شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت دوازدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش سوم
۱
عشق آدمیت است، گر این ذوق در تو نیست
همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را
معنی تحت اللفظی:
معیار آدمیت، عشق است.
کسی که فاقد ذوق عشق باشد،
مثل جانوران است که جز خور و خواب، کسب و کاری ندارند.
سعدی
معیار تمیز بشر از جانور را عشق جا می زند.
منظور سعدی از عشق،
وابستگی است.
بنایرین،
گوسفند مطروحه در این حکایت را باید جهانپهلوان عشق قلمداد کند.
در این حکایت اما سعدی، معیار سوبژکتیویستی خود (عشق) را فراموش می کند
و
معیاری ماتریالیستی ـ تاریخی (مارکسیستی) عرضه می دارد:
سعدی علت دویدن گوسفند به دنبال مرد را
جو خوردن از دست او می داند.
ولی نتیجه ای که او می خواهد از این مثال بگیرد،
همان ایده او در بیت غزل فوق الذکر است.
اگر اربابان به توده های مردم احسان کنند، می توانند آنها را به نوکر و برده عاشق و سرسپرده و داوطلب و ابدی خود مبدل سازند.
این که چرا خردمندی مثل سعدی طالب گوسفندواره شدن انسانها ست، خود سؤالی دردناک است.
اما آنچه سعدی و علمای وابسته به طبقات غارتگر نمی دانند، این واقعیت امر است که انسان تنها تا زمانی که قادر به تفکر مستقل و خود مختار نیست، تا زمانی که قادر به تمیز منافع خود از منافع ارباب خود نیست، می تواند به نوکری و بندگی این و آن و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنان تن در دهد.
اما به محض اینکه شعور طبقاتی در توده ها نفوذ کند و دیر یا زود، با واسطه و یا بیواسطه نفوذ خواهد کرد، فاتحه وابستگی و الکنی داوطلبانه و تحمیلی توده ها پایان خواهد یافت.
نه جهل توده ها می تواند بتون ریزی و ابدی شود و نه نظام های اجتماعی مبتنی بر بردگی و استثمار و ستم می توانند برای ابد دوام بیاورند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر