۱۴۰۰ مهر ۲۰, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۴۵۷)

خوداندیشی

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۷ ـ ۴۸)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

  

۱

اگر پیل زوری و گر شیر چنگ

به نزدیک من، صلح بهتر که جنگ

 

سؤال

سعدی در این بیت شعر، نقش تعیین کننده را در دیالک تیک جنگ و صلح، از آن (۱) می داند و بدین طریق دیگر برای تناسب قوا نقشی قائل نمی شود.

 

جواب

سعدی در این بیت شعر، نقش تعیین کننده را در دیالک تیک جنگ و صلح، از آن صلح می داند و بدین طریق دیگر برای تناسب نیروها نقشی قائل نمی شود.

 

این بیت شعر سعدی را می توان به معنی بنیانگذاری پاسیفیسم (صلح دوستی) نامید،

مکتبی که در اواخر قرن بیستم پس از دو جنگ جهانی ویرانگر و هزاران جنگ مصیبت بار منطقه ای و ملی

تحت عنوان «جنبش صلح» در اروپا و آمریکا رواج یافت.

 

سعدی صلح را در هر صورت، بر جنگ ترجیح می دهد،

حتی اگر تناسب قوا به نفع او باشد.

 

سؤال

این بیت شعر، همانند سایر احکام سعدی، بیت شعری انتزاعی است، که به ظاهر (۲) و معقول جلوه می کند.

 

جواب

این بیت شعر، همانند سایر احکام سعدی، بیت شعری انتزاعی است، که به ظاهر هومانیستی و معقول جلوه می کند:

بنی آدم اعضای یکدیگرند

و از محنت یکدیگر رنج می برند.

 

اما این بیت شعر اشکالات جدی و قابل بحث دارد:

 

سؤال

صلح و جنگ (۳)  نه وجود دارد و نه معنی.

 

جواب

صلح و جنگ انتزاعی نه وجود دارند و نه معنی.

 

سؤال

سؤال این است که صلح به چه (۴)  و جنگ به چه (۵)؟

 

جواب

 

سؤال این است که صلح به چه قیمت و جنگ به چه دلیل؟

 

اگر دهقانان برای رهائی خود از قید و بند فئودالیسم به جنگ رهائی بخش دست زنند،

(جنگی که به سبب خیانت بی شرمانه بورژوازی در اروپا سی سال طول می کشد و به جائی نمی رسد)

و

« پیل زوری و شیر چنگی» خود را به اربابان زور و زر نشان دهند

و

طبقه اشراف بنده دار، فئودال و روحانی و دربار حاکم تقاضای صلح کنند،

آنگاه چه باید کرد؟

 

آیا دهقانان باید با اربابان بنده دار و فئودال و روحانی و دربار

قرارداد صلح ببندند و همه چیز همان بماند، که بوده است؟

 

و

یا باید به جنگ ادامه دهند و راه را برای رهائی خود از بند فئودالیسم و گشودن در و دروازه به روی پیشرفت اجتماعی هموار سازند؟

 

سؤال

ما اینجا با جنگ (۶) میان دو طبقه اجتماعی آشتی ناپذیر روبرو هستیم که دو هزارسال کم و بیش در خفا، بی شعله و بی غرش توپ و تفنگ ادامه یافته است.

 

جواب

ما اینجا با جنگ طبقاتی میان دو طبقه اجتماعی  آشتی ناپذیر روبرو هستیم که دو هزارسال کم و بیش در خفا، بی شعله و بی غرش توپ و تفنگ ادامه یافته است.

 

حل این تضاد دیالک تیکی

تنها با پایان دادن به نظام اجتماعی ـ اقتصادی فئودالیسم،

با نفی مالکیت فئودالی بر املاک و اراضی و رعایا،

با طرد طبقه اشراف بنده دار، فئودال و روحانی و دربار از ارکان قدرت سیاسی و اقتصادی

 و

 با آزادی طبقه رعیت و همه طبقات تحت ستم می تواند پایان یابد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر