پروفسور دکتر ورنر هوفمن
(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)
برگردان
میم حجری
پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
ادامه
۱
شرایط جامعتی تفکر استالینیستی
۱
· تغییرات پیاپی آشکار در رابطه با تئوری مارکسیستی نیز با مناسبات جامعتی و محیط زیستی ئی انطباق داشته، که تحت آنها در خاستگاه استالینیسم، گذار به جامعه نوین صورت می گرفت.
۲
· اتحاد شوروی در وهله اول، نه تنها به لحاظ مادی، بلکه علاوه بر آن، به لحاظ آموزشی ـ پرورشی، یک کشور عقب مانده بود و روشنفکران نوین خود را می بایستی در اکسیون «تربیتی» انقلاب آموزشی ـ پرورشی به شیوه گلخانه ای به بار آورد.
۳
· روند همانندی نیز بعد از جنگ جهانی دوم، در کشورهائی تکرار شد که در آنها قدرت استالینیستی اشاعه می یافت.
۴
· در این کشورها نیز قشر وسیع روشنفکری به طور کلی تنها تحت تأثیر مارکسیسم توسعه یافت و یا به جای روشنفکران وابسته به بورژوازی نشانده شد.
۵
· در هر حال، فقدان پیش شرایط جامعتی نسبی برای این روند و همراه با آن، حذف قاطعانه مواضع روحی ـ فکری مخالف، برای توسعه بعدی تفکر مارکسیستی از اهمیت بزرگی برخوردار بود.
۶
· به جای برخورد زنده و خلاق به آموزه جدید، به رسمیت شناسی آن و ایمان آوردن مذهبی واره بدان رایج گشت.
· ایمان آوردن به درکی که درک قدرت سازمان یافته دولتی بود.
(انگار ضرب المثل عربی مبنی بر اینکه «توده ها به دین ملوک شان می گروند» مصداق پیدا می کرد و آدمی را به یاد اسلام آوردن اقوام مغلوب در مقابل قوای اسلام می انداخت که در صورت عدم تمکین، مجبور به تحمل فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فکری و حقوقی بیشماری بودند.
مترجم)
۷
· علاوه بر این، برای مدت درازی، جای کنترل توسط افراد خبره خالی بود.
۸
· این کاری بود که در جامعه توسعه یافته تر، روشنفکران متقابلا انجام می دهند.
· روشنفکرانی که افکار عمومی تحت تأثیر شان قرار دارد.
۹
· بدین طریق به جای کنترل علمی، کنترل ایمان به علم رواج یافت.
۱۰
· به عبارت دیگر نه خود علم، نه چند و چون درک مارکسیسم ـ لنینیسم، بلکه نیات شخصی افراد مورد تفتیش قرار گرفت.
(نگاهی به بحث های جاری در فرقه ها و باندهای حزبی و سازمانی و گروهی کشورهای عقب مانده نشان می دهد که در همچنان بر همان لولا می گردد.
مترجم)
۱۱
· ترقی اجتماعی و کسب پست و مقام مبتنی بر سیستم چند مرحله ای نیز در همین مسیر سیر می کرد.
۱۲
· در نتیجه، از روشنفکران نه کارآئی، بلکه ایمان قلبی و وفاداری طلب می شد و مؤمنان از اجر و مزد دنیوی بهره مند می گشتند.
۱۳
· این امر به برقراری رابطه تظاهرآمیز با مارکسیسم اداری شده میدان می داد.
۱۴
· بدین طریق «جهان بینی» دست و پا شکسته خلاصه شده ی فرمولواره ای تشکیل شد که مثل سکه قلبی دست به دست می گشت و در نظر رهبران، داشتن و نداشتن آن به مثابه معیار تمیز دوست از دشمن تلقی می شد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر