح کرده که مادورو ۶۳ ساله به قطر تبعید شود. سه مقام فعلی و دو مقام سابق دولت این سناریو را محتمل توصیف کرده‌اند.
 مارکو روبیو: یکی از دلایل مشکل ما با مادورو، استقرار سپاه و حزب‌الله در ونزوئلا است



باورهای صهیونیستی چیا هستن؟
  یهودیان یه ملتن، نه فقط یه مذهب
  فلسطین، سرزمین تاریخی‌شونه
  بازگشت به صهیون یه وظیفه‌ست
  امنیت یهود مهم‌تر از بقیه‌ست
  انتقاد = دشمنی با یهود!

سیاوش کسرایی
 
با آنچه گفته اند
با آنچه گفته ایم
سامان نیافت
 ولوله کن شعر رستخیز
بسیار عاشقانه که بی وزن و واژه ماند
بسیار درد نیز.

با آنچه کرده اند
با آنچه کرده ایم و به هر سوی رانده ایم
بسیار کاخ برشده گردید واژگون
بسیار خانه ماند
بی سقف و بی ستون

اینک تو آمدی!
لب های تو غزل!
دستان تو عمل!
سرزنده و ستیزه گر و بیقرار تو!
فرهاد آسمان شکن کهکشان تراش!
ای بی شمار تو!
آغاز کن مرا!
آواز کن مرا!
فریاد کن دوباره مرا ای دهان عشق!


یک مانیفست عالی از سونیا تانگ،
روشنفکر ویتنامی:
من چیزی را فراموش نکرده‌ام.
شما علائم را توصیف می‌کنید و آنها را با سرنوشت اشتباه می‌گیرید.
بله، جهان عرب دچار تفرقه است.
بله، آمریکای لاتین از کشورهای وابسته تشکیل شده است.
بله، مکزیک به شدت به ایالات متحده وابسته است.
همه اینها درست است.
کشورهای وابسته به دنیا نمی‌آیند. آنها ساخته می‌شوند.
و آنچه ساخته می‌شود نیز می‌تواند نابود شود.
جهان عرب نتوانست متحد شود، نه به این دلیل که اتحاد غیرممکن بود.
یک کشور به تنهایی به مقابله پرداخت.
و یک کشور به تنهایی مجازات شد.
عراق به تنهایی، سوریه به تنهایی، لیبی به تنهایی،غزه - تنها.
تکه تکه شدن استراتژی بود ، و نه فرهنگ آنها
آمریکای لاتین این درس را بهتر از هر کسی می داند.
کودتا در شیلی، جوخه های مرگ در گواتمالا،عملیات کندور، پاناما، نیکاراگوئه، هندوراس، برزیل
هر کشوری به تنهایی مجازات شد.
هر مقاومت ایزوله شد.
اما این چیزی است که شما از دست داده اید:
جنوب جهانی امروز دیگر جنوب جهانی 1973 نیست.
دنیا دیگر تک قطبی نیست.
هزینه نافرمانی دیگر بی نهایت نیست.
چین وجود دارد.
روسیه وجود دارد.
بریکس وجود دارد.
سیستم های مالی جایگزین وجود دارد.
وابستگی به دلار در حال ضعیف شدن است.
تجارت منطقه ای در حال گسترش است.
قدرت ایالات متحده در مرزهای خود محدود شده است.
خستگی تحریم ها واقعی است.
و مهم ترین تغییرات:
حفظ امپراتوری پرهزینه می شود.
شما مکزیک را به عنوان مدرکی دال بر اینکه هیچ چیز نمی‌تواند تغییر کند، ذکر می‌کنید.
اما من می‌گویم: مکزیک نمونه کاملی از چگونگی تغییر همه چیز است.
کشوری که زمانی کاملاً مطیع بود، اکنون با واشنگتن مذاکره می‌کند و از مهاجرت، انرژی، امنیت و تولید به عنوان اهرم استفاده می‌کند.
وابستگی او را آسیب‌پذیر می‌کند، اما او را ضروری نیز می‌کند.
این ضعف نیست. این قدرت مذاکره است.
ونزوئلا یک عملیات تغییر رژیم تمام‌عیار را در گذشته تجربه کرد.
بولیوی کودتا را خنثی کرد.
برزیل به یک سیاست خارجی مستقل بازگشت.
کلمبیا برای اولین بار در تاریخ، یک رئیس جمهور چپ‌گرا را انتخاب کرد و بلافاصله روابط خود را با ونزوئلا از سر گرفت.
شما این کشورها را «دولت‌های وابسته» می‌نامید.
اما حتی دولت‌های وابسته نیز وقتی سلطه امپراتوری ضعیف می‌شود و جایگزین‌ها ظهور می‌کنند، تکامل می‌یابند.
قدرت ایستا نیست.
وابستگی ابدی نیست.
جهان عرب در برهه تک‌قطبی له شده است.
آمریکای لاتین در جهانی چندقطبی در حال ظهور است.
شما نقشه دیروز را طوری می‌خوانید که انگار مرزهایش نمی‌توانند تغییر کنند.
اما تاریخ در حرکت است.
اتحادها تغییر می‌کنند.
وابستگی‌ها می‌شکنند.
و جهانی که زمانی مطیع بود، شروع به انتخاب می‌کند.
شما می‌گویید مکزیک نمی‌تواند به یک بلوک بپیوندد.
من می‌گویم: تنها اصل ثابت در ژئوپلیتیک این است که کشورها تا روزی که دیگر مطیع نباشند، مطیع می‌مانند.
و آن روز همیشه سریع‌تر از آنچه کسی انتظار دارد فرا می‌رسد.
ترجمه و تنظیم،والستانی.ا



امانوئل ماکرون اعلام کرد که با توجه به عدم پیشرفت در مذاکرات ژنو، غرب از طریق تحریم‌ها و استفاده از دارایی‌های مسدودشده به عنوان مکانیزمی برای اعمال فشار، بر روسیه فشار خود را حفظ و افزایش خواهد داد.
فشار با تهدید به دزدی دارایی‌های مسدودشده روسیه، اتحادیه اروپا را به یک باند اشرار تبدیل می‌کند.
خوشبختانه در آفریقا از دزدی و غارتگری به عنوان شیوه عمل فرانسه ماکرون آگاه شده‌اند.
تحریم‌های خودخواسته‌ای که بخش‌های اصلی اقتصادی اروپا را به تباهی می‌کشاند و طبقه کارگر اروپایی را به ورطه فلاکت می‌افکند.

یک بام و دو صد هوا:
چرا دارایی های عزرائیل برای بازسازی غزه به خدمت گرفته نمی شوند؟

این خرافه از هدایت است
که
 نه معنی انسان را میداند
نه معنی نژآد را
 و
نه معنی  دین را

و
نه معنی  سیاست را

ما اروپا را از فاشیسم آزاد کردیم و آنها هرگز ما را به خاطر این کار نخواهند بخشید.
در چنین روزی در سال ۱۸۹۶، مارشال گئورگی ژوکوف متولد شد. او که فرزند کشاورزان بسیار فقیری از روستایی در مرکز روسیه بود و در کودکی در کلبه‌ای کاهگلی زندگی می‌کرد، به فرماندهی ارتش سرخ رسید و موفق‌ترین نابغه نظامی جنگ جهانی دوم شد.
او ارتش شوروی را در برخی از مهم‌ترین نبردهای تاریخ نظامی رهبری کرد؛ از جمله دفاع از مسکو، نبرد کورسک، نبرد لنینگراد، نبرد استالینگراد و پیروزی نهایی در برلین، جایی که هیولای نازی را که توسط الیگارشی سرمایه‌داری تأمین مالی می‌شد، شکست داد و بشریت را از چنگ فاشیسم آزاد کرد.

  اروپا را از فاشیسم آزاد کردید؟

اگر شما اروپا را از فاشیسم آزاد کرده اید
پس جنگ روسیه پوتین  با اوکراین  پالان
بر سر چیست؟
مگر پوتین سودای نازی زدایی در سر ندارد؟
همان پوتینی که بهترین رفقایش فاشیست های اروپا هستند.
فاشیسم
ایده ئولوژی است
ایده ئولوژی چیزی طبقاتی است
ایده ئولوژی را با توپ و تانک نمیتوان از میان برداشت
ایده ئولوژی
را با مبارزات ایده ئولوژیکی پیگیرانه می توان بی اعتبار ساخت.


مورخین می نویسند که خبرنگاری از چرچیل پرسید چگونه بدون مقاومت مردم ، ایران را اشغال کردی؟؟ گفت تاریخ ایران را خوانده بودم، سفیر انگلستان در ایران را خواستم و از او پرسیدم
ایران چگونه مردمی دارد گفت صبر کنید آشپز احمد شاه قاجار در انگلستان اقامت دارد از او بپرسیم!!!آشپز احمد شاه را احضار کردیم و پرسیدیم راه رفتن به ایران چگونه سهل میشود ؟اوگفت ظهر عاشورا که نهار میدادید اگر 1000 نفر میرفتند سفارت انگلستان سفارت برای 4000 نفر غذا میپخت ایرانی ها یک پرس میخوردند 3 پرس میبردند.!!ایران مردمی دارد که اگر برای نهار دعوتشان کنند نمیپرسند صاحبخانه کیست؟!!اگر به آنان وعده شکمی بدهید طالب چیز دیگری نیستند .وقتی میخواستیم ایران را اشغال کنیم به بی بی سی دستور دادیم هر روز در رادیواعلام کنید متفقین برای شما میخواهند کیسه های آرد بیاورند .وقتی تانکهای ما وارد ایران شدند مردم همه در صف بودند برای گرفتن آرد

عجب خرافاتی
ایران تاریخی دراز دارد
ایران زمانی سرکرده جهانی بزرگی بوده است
مثل انگلستان یک وجبی کنونی
که روزی امپراطوری بزرگی بوده است که در قلمروش خورشید غروب نمی کرد
چنین است رسم سرای درشت:
گهی پشت زین و گهی زین به پشت

دیکتاتورها همدیگر را متولد می‌کنند؟

دیکتاتوری چیست؟
هر دولتی
فرمی از دیکتاتوری طبقه ای بر طبقات دیگر و یا توده است.
دموکراسی فقط در صورتی میسر می شود که توده فرمایی (کمونیسم) برقرار شود
دموکراسی
به  معنی پایان حاکمیت طبقاتی است.

ضمنا
هر گردی گردو نیست
هم دیکتاتوری پرولتاریا
دیکتاتوری است
و
هم دیکتاتوری اشراف برده دار و فئ<دال و  بورژوازی
هم لنین و فیدل کاسترو و هوشی مین دیکتاتور اند
و
هم
 جانسون و پینوچه و پوتین و پالان و نتان و عردوغان


بارک الله ترامپ
در این صورت
چایزه صلح نوبل حتمی است
ارتش ونزوئلا
اما ارتش شیلی نیست
جهان کنونی هم جهان سابق نیست
اژدهایی سرخ در جوش و خروش است

انباشت سرمایه در یک قطب،در همان حال ،انباشت فلاکت ،عذابِ بیگاری،بردگی،جهل ،وحشی گری و انحطاط ذهنی در قطب مقابل است…
#کارل_مارکس
این اندیشه را حضرت علی
علمی تر بیان کرده است:
انباشت ثروت در قطبی از جامعه
 به برکت انبات ذلت در قطب دیگر جامعه است
دیالک تیک ثروت و ذلت

شیطان
نیازی به پوشیدن البسه ملائک ندارد.
شیطان خودش فرشته بوده است
شیطان
ملک مقرب در درگاه الهی بوده است
الله
به ضد دیالک تیکی اش نیاز داشت تا قابل قبول افتد
و
به بهانه امتناع از سجود به حوا و آدم
   ابلیس را اختراع کرد
دیالک تیک الله و ابلیس ترجمه دیالک تیک اهورا و اهریمن
حضرت  زرتشت  است

پس از استقبال از نازیها با آغوش باز، چه انتظاری دارند؟
ریاکارترین افراد در میان ما، دست به دست هم داده‌اند تا از آنچه «ظهور راست افراطی» می‌نامند، ناله کنند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ باید آنچه را که مورخ کانادایی، ایروینگ آبلا، نوشته است به آنها یادآوری کنیم: «یکی از راه‌های ورود به کانادای پس از جنگ، نشان دادن خالکوبی اس‌اس بود. این ثابت می‌کرد که شما ضد کمونیست هستید.»
در اسپانیا هم دقیقاً همین اتفاق افتاد، نه فقط در سال ۱۹۴۵، بلکه سی سال بعد نیز، وقتی این کشور به بهشت همه اراذل فاشیست اروپا تبدیل شد، از اتو اسکورزنی شروع شد و به استفانو دل کیایه ختم شد.
فاشیست‌ها همیشه با آغوش باز پذیرفته شدند و پناهگاهی را که برای گم شدن در کشورهایی مانند کانادا نیاز داشتند پیدا کردند؛ جایی که سال گذشته دولت انتشار فهرست نازی‌هایی که پس از جنگ جهانی در این کشور پنهان شده بودند را رد کرد.
بهانه بوی بسیار بدی می‌داد و نشان از خیال‌پردازی اندک داشت: روس‌ها می‌توانستند از فهرست علیه اوکراین استفاده کنند. به همین دلیل دولت قبل از تصمیم‌گیری، با انجمن پناهندگان اوکراینی مشورت کرد.
در سال ۱۹۴۵ کانادا با اشتیاق جلادان اوکراینی لشکر گالیسیاِ اس‌اس را پذیرفت و در سال ۲۰۲۳ پارلمان به یکی از آن‌ها، یاروسلاو هونکا، ادای احترام کرد. فقط دوستانت به تو ادای احترام می‌کنند.اواسط دهه ۸۰ بود که کمیسیون تحقیق جنایات جنگی برای شست‌شوی چهره نازیها تشکیل شد. این تحقیق مشخص کرد که اسکان مجدد افراد درگیر در جنایات جنگی با تأیید دولت کانادا پس از جنگ، که با سرویس‌های اطلاعاتی ایالات متحده همکاری می‌کرد، انجام شده است. جاسوسی ایالات متحده اسنادی را برای قانونی کردن وضعیت نازی‌های اوکراینی در کانادا فراهم کرد..
ایالات متحده حتی وحشیانه‌ترین قصاب‌ها مانند ولادیمیر کاتریوک را که قتل عام روستای خاتین را مرتکب شده بود، تحویل نداد. نام او در فهرست تحت‌تعقیب‌ترین جنایتکاران نازی مرکز سیمون ویزنتال بود و در آرامش در خانه‌اش نزدیک مونترال در ۹۳ سالگی درگذشت.
آنها فقط تعداد کمی را نپذیرفتند. فهرست مرکز سیمون ویزنتال به تنهایی بیش از ۲۰۰۰ جنایتکار را شامل می‌شد، اگرچه تعداد کل نازی‌هایی که در آنجا پناه گرفتند به ۹۰۰۰ نفر می‌رسید.
آرشیو دولت کانادا فهرست بسیار ساده‌تری از نام‌ها را در خود جای داده است: ۹۰۰ جنایتکار نازی، اما حتی این نام‌ها هم سرسختانه پنهان شده‌اند
در پانزده سال گذشته کانادا چندین بار ایجاد «بنای یادبود قربانیان کمونیسم» را پیشنهاد کرده است، اگرچه این پروژه پس از رسوایی هونکا به حاشیه رانده شد. برای احیای آن، آنها باید خاطره اقدامات بی‌شرمانه خود را پاک کنند. اداره میراث کانادا اعلام کرد که از ۵۵۳ نامی که برای یادبود در نظر گرفته شده بود، ۳۳۰ نام حذف خواهد شد. بیش از ۵۰ نفر از افراد موجود در این فهرست ارتباط مستقیمی با نازی‌ها داشتند. در مورد بقیه، اطلاعات کافی وجود نداشت.
کانادا فقط به پنهان کردن نازی‌ها بسنده نکرده؛ بلکه آنها را آموزش نیز داده است. به گفته رادیو کانادا طبق طرح مأموریت «یک‌پارچه‌ساز» در اوکراین، آموزش جنایتکاران گردان آزوف بر عهده کشور کانادا بوده است.
خلاصه که کانادا همیشه، چه قدیم و چه حال، بهشت نازی‌ها بوده است. به صدها جلادی که وحشتناک‌ترین جنایات قابل تصور در یک جنگ را مرتکب شدند، زندگی راحتی بخشیده است. منطقی است که فرزندانشان اکنون سینه سپر و مشت را گره کنند.

لطفی
فاشیسم به عنوان بدیل و آلترناتیوی برای کمونیسم
 چنبشی اجتماعی جهانی  بوده است.
در ایران هم کلی طرفدار داشته است
پدر بزرگ شازده
متحد هیتلر بوده است
دانشگته نهران را معماران آلمان نازی ساخته اند
مادر بزرگ و عمه های شازده
شیفته عادولف بوده اند و به دیدراش رفته اند و برایش قالبچه ای با عکس عنتر برده اند و عکس گرفته اند
احمد شاملو و پدر ارتشی اش هم طرفدار عادولف بوده اند
شعر شاملو عمیقا فاشیستی است
جلال آل احمد
هم نیهمه فاشیست ـ نیمه فوندامنتالیست اسلامی بوده است.
شعار امحای نهایی خلق یهود سید علی
شعار معروف عادولف است
حالا خیلی ها به شازده ایراد می گیرند که طرفدار  نازی ها و نازی آبادی ها  است



تحریفِ بزرگ: کودتا را شاه کرد، اتهامش را به مصدق می‌چسبانند
سلطنت‌طلبان همچنان تاریخ را وارونه می‌کنند
سال‌هاست گروهی می‌کوشند حسرتِ گذشته را با تحریفِ گذشته بخورانند؛
روایتی می‌سازند که در آن شاه نماد قانون است و مصدق نماد یاغی‌گری.
اما تاریخ، اگرچه بارها سانسور شده، هنوز استخوان‌های سختی دارد:
نمی‌شود با شعار و تحریف، حقیقتی را که در اسناد مانده، وارونه کرد.
۱. آن‌که نخست «قانون» را شکست، شاه بود نه مصدق
در سال ۱۳۲۷، پس از سوءقصد ناکام، محمدرضا شاه در قانون اساسی دست برد؛
اختیارات تازه برای خود نوشت، از جمله حق انحلال مجلس—
اختیاری که در مشروطه وجود نداشت و روح مشروطه را نقض می‌کرد.
از همان‌جا شاه از مقام تشریفاتیِ مشروطه جدا شد
و به مسیری رفت که پایانش استبداد بود.
۲. نخست‌وزیری که مجلس برگزید، نه شاه
طبق قانون مشروطه، نخست‌وزیر را مجلس تعیین می‌کند
و فرمان شاه تنها تشریفات امضاست.
مصدق برآمده از رأی نمایندگان مردم بود، نه ارادهٔ شخصی شاه.
در ۳۰ تیر ۱۳۳۱، مردم و مجلس ایستادند
و شاه ناچار شد فرمان قوام را پس بگیرد.
یعنی قانون با مردم بود، نه با شاه.
۳. فرمانی که غیرقانونی بود، پذیرفتنی نبود
در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، شاه بدون رأی مجلس،
فرمان عزل مصدق را امضا کرد—فرمانی خلاف نص صریح قانون.
ردّ چنین فرمانی اسمش «کودتا» نیست؛
اسمش پایبندی به قانون است.
کودتا از آن‌جا آغاز شد که شاه از کشور گریخت،
سیا و MI6 وارد عملیات شدند،
و دولتِ منتخب با دلار، اراذل و ارعاب سرنگون شد.
۴. دستگاه امنیتی قانون را اجرا نمی‌کند، می‌بلعد
می‌گویند: «ساواک لازم بود.»
آری، امنیت لازم است، اما امنیتی که مردم را حفظ کند نه سلطنت را.
ساواک با شکنجه و ارعاب، نه امنیت ساخت و نه قانون؛
دستگاه بلعنده‌ای بود که هر صدای آزادی‌خواه را خاموش می‌کرد.
۵. تحریف همیشه یک هدف دارد: تطهیرِ استبداد
وقتی می‌گویند «مصدق کودتا کرد»،
نه تاریخ را توضیح می‌دهند و نه قانون را؛
تنها می‌کوشند کودتایی را که با شکستن قانون و با دخالت بیگانه انجام شد،
پنهان کنند.
واقعیت روشن است: کودتا را کسی انجام داد که قانون را زیر پا گذاشت
و با پول و فشار خارجی بازگشت؛
و آن فرد مصدق نبود.
مصدق در برابر فرمان غیرقانونی ایستاد،
به رأی مجلس وفادار ماند
و روزنه‌ای از آزادی را در تاریکی آن روزگار گشود.
آن‌که با زور و کمک بیگانه بازگشت، کودتاچی بود،
نه آن‌که بر قانون ایستاد.
 
نوید
 هنر نمایی از طبیغت به جامعه آمده است
هنرنمایی پرندگان و رزم آوری
یکی از وسایل ربودن دل بانوان و تشکیل خانواده  است



پیرزنی نصرانی (مسیحی) را دیدم که با ناله و نفرین‌کنان با چوب بدنبال پسر جوانش افتاده و او را میزد که: خدا مرگت دهد؛
شراب که مینوشی،
مال مردم را که میدزدی،
با زن همسایه که سَر و سِری داری،
با دختر مردم که فسق و فجور میکنی،
پس به یکباره بگو مسلمان شده‌ای و خیال مرا راحت کن.
#عبید_زاکانی

هی مشد عبید
مگر نصرانیان
آدم نیستند و حوایج کتپی و مالی و عریزی و غیره ندارند؟
این طعنه و طنز تو
در حقیقت
تمجید مسلمین است؛
این  بدان معنی است که فقط مسلمین
آدمند.
و
 چه بهتر از این؟
خود عیسی مسیح
صدهابار عیاشتر تز رسول اکرم بود
رسول اکرم
تا اکرم زنده بود
دست از پا خطا نکرده بود


درآمد
بشکن طلسم حادثه را
بشکن!
مهر سکوت از لب خود بردار
منشین به چاهسار فراموشی
بسپار گام خویش به ره
بسپار
تکرار
کن حماسه خود تکرار
چندان سرود سوگ
چه می‌خوانی؟
نتوان نشست در دل غم نتوان
از دیده سیل اشک چه می‌رانی
سهراب مرده راست غمی سنگین
اما
غمی که افکند از پا نیست
برخیز
رخش سرکش خود زین کن!
امید نوش‌داروی تو از کیست؟
سهراب مردهای و غمت
سنگین
بگذر ز نوش‌داروی نامردان
چشم وفا و مهر نباید داشت
ای گرد دردمند ز بی دردان
افراسیاب خون سیاوش ریخت
بیژن به دست خصم به چاه افتاد
کو گردی تو ای همه تن خاموش
کو مردی تو ای همه جان ناشاد
اسفندیار را چه کنی تمکین؟
این پرغرور
مانده به بند من
تیر گزین خود به کمان بگذار
پیکان به چشم خیره سرش بشکن
چاه شغاد مایه مرگ توست
از دست خویش بر تو گزند آید
خویشی که هست مایه مرگ خویش
باید شکست جان و تنش باید
گیرم که آب رفته به جوی آید
با آبروی رفته چه باید کرد؟
سیماب
صبحگاهی از سربلندترین کوه‌ها فرو می‌ریخت
برخیز و خواب را
برخیز و باز روشنی آفتاب را
حمید مصدق

معنی شغاد در لغت نامه دهخدا:
 شغاد، مباح و حلال وهر چیز که در مذهب و دین روا بود
،، شغاد، نام برادر رستم،


ماجرای حق حاکمیت چیست!
اسرایل (یهودیان صهیونیست) در امورات داخلی همه کشورهای جهان دخالت می‌کند و سعی در تجزیه آنها دارد و می‌گوید هر قوم یا ملتی باید کشور خودش را داشته باشد. اما خودش کشور یا سرزمین دیگران را اشغال کرده‌ و حتی حاضر نیست آن مناطقی را که هم اکنون فلسطینیان ساکن هستند (غزه و ساحل غربی) کشور مستقل بشوند.
وای بر کسانی که فریب این بدترین جنایتکاران تاریخ بشر را می‌خورند.
۱۱ آذر ۱۴۰۴
۲ دسامبر ۲۰۲۵
فیلسوف صاحب مکتب
من. حسن بایگان
اپسالا ـ سوید
صهیونیست ها
همان کاری را میکنند که مهاجران اروپایی در امریکا و کاندا و استرالیا و غیره کرده اند
اسمش استعمار است
مفهوم سیدلرهای  استعمارگر
معروف خاص و عام است
اپسالا چیه؟


 
مارکسیسم چیست؟
مارکسیسم که مذهب نیست تا ارتودوکس و کاتولیک و پروتستان باشد.
مارکسیسم
دیالک تیکی از علم (علمی فلسفی ویا فلسفه ای علمی) و ایده ئولوژی است
مارکسیسم
 ایده ئولوژی پرولتاریا ست.
مارکسیسم
قله رفیع معرفت بشری است
تار و پود  مارکسیسم
فلسفی است
مارکسیسم
خرد کل اندیش است.
بشر بدون از ان خود کردن اصیل و عمیق مارکسیسم
هنوز ادم نیست
بدون مارکسیسم
کشف حقیقت محال است و خواب و خیال است
به قول لنین:
مد شده است
و
هر ننه قمری از مارکسیسم دم می زند
ولی احدی نمی داند که مارکسیسم چیست

دردی که انسان را به ستوه وا می‌ دارد
بسیار سنگین ‌تر از دردی است
که انسان را به فریاد وا می دارد،
‎و انسان ها فقط به فریاد هم می‌رسند
‎. نه به سکوت هم
اسدالله درویش ‌امیری

این سخن حریف
رونوشته ای غلط و  ناشیانه از سخن فروغ فرخزاد است.
 : دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست
که انسان را به فریاد وا میدارد
و انسان ها فقط به فریاد هم می‌رسند
نه به سکوت هم…


بر اساس این گزارش‌ها ماموران پلیس صبح سه‌شنبه با یورش هم‌زمان به ساختمان «خدمات اقدام خارجی اتحادیه اروپا» در بروکسل، کالج اروپا در بروژ و همچنین چند منزل شخصی، سه نفر را بازداشت کردند که گفته می‌شود یکی از آنها فدریکا موگرینی، مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا است.
روزنامه‌های «لکو» و «لوسوار» با استناد به منابع مطلع، بازداشت خانم موگرینی را تائید کردند.
به نوشته «لوسوار» فرد بازداشت‌شده دیگر استفانو سانینو، دبیرکل پیشین «خدمات اقدام خارجی اتحادیه اروپا» و مدیرکل کنونی اداره خاورمیانه، شمال آفریقا و خلیج فارس در کمیسیون اروپا است.
براساس اطلاعات به دست آمده یورونیوز نیز هویت این دو نفر را تائید می‌کند. گزارش‌ها همچنین حاکی است فرد سوم، یکی از مدیران کالج اروپا است.
سخنگوی کالج اروپا در گفتگو با یورونیوز یورش پلیس به محل را تائید کرد اما از بیان اینکه آیا خانم موگرینی جزو بازداشت‌شدگان بوده است یا خیر، خودداری کرد.
موگرینی از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بود و در این دوره ریاست «خدمات اقدام خارجی» را برعهده داشت.
این بازداشت‌ها روز سه‌شنبه به درخواست «دادستانی عمومی اتحادیه اروپا» صورت گرفته است؛ نهادی که تحقیقاتی را درباره احتمال وقوع تخلف در یک پروژه تامین‌شده با بودجه اتحادیه اروپا آغاز کرده است.
دادستانی عمومی اتحادیه اروپا در بیانیه اعلام کرد که محور این تحقیق، «آکادمی دیپلماتیک اتحادیه اروپا» است؛ دوره‌ای نه‌ ماهه برای آموزش دیپلمات‌های جوان که بین سال‌های ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ از طریق یک مناقصه رسمی به کالج اروپا واگذار شد.
مقامات در حال بررسی این موضوع هستند که آیا «خدمات اقدام خارجی اروپا» پیش از نهایی شدن فرآیند مناقصه، اطلاعات محرمانه را در اختیار کالج اروپا قرار داده و از این طریق قوانین رقابت و شفافیت را نقض کرده است یا خیر

دکتر روشن و «روشن» گری هایش.
اگر قرار باشد
مفسد فی الارض گیرند
با
کمبود پرسنل و جا
مواجه می شوند.
ثروت ترامپ
 در دور اول ریاست جمهوری اش
۵ میلیارد دلار فزونتر گشت
مرتس
در دوره پرواربندی برای ریاست (صدر اعظمیت) اش به قول خودش
میلیونر شد و صاحب هواپیمایی شخصی گشت
پسر ظریف الدوله
حرمسرا دارد
شمعخانی چیزی کمتر از خوانین ندارد
فرح پهلوی به قول خودش موقع خروج از کشور
در کیف دستی اش
یک میلیون دلار داشت
اما اریش هونه کر موقع ترک دیار
جز داروهای  خود چیزی نداشت
بس جارها زدند
ولی روز آزمون
یک از هزارشان نشد آن بی نظیر ما
یادش به یاد رهبر روشن ضمیر ما


آرامگاه شگفت‌انگیز خشایارشا کبیر، پادشاه قدرتمند ایرانی از قرن پنجم پیش از میلاد. کل این محل دفن به طرز پیچیده‌ای در صخره شیب‌دار نقش رستم، که تنها ۱۲ کیلومتر (۷.۵ مایل) از بقایای باستانی تخت جمشید فاصله دارد، حک شده است. طرح‌های معماری استادانه‌ای که بر روی سنگ حک شده‌اند، ادای احترامی چشمگیر به مهارت مهندسی امپراتوری هخامنشی هستند
پدر عشق
ملاقات بااستاد شهریار
=====
پدر عشق
یادش به خیر ... سال هایی که در دبیرستان های تهران تدریس می کردم، دوران سرسبز و خاطره آمیز زندگی ام بود . شاعران، همه گرم و صمیمی بودند از پیران عاشقی چون استاد «مشفق کاشانی» ، و استادان زنده یاد «مهرداد اوستا» ، «نصرت رحمانی» ... و از جوانان آن زمان «اکبر بهداروند» ، «عباس خوش عمل» ، «محمد رضا عبدالملکیان» ، «محمود تابنده» و ...
هرازگاهی دور هم می نشستیم و سروده های چاپ نشده مان را با اشتیاق می شنیدیم و فارغ از نیرنگ روزگار، در لحظاتی بی رنگ تر از آب زلال، جاری می شدیم .
رسم زیبای شاعران و هنرمندان این است که عمق دوستی اینان نیاز به سابقه قبلی ندارد؛ چاپ یک شعر، دل ها را به همدیگر پیوند می دهد و فاصله ها را از میان برمی دارد و در اولین دیدار، گویی هزار سال است که در کنار هم اند .
بگذریم وقتی که دست روزگار برخلاف میل باطنی مرا از حلقه رندان گسست و به دیار فراموشانم، «سراب» افکند، احساس کردم که از قاف آرامش به تنگچال پریشانی سرنگون شدم . عطش دیدار یاران آتشم می زد و نیازمند چشمه شفاف یکرنگی شان بودم، اما سراب بود و سراب ... و دیگر هیچ!
احساس دلتنگی عجیبی می کرم اما هرازگاهی سفر به تبریز و دیدار پیر دلسوخته «شهریار غزل» آبی بود بر آتش دلتنگی ها و نوشدارویی بود بر زخم عمیق اشتیاق!
در غروب دلگیر یکی از روزهای تعطیل عید 1366 که در تبریز بودم و ویترین یکی از کتابفروشی ها را تماشا می کردم، ناگهان دستی را بر شانه ام احساس کردم، برگشتم گویی جهانی را به من هدیه کردند! خلسه سرور در رگ هایم دوید! یکی از دوستان شاعر تهرانی بود همدیگر را در آغوش کشیدیم، عجب تصادف گوارایی!
پس از احوال پرسی و تعارفات روزمره، دوستم اصرار کرد که حتما به دیدار شهریار برویم گفتم: چشم ولی فردا .
گفت: من فردا بعد از ظهر عازم تهران هستم، همین الان؛ لاجرم عزم رفتن کردیم .
انگشت های لرزان دوستم زنگ خانه شهریار را فشرد، در باز شد و پیر عشق و غزل با قامت خمیده و چهره تکیده در آستانه در نمایان شد؛ وارد شدیم . تنهای تنها بود، اتاقش در هم ریخته و کاغذ پاره ها در صحن اتاقش پراکنده .
شهریاری که ، قلمش دشمنان را شمشیر آبدیده و دوستان را گیسوی نسیم دلنواز بود، با لحنی پرمهر و با ابراز خوشحالی از حضور ما جویای حال شاعران تهران نشین شد .
نشستیم و از شعر سخن گفتیم . یکی از کاغذ پاره ها را برداشت، شعری بود درباره «نهضت سوادآموزی» که برایمان خواند، زیبا بود و پر از تکنیک ها و رندی های شاعرانه و شهریارانه!
بعد غزلی شیوا و شورانگیز که در استقبال غزل معروف حافظ
«به مژگان سیه، کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم»
سروده بود، قرائت کرد و وقتی به بیت زیر رسید، باران اشکش باریدن گرفت:
تو با من کی نشستی؟ ماه من تا باز برخیزی
من از بزم تو کی برخاستم؟ تا باز بنشینم
و ادامه داد: هر سطر سطر این شعرها، سرشار از خاطرات تلخ یک عشق نافرجام است .
گفتم: استاد! اکثر شعرهای شما با الهام از خاطره های عشق طاقت سوز فصل جوانی سروده شده اند، خواهش می کنم راز تولد غزل «گوهر فروش» را برای ما بازگو کنید، چونکه سؤال اکثر دوستداران اشعار شما است .
حسرت آلود ناکامی
خیال شهریار در آسمان جوانی هایش بال می گشاید، شادابی کمرنگی در چهره اش پدید می آید وزبانش عنان اختیار از کف می دهد و می گوید:
وقتی در کشاکش میدان عشق مغلوب شدم و اطرافیان نامرد معشوقه ام به نامرادی ام کشاندند و حسن و جوانی و آزادگی و عشق و هنرم همه در برابر قدرت اهریمنی زر و سیم تسلیم شدند در خویشتن شکستم، گویی که لاشه خشکیده ام را بر شانه های منجمدم انداخته و به هر سو می کشاندم . بهارم در لگدکوب خزان، تاراج توفان ناکامی شده بود و نیشخند دشمنانم، چونان خنجر زهرآلود دلم را پاره پاره می کرد . از خویشتن بریدم و به اعتیاد روی آوردم؛
روزگار طاقت سوزی داشتم، آواره شهرها شده بودم، از ادامه تحصیل در دانشکده طب وامانده بودم و از عشق شور آفرینم هیچ خبری نداشتم . ازدواج کرده بود نمی دانستم خوشبخت است یا نه؟
تقریبا سه سال پس از این شکست سنگین به تهران سفر کرده بودم، روز سیزده بدر با دوستان تصمیم گرفتیم که برای گردش به باغی واقع در کرج برویم تا انبساط خاطری شود .
در حلقه دوستان بودم اما اضطرابی جانکاه مرا می فرسود، تشویشی بنیان کن به سینه ام چنگ انداخته و قلبم را می فشرد، از یاران فاصله گرفتم، رفتم در کنج خلوتی زیر درختی، تنها نشستم و به یاد گذشته های شورآفرین اشک ریختم، پر از اشتیاق سرودن بودم،
ناگهان توپی پلاستیکی صورتی رنگ به پهلویم خورد و رشته افکارم را پاره کرد؛ دخترکی بسیار زیبا و شیرین با لباس های رنگین در برابرم ایستاده بود و با تردید به من و توپ می نگریست، نمی توانست جلو بیاید و توپش را بردارد . شاید از ظاهر ژولیده ام می ترسید؛
توپ را برداشتم و با مهربانی صدایش کردم، لبخند شیرینی زد، جلو آمد تا توپ را بگیرد، از معصومیت و زیبایی خاص دخترک، دلم به طرز عجیبی لرزیدن گرفت . دستی به موهایش کشیدم، توپ را از من گرفت و به سرعت فرار کرد
. با نگاه تعقیبش کردم تا به نزدیک پدر و مادرش رسید و خود را سراسیمه در آغوش مادر انداخت . وای ... ناگهان سرم گیج رفت، احساس کردم بین زمین و آسمان دیگر فاصله ای نیست ...
استاد در این لحظه مثل صاعقه زدگان به نقطه ای خیره شد، دیگر زبانش نمی جنبید، گویی حس بودن به حس فرسودن مبدل شده بود!
گفتم: استاد ... استاد ... چرا؟ چرا سرتان گیج رفت؟ تمنا دارم، ادامه دهید . من و دوستم، دیدیم که گوهرهای اشک در لابلای چشم هایش درخشیدن گرفت و با صدای خفه ای که انگار ازدرون چاهی عمیق شنیده می شود، گفت:
او بود ... عشق از دسته رفته من ... همراه با شوهر و فرزندش ... !
مو بر اندام من و دوستم راست شده بود، ما نیز درد عشق را همنوا با گریه استاد می گریستیم! !
استاد تکرار کرد: آری ... او بود، کسی که سنگ عشق در برکه احساسم افکند و امواج حسرت آلود ناکامی اش، مرزهای شکیبایی ام را ویران ساخت و این غزل را در آن روز در باغ کرج سرودم:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگرگوشه هم ازشیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
من که با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گرهبند زر و سیم بود
که به بازار توکاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود می گذرم
تو از آن دگری، رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا! چه کنم لعلم و والا گوهرم
صدای آسمانی استاد، در فضای اتاق دوداندوش بال گشوده بود و ماه و اختران از روزنه پنجره اشک های نقره فام خود را با اشک های ما، درمی آمیختند .
دیروقت بود، از استاد خداحافظی کردیم . وقتی در پیچ و خم کوچه مقصودیه با گام های حسرت بار در فضای وهم آلود سکوت، راه می سپردیم این بیت را در زیرلب زمزمه می کردم:
شهریارا! تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی


چرا آمریکا ونزوئلا را تهدید به حمله نظامی می‌کند؟
ونزوئلا نه برنامه هسته‌ای دارد، نه موشک بالستیک، گناه آنها فقط داشتن نفت است؟
 کشورهایی که ذخایر نفتی بالا دارند برای آمریکا به دو گروه تقسیم شدند:
1- موافق : تحت سلطه آمریکاهستند
2- مخالف : یا باید تحریم بشن ، یا زیر چکمه های سربازان آمریکایی قرار بگیرند.
اسکندر

مگر ویتنام و کوبا و  کره   نفت داشتند؟
 ونزوئلا فقط طلا  و نفت ندارد.
 ونزوئلا
نفتی دارد که بر خلاف  نفت امریکا
از ان می توان گازوئئل و غیره گرفت و تبدیل به دلار کرد
ایراد دیگر  ونزوئلا  این است که بیشترین روابط تجاری  را با ج خ چین دارد
ترامپ به  ونزوئلا  و پاناما و مکریک  می توپد تا به چین توپیده باشد

این رهنمود ویتکاف اصلا رهنمود نیست
هر کره خری حتی می داند که ترامپ
مثل بچه ای ده ساله
تشنه آفرین و مرحبا و هورا  ست



روحانی: فضای امن می‌خواهیم نه امنیتی
فرق بین جامعه امن و جامعه امنیتی چیست؟
تفاوت بین مفاهیم «جامعه امن» و «جامعه امنیتی» در این است که اولی بر عدم وجود تهدیدهای آشکار برای وجود هر یک از اعضای جامعه تأکید دارد، در حالی که دومی بر تضمین امنیت جامعه از انواع مختلف تهدیدها تمرکز دارد.
«جامعه امن»
جامعه امن، جامعه‌ای است که در آن هیچ تهدید غیرارادی برای وجود هیچ عضوی، مستقل از اراده آن عضو، وجود ندارد. تأکید بر به حداقل رساندن تهدیدهایی است که می‌توانند زندگی عادی انسان را مختل کنند.
تهدیدها می‌توانند به شکل اقدامات خاص از سوی جامعه یا افراد، و همچنین تهدیدهای مرتبط با جهان‌بینی، ذهنیت نادرست و غیره باشند.
امنیت اجتماعی تنها در حضور و مشارکت نهادهای اجتماعی، هنجارها و اشکال توسعه‌یافته‌ای از آگاهی اجتماعی امکان‌پذیر است که تحقق حقوق و آزادی‌های همه گروه‌های جمعیتی و دفاع در برابر اقداماتی که منجر به تفرقه و تجزیه در جامعه می‌شوند را ممکن می‌سازد.
«جامعه امنیتی»
جامعه امنیتی (امنیت عمومی) وضعیتی از امنیت برای افراد و شهروندان و همچنین دارایی‌های مادی و معنوی جامعه، از حملات جنایی و سایر حملات غیرقانونی، درگیری‌های اجتماعی و بین قومی و از شرایط اضطراری طبیعی و مصنوعی است.
برخی از ویژگی‌های این مفهوم:
امنیت را می‌توان هم به عنوان یک هدف از جامعه به عنوان یک کل و هم در حوزه‌های خاص زندگی آن در نظر گرفت: سیاسی، نظامی، جمعیتی، اقتصادی، فرهنگی، خارجی و غیره.
انواع مختلف امنیت عمومی به هم پیوسته هستند و بدون یکدیگر قابل تضمین نیستند. به عنوان مثال، تضمین امنیت نظامی مستلزم وجود پتانسیل علمی، فنی و اقتصادی مناسب است.
تضمین امنیت عمومی تضمین ایجاد شرایط اجتماعی در جامعه است که در آن افراد، رفاه جسمی و معنوی آنها به بالاترین ارزش اجتماعی تبدیل می‌شود و می‌توانند از نظر اجتماعی احساس امنیت کنند.
بنابراین، امنیت عمومی مقوله‌ای گسترده‌تر از جامعه امن است و جامعه امن یکی از عناصر امنیت عمومی است. جامعه من و امنیت عمومی به عنوان یک کل و بخشی از آن مرتبط هستند.
والستانی.ا حسن روحانی:
ما به عوص فضای امنیتی
فضای امن می خواهیم.

ایراد اسلوبی (متدکی) ـ فکری این شعار خرافی حسن روحانی
اولا
این است
که
خواستن
توانستن نیست.
پیش شرط رسیدن به فضای امن
فقط خواستن فضای امن نیست.
چیست؟
ادعای فردوسی
هم
مبنی بر اینکه  پیش شرط توانایی
دانایی است،
عاری از عیب و ایراد نیست.
دانایی به تنهایی منجر به توانایی نمی شود
دانایی فقط به شرطی منجر به توانایی می شود که جامه فعالیت و فعلبت ببوشد.
یعنی
به  اکتیویته و پراکتیویته ( فعالیت و  فعلیت) مبدل شود.
ایراد دیگر این شعار این است
که
»ما« فقط یک طرف معادله دیالک تیکی هستیم و چه بسا تعیین کننده »انها» هستند و نه «ما»
«ما» به توافق رسیده بودیم
این آنها بودند که موافقت نامه را پاره کردند و اعلام جنگ  کردند.
بعید است که حسن روحانی نداند
فرانسه، هیچ معدن طلایی در سرزمین خودش ندارد، اما ۲۴۳۷ تُن طلا در اختیار دارد و چهارمین ذخیره‌ بزرگ طلای جهان است
این همه نتیجه‌ی غارت آفریقا و چپاول دوران استعمار این کشور می‌باشد



این کتاب حاصل بیش از سی‌سال تحقیق و تأمل درخصوص ماهیت کار خانگی، بازتولید اجتماعی و مبارزات زنان در این زمینه است؛ مبارزه برای ر‌هایی از انجام کار خانگی، بهبود بخشیدن به شرایط آن و تغییر ساختار آن، به شیوه‌ای که بدیلی برای مناسبات سرمایه‌داری فراهم آورد. این کتاب تلفیقی از تاریخ، تئوری و سیاست فمینیستى است. این کتاب همچنین سیر تحولات فعالیت‌های سیاسی‌ام در جنبش‌های فمینیستی و ضد جهانی‌سازی را نشان می‌دهد و مشخص می‌کند که چطور نظرم از «امتناع» از انجام کار خانگی به «ایجاد ارزش» برای آن تغییر کرد؛ کاری که در حال حاضر فکر می‌کنم طی اقدامی جمعی می‌توان آن را انجام داد. شکی نیست که بسیاری از زنانِ هم‌نسل من در دوران پس از جنگ جهانی دوم نپذیرفتند که کار خانگی بخشی از سرنوشت طبیعی زنان است، به‌ویژه در ایتالیا، کشوری که در آن به دنیا آمدم و بزرگ شدم، و در دهه ١٩۵٠ هنوز تحت حکم فرمایی فاشیسم بود و فرهنگ مردسالارانه در آن نفوذ داشت و دچار «بحران جنسیتی» شده بود، که بخشی از آن به‌خاطر جنگ و بخشی از آن نیز ناشی از پیامد‌های حتمی صنعتی‌ساری مجدد پس از جنگ بود.
مادران ما از جنگ درس استقلال گرفتند و آن را به ما هم انتقال دادند؛ درسی که موجب شد دیگر زندگی‌ای که در کار خانگی، خانواده و بازتولید خلاصه می‌شود براى بسیاری غیر ممكن و براى برخى غیر قابل تحمل شود. وقتى در مقاله مزد علیه کار خانگی (١٩٧۵)، نوشتم کار خانگی به‌نظر دیگر «سرنوشتی بدتر از مرگ» است، نگرش خودم درخصوص این کار را بیان کردم و حقیقت این است که هر کاری که می‌توانستم انجام می‌دادم تا از آن فرار کنم.
البته چهل‌سال بعدی زندگی‌ام را وقف پرداختن به مسأله کار بازتولیدی کردم و حتی اگر در تمام این سال‌ها در عمل مشغول کار خانگی نبوده باشم اما به‌لحاظ نظری و سیاسی درگیر آن بوده‌ام که شاید خنده‌دار به‌نظر برسد. در تلاش برای نشان‌دادن اینكه چرا به‌عنوان زن باید با این کار مبارزه کنیم، حداقل با شکلی از آن که در سرمایه‌داری ساخته شده، به این نتیجه رسیدم که این کار نه‌فقط برای طبقه سرمایه‌دار بلکه برای مبارزه و بازتولید ما نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
طی فعالیتم در جنبش زنان متوجه شدم که بازتولید انسان‌ها پایه و اساس همه سیستم‌های اقتصادی و سیاسی است و حجم عظیم کار خانگی زنان در خانه - چه مزدی وچه غیر مزدی - است كه دنیا را می‌چرخاند. تجربیات و احساساتی که در عمل در خانواده خود داشتم مرا به این درک نظری رساند. من در خانواده‌ام شاهد فعالیت‌های بسیاری بودم که برای مدتی طولانی به‌راحتی از کنار آن‌ها می‌گذشتم و وقتی‌که کودک یا نوجوان بودم علاقه زیادی به مشاهده آن‌ها نشان می‌دادم. حتی هنور هم کار‌هایی که مادرم انجام می‌داد از ارزشمندترین خاطرات کودکی من هستند؛ کار‌هایی مانند پختن نان، ماکارونی، سس گوجەفرنگی، شیرینی پای و نوشیدنی، بافندكی، خیاطى، تعمیر لباس‌ها، گلدوزی و مراقبت از گیاهان. من گاهی اوقات در برخی از کار‌های خانه به او کمک می‌کردم و البته اغلب اوقات این کار را با بی‌میلی انجام می‌دادم. وقتی کودک بودم کار او را می‌دیدم اما وقتی فمینیست شدم یاد گرفتم مبارزه او را ببینم و دریافتم که چقدر عشق برای انجام کار خانگی لازم است و البته چقدر براى مادرم سنگین تمام می‌شد وقتی کارش غالباً دیده نمی‌شد، هرگز نمی‌توانست مقداری پول براى خودش داشته باشد و همیشه باید برای خرج‌کردن حتی یک پنی هم به پدرم تکیه می‌کرد.
به‌واسطە تجربیاتم در خانه و روابطم با والدینم متوجه چیزی شدم که اکنون آن را «خصلت دوگانه» کار بازتولیدی مینامم؛ کاری که هم ما را بازتولید می‌کند و هم بر ما «ارزش» می‌گذارد، و از این طریق هم ما را برای ادغام شدن در بازار كار آماده مى‌كند و هم برخلاف آن عمل مى‎كند. مطمئناً نمى‌توانم تجربیات و خاطراتم از خانه را با نوشته‌هاى مفصل و جامع بل هوكس مقایسه كنم كه در آن‌ها «خانه» را به مثابه «محل مقاومت» مى‌بیند. ضمناً زندگی ما نباید مطابق نیاز‌ها و ارزش‌های بازار کار سرمایه‌دارى شكل داده شود و این امر همیشه یكى از ضروریات تغییر وضعیت فعلى بازتولید فرض شده و در مواقع مختلفى نیز علناً بیان شده است. هنوز هم تلاش‌هاى مادرم برای اینكه درون خود احساس ارزشمندى كنیم به من قدرت رویارویی با شرایط سخت را می‌دهد. وقتی نمی‌توانم از خودم محافظت کنم آنچه اغلب مرا نجات می‌دهد تعهد به حفاظت از کار مادرم است؛ کاری که وقتی کودک بودم وقف خود من می‌شد. کار بازتولیدی بدون‌شک تنها کاری نیست که در آن موضوع بده‌بستان با سرمایه مطرح است. اما قطعاً کاری است که تناقضات ذاتی «کار بیگان‌هشده» در آن بیشترین شدت را دارد و به همین دلیل هم نقطه صفر اقدامات انقلابی است، حتى اكر تنها نقطه صفر موجود نباشد. زیرا هیچ چیز به اندازە بدل شدن فعالیت‌ها و روابط ارضاكننده ‌امیال ما به کار موجب سركوب زندگی ما نمى‌شود. برهمین اساس، ازطریق همین فعالیت‌هاى روزمره‌اى كه به‌وسیله آن‌ها موجودیت خود را تولید می‌كنیم، می‌توانیم ظرفیت خود را برای انجام کار جمعی توسعه دهیم، و نه تنها در برابر انسانیت‌زدایی از خود مقاومت كنیم، بلكه یاد بگیریم چطور جهان را به نحوی تغییر دهیم که فضایی برای پرورش، خلاقیت و مراقبت باشد.
پیشگفتارِ ویراستِ ٢٠١٢ کتابِ انقلاب در نقطۀ صفر |سیلویا فدریچى|ترجمه: سروناز احمدی

اولا
این خودش خود سرطان است.
 سرطان زورش به سرطان نمی رسد.
ثانیا
فقط این که نیست
۸۳ در صد سکنه عزرائیل همفکر این اند.
عزرائیل دوموکراسی است و نه دموکراسی


کلاودیا شینباوم در مواجهه با تهدیدات نظامی ترامپ، بر حق حاکمیت ونزوئلا تأکید نموده ، حمایت خودرا اعلام کرد!
چکیده:
اقدامات واشنگتن پاسخی به تلاش برای تغییر رژیم در ونزوئلا و دامن زدن به بی‌ثباتی منطقه‌ای است، نه مبارزه با قاچاق مواد مخدر، آنطور که کاخ سفید ادعا می‌کند.
کلودیا شینباوم، رئیس جمهور مکزیک، امروز دوشنبه پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، دستور اقدامات نظامی جدید و به طور غیرقانونی، بستن حریم هوایی این کشور آمریکای جنوبی در جنوب دریای کارائیب را صادر کرد، بار دیگر حمایت خود را از حاکمیت ونزوئلا اعلام کرد.
رئیس جمهور در کنفرانس مطبوعاتی صبحگاهی خود در کاخ ملی، بار دیگر تأکید کرد که مکزیک موضع قاطع و روشنی دارد: «ما از روی اعتقاد و طبق قانون اساسی، به حق تعیین سرنوشت مردم و حاکمیت کامل آنها اعتقاد داریم.»
قدامات واشنگتن ترکیبی از تهدیدهای نظامی و تاکتیک‌های جنگ روانی است که بخشی از تلاش برای تغییر اجباری رژیم، برکناری رئیس جمهور نیکولاس مادورو و دامن زدن به بی‌ثباتی منطقه‌ای است، نه مبارزه با قاچاق مواد مخدر، آنطور که کاخ سفید مدعی است.
تفصیل بیشتر :
در هفته‌های اخیر، شینباوم تأکید کرد که دولت او سیاست خارجی مبتنی بر گفتگو، حل مسالمت‌آمیز مناقشات و رد مطلق هر نوع مداخله نظامی را دنبال می‌کند - اصولی که عمیقاً ریشه در سنت دیپلماتیک مکزیک دارند.
قرار است ترامپ بعد از ظهر امروز با مقامات ارشد کاخ سفید در بحبوحه تنش‌های فزاینده بر سر احتمال تشدید تنش نظامی علیه ونزوئلا دیدار کند.
روز شنبه، رئیس جمهور آمریکا دستور بستن حریم هوایی ونزوئلا را به عنوان بخشی از آنچه او «استراتژی مبارزه با مواد مخدر» می‌نامد، صادر کرد؛ عملیاتی غیرقانونی که تاکنون هزاران نیرو را در کارائیب، بسیار نزدیک به سواحل ونزوئلا، مستقر کرده است.
اقدامات واشنگتن ترکیبی از تهدیدهای نظامی و تاکتیک‌های جنگ روانی است که بخشی از تلاش برای تغییر اجباری رژیم، برکناری رئیس جمهور نیکولاس مادورو و دامن زدن به بی‌ثباتی منطقه‌ای است، نه مبارزه با قاچاق مواد مخدر، آنطور که کاخ سفید مدعی است.
تهیه کننده : عارفه ایماق.
اول دسامبر ۲۰۲۵



تاریخ = توسعه بالنده جامعه
تاریخ برای کسانی پیچیده است که از مارکسیسم خبر ندارند.
انقلاب سفید
 انقلاب به معنی واقعی کلمه بوده است که به شاه تحمیل شده است/
محتوای انقلاب سفید = اجرای بالاجبار بخش ضد فئودالی برنامه حزب توده
انقلاب اسلامی هم به روحانیت تحملیل شده است
محتوای انقلاب اسلامی =  اجرای بالاجبار بخش ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه  برنامه حزب توده
به قول مارکس:
جلاد هر انقلاب
به مجری مجبور وصایای انقلاب مغلوب تبدیل می شود
دو جلاد فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده
دو مجری مجبور وصایای انقلاب فرقه و حزب توده بوده اند
رب النوع تاریخ
همیشه اراده خود را عملی می سازد
رب النوع تاریخ
چه بسا   سخت ترین سدها را به دست سرسخت ترین سد ساران از سر راه خود برمی دارد


بیراهه ای در آفتاب
سهراب سپهری
از کرانه ی ما
خنده ی گلی در خواب، دست پارو زن ما را بسته است.
در پی صبحی بی خورشیدیم، با هجوم گلها چه كنیم؟
جویای شبانه ی نابیم، با شبیخون روزن‌ها چه كنیم؟
آن سوی باغ، دست ما به میوه ی بالا نرسید.
وزیدیم و دریچه به آیینه گشود.
به درون شدیم، و شبستان ما را نشناخت.
به خاك افتادیم، و چهره «ما» نقش «او» به زمین نهاد.
تاریكی محراب، آكنده ی ماست.
سقف از ما لبریز، دیوار از ما، ایوان از ما.
از لبخند، تا سردی سنگ: خاموشی غم.
از كودكی ما، تا این نسیم: شكوفه – باران فریب.
برگردیم، كه میان ما و گلبرگ، گرداب شكفتن است.
موج برون به صخره ی ما نمی‌رسد.
ما جدا افتاده‌ایم، و ستاره ی همدردی از شب هستی سر می‌زند.
ما می‌رویم و آیا در پی ما، یادی از درها خواهد گذشت؟
ما می‌گذریم، و آیا غمی برجای ما، در سایه‌ها خواهد نشست؟
برویم از سایه ی نی، شاید جایی، ساقه ی آخرین، گل برتر
را در سبد ما افکند



ما با دو شاه و دو شیخ   سر و کار داشته ایم:
شاه و شیخ در کودتای ۲۸ مرداد
متحد یکدیگر بوده اند
و
پس از انقلاب سفید
محالف یکدیگر.
هر گردی گردو نیست.
حزب رستاخیز
سازمان رهبری انقلاب سفید است
شاه در این مرحله از تاریخ
شخصیتی انقلابی است و مخالفین شاه در این دوره
مرتجع بوده اند
مفهوم ارتجاع سرخ و سیاه
اعتبار علمی دارد
مفهوم خرابکاران هم به همین سان.
خفقان و سرکوب ارتجاع  پس از انقلاب سفید
الزامی بوده است
هر انقلابی باید از دستاوردهای خود دفاع کند و گرنه بر آن «آن می رود که بر باخه» رفته است.
ایراد شاه نه در خفقان و سرکوب ارتجاع
بلکه در هراس از توده بوده است
فکر و ذکر شاه حتی در گور
سرکوب حزب توده بوده است

مغز
ارگان تفکر است
و
بدون دریافت سیگنال های حسی (توسط حواس پنجگانه)
هیج کاری از دستش بر نمی آید.
فونکسیون مغز = کار بر روی سیگنال های حسی و تشکیل مفاهیم و احکام (واژه ها و جمله ها)

در جریان کنگره شاخه جوانان حزب راست‌افراطی «آلترناتوی برای آلمان»، یک سخنرانی جنجالی توجهات را به خود جلب کرد. یک نامزد جوان حزب، با لحنی که بسیاری آن را یادآور آدولف هیتلر توصیف کردند، از «حفاظت از فرهنگ آلمانی» سخن گفت و رهبری حزب را بر آن داشت تا موضوع را بررسی کند.
در حالی که روز شنبه در شهر گیسن فضایی پرهرج‌ومرج در جریان کنگره شاخه جوانان حزب راست‌گرای افراطی «آلترناتوی برای آلمان» حکمفرما بود، یک سخنرانی در سالن توجهات زیادی را به خود جلب کرد و بحث‌برانگیز شد.
نامزد جوانی به نام الکساندر آیشوالد برای عضویت در کمیته رهبری کنگره شاخه جوانان «آلترناتوی برای آلمان» حضور یافت و سخنرانی خود را چنان ایراد کرد که لحن و شیوه ارائه آن به‌طور قابل‌توجهی یادآور آدولف هیتلر بود.
او در سخنان خود حاضران را «هم‌حزبی» خطاب کرد و تاکید کرد که «حفاظت از فرهنگ آلمانی در برابر تاثیرات خارجی وظیفه ملی است و باقی خواهد ماند.»
بخشی از این سخنرانی بعدا توسط مارلی ایهل، مسئول بخش ارتباطات حزب سبز در ایالت نوردراین-وستفالن، در شبکه اجتماعی ایکس منتشر شد و او آن را یادآور دهه ۱۹۳۰ میلادی دانست.
برخی دیگر این گمانه‌زنی را مطرح کردند که شاید این سخنرانی اقدامی طنزگونه با هدف ضربه زدن به حزب بوده باشد؛ اما وقتی از آقای آیشوالد پرسیده شد آیا سخنرانی‌ او جدی بود، او هنگام ترک سالن به خبرگزاری آلمان خیلی ساده گفت: «بله».
تینو کروپالا، رهبر حزب «آلترناتوی برای آلمان» اعلام کرد که «الکساندر آیشوالد با محتوای سخنرانی و نحوه ارائه نامزدی‌ خود از اصول حزب فاصله گرفته است.»
آقای هوم هفته گذشته در مصاحبه‌ای از اصطلاح «جایگزینی جمعیت» استفاده کرده بود. وقتی از آقای کروپالا پرسیدند که آیا او هم به عنوان رهبر حزب با این اصطلاح موافق است، وی ابتدا پاسخ مستقیمی نداد و در نهایت گفت: «این‌طور نباید نامیده شود» و تأکید کرد که هنوز باید درباره لحن


ارزیابی هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
ساختار مافیایی قدرت، عامل نابودی کشور
حکومت در حال تعلیق در مسیر فروپاشی
ساختار سیاسی حاکمیت اسلامی
شرایط ایران امروز به گونه است که حاکمیت اسلامی که در جنگ شکست خورده و در انزوای جهانی گرفتار آمده، از مردم ایران نیز شکست خورده است. این حاکمیت در وضعیتی گرفتار آمده که دیگر قادر نیست همچون گذشته از ابزار سرکوب استفاده کند. حضور گسترده مردم در نافرمانی های مدنی و شبکه های ارتباطی غیرقابل کنترل و سراسری زمینه ساز سازمانیافتگی بی همتا و در حال گسترش در میان بخش های گوناگون جنبش های اجتماعی شده است. این بزرگترین دستاورد جنبش مردمی است. پیوند درخشان جنبش مطالباتی کارگران و مزد و حقوق بگیران با جنبش دمکراتیک آزادیخواهانه عموم مردم، گردش به چپ را در جامعه به شکل آشکاری امکان پذیر ساخته است.
ساختار مافیایی قدرت، عامل نابودی کشور
حکومت در حال تعلیق در مسیر فروپاشی
ساختار سیاسی حاکمیت اسلامی

سازمان تروتسکیستی راه کارگر
کم و کسری جز بیگانگی با تعریف مارکسیستی مفاهیم ندارد:
نه
معنی قدرت را می داند
نه
معنی حکومت را
و
نه معنی حاکمیت را
نه
معنی سیاست را
نه
معنی دیانت را.
توضیح دادن هم بیهوده است.
مشخصه اصلی مشترک استالینیسم و تروتسکیسم
فقر فلسفی و فقر مفهومی است.
حاکمیت که اسلامی و یهودی و مسیحی و بودایی نمی شود.
حاکمیت
فقط میتواند طبقاتی باشد
یعنی زیربنایی ـ اقتصادی (مناسبات تولیدی) باشد.
اسلام
چیزی روبنایی ـ ایده ئولوژیکی است
روبنا تابع زیربنا ست
این جزو الفبای مارکسیسم است
لامصبا
دایرة المعارف روشنگری بخوانید و بدانید.
حزب توده
خورشیدی تابان دارد.
ضمنا
ج اسلامی ایران
در تجاوز اخیر امپریالیسم و صهیونیسم
صدمه دیده است ولی شکست نخورده است
سربند بیرون آمده است و فخر جهانیان را برانگیخته است.
۶۵ در صد موشک های ایرانی به هدف خورده اند
نتانیابو
آچمز شده است
ایران در محاصره است و هر ان می تواند بمباران اتمی شود
دفاع از ایران
الزامی است
 
ادامه دارد.