میم حجری
بگو ببینم در فیسبوق دنبال چیستی؟
ابن ملجم
ما جزو سگانی هستیم
که
مغز خر خورده ایم
و
به عبث
در جست و جوی همنوع هماندیشیم
و
هنوز در نیافته ایم
که
جهان خالی از هماندیش است.
بشریت در فیسبوک
دنبال دو چیزند:
۱
کسی را بیابند تا نوچه اش کنند.
۲
کسی را بیابند تا نوچه اش شوند.
کسی به دنبال هماندیشی نیست.
وای اگر از پی پوتین بود پالانی
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران.
خیام
من - زور ملودی و یا خیام از جهان چیست؟
خوردن غم جهان به چه معنی است؟
وفا و جفا کسب و کار آدمیان در دروان برده داری است و نه کسب و کار جهان
مثال:
از کوه و دشت و جانوران و قطار و هواپیما و توپ و تانک و موشک که نمی توان انتظار وفا و یا جفا داشت.
خیام
مثل حافظ و حزب الله و طالبان
عیاش زن ستیزی است
و
جهان را به زن هرزه و هرجایی تشبیه می کند.
اینها نماینده سکسیسم اند.
هرکس دیدگاه خودشو داره در نهایت
حریف
نظر و اندیشه شخصی نیست.
طبقاتی است.
چه رسد به دیدگاه.
اصلا
من ـ زور از دیدگاه چیست؟
هی ماندانا با ما سخن بگو. ما در کنار روزنه ایم با باد و نور رابطه داریم
نه.
روسیه
کشوری امپریالیستی نیست.
امپریالیسم
نتیجه رشد نیروهای مولده جامعه است.
امپریالیسم
نتیجه تبدیل بورژوازی انقلابی اغازین به بورژوازی مرتجع واپسین است.
امپریالیسم
نتیجه تبدیل سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد به سرمایه داری انحصاری و سپس انحصاری ـ دولتی است.
در طوایل پسا سوسیالیستی
سقوط از سوسیالیسم به اولیگارشیسم صورت گرفته است.
این طویله ها
را
دایرة المعارف روشنگری
طوایل اولیگارشیستی نام داده است
که نتیجه زوال سوسیالیسم سرشته به طاعون استالینیسم بوده اند.
طبقه حاکمه این طوایل
را
اولیگارش ها
تشکیل می دهند.
اولیگارشیسم
پیده ای قارچ گونه است
و
از
لاشه سوسیالیسم
تغذیه کرده است و تغذیه می کند.
ترجمه این جمله مارکس معیوب است.
ویرایش:
کمونیسم
جنبشی کارگری
برای نفی وضع موجود است.
یعنی
برای تعویض مناسبات تولیدی سرمایه داری با مناسبات تولیدی سوسیالیستی و بعد کمونیستی است.
یعنی
برای تعویض حاکمیت طبقاتی است.
یعنی
برای سلب حاکمیت از بورژوازی و کسب قدرت توسط طبقه کارگر در اتحاد با دهقانان و پیشه وران و روشنفکران انقلابی است.
یعنی
طرفدار جایگزینی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید با مالکیت جامعتی بر وسایل تولید است.
نه.
انقلاب = گذار از فرماسیون اقتصادی نازل به عالی
مثلا
انقلاب فرانسه = گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم (سرمایه داری)
انقلاب اکتبر = گذار از کاپیتالیسم + فئودالیسم (تزاریسم) به سوسیالیسم (حاکمیت کارگران و دهقانان و روشنفکران انقلابی)
عنگلاب = شکست انقلاب و برگشت به فرماسیون سابق
اولگیارشیسم (پوتینیسم و غیره) و طالبانیسم وخمینیسم (فوندامنتالیسم)
جریانی عنقلابی است.
مطلقا ارتجاعی است.
نه.
ایده ئولوژی
به مجموعه تمایلات معرفتی و اخلاقی و طبقاتی عمیق هر کدام از اعضای جامعه اطلاق می شود.
کسی یافت نمی شود که فاقد ایده ئولوژی باشد.
مگر اینکه لومپن (جنده و جاکش و سارق و لات و لاشخور) باشد.
لومپن = بی همه چیز از هر نظر
لومپن
ایده ئولوژی طبقه حاکمه را از آن خود می کند.
نمونه اش شعبان بی مخ است و رمضان قدیرپوخ
کاش یکی من رو برمیداشت
تو یکی از این دهکده قشنگای بلاد کفر میذاشت زمین
همین
زندگی ایده الم همینه
شیرین
شیرین
و نه فقط شیرین
چنان تصویری از خود عرضه می دارد
که انگار یک گونی سیب زمینی است
تا منجی موعود از راه برسد
برش دارد و در فرنگستان به زمین بگذارد.
لامصبا
سگان آواره در بلاد فرنگ
اینهمه پارس به زبان پارسی
برای چی و برای کی
سر داده اند که نشنیده می گیرید و می گذرید؟
آخر
این چه روند و روالی است
تارانتا بابو
.
طبل جنگ میغرد
ندا سر میدهد:
آهنها را فرو کنید در زندگی
از تمام کشورها
برده در برابر برده
هم را میدرند
بر اوج آسمان جنگ چیست؟
آزادی؟
خدا؟
پول!
کی میخواهید برپاخیزید، تمام قد
تا زندگی را از چنگالشان بیرون کشید؟
کی میخواهید سوالتان را بر صورتشان پرتاب کنید:
ما برای چه میجنگیم؟
مایاکوفسکی
طبل جنگ میغرد
ندا سر میدهد:
آهنها را فرو کنید در زندگی
از تمام کشورها
برده در برابر برده
هم را میدرند
بر اوج آسمان جنگ چیست؟
آزادی؟
خدا؟
پول!
کی میخواهید برپاخیزید، تمام قد
تا زندگی را از چنگالشان بیرون کشید؟
کی میخواهید سوالتان را بر صورتشان پرتاب کنید:
ما برای چه میجنگیم؟
مایاکوفسکی
طبل جنگ میغرد
ندا سر میدهد:
آهنها را فرو کنید در زندگی
از تمام کشورها
برده در برابر برده
هم را میدرند
بر اوج آسمان جنگ چیست؟
آزادی؟
خدا؟
پول!
کی میخواهید برپاخیزید، تمام قد
تا زندگی را از چنگالشان بیرون کشید؟
کی میخواهید سوالتان را بر صورتشان پرتاب کنید:
ما برای چه میجنگیم؟
مایاکوفسکیگفت و گو با آوا:
بورژوازی به چه معنی است؟
آوا:
طبقه ای دارای ثروت و ابزار تولید کار
اولا
ابزار تولید
و
یا
ابزار کار.
مفهومی به عنوان ابزار تولید کار وجود ندارد.
چون بی معنی است.
ثانیا
مگر طبفات اجتماعی برده دار و فئوال و روحانی
صاحبان و مالکان ثروت و ابراز تولید
نیستند و نبوده اند؟
برده داران و اشراف فئودال و روحانی
بدترین دشمنان بورزوازی بوده اند
و
نه
بورژوازی.
بورژوازی چیست و کیست؟
ای کاش میشد به هم آرامش هدیه کنیم حتی شده با یک لبخند ،حتی اگه حالتون بده و یادبگیرم سر هم دیگه خالی نکنیم .
پیشیکار
یعنی سر همدیگر شیره الکی بمالیم؟
آرامش و آسایش و فرسایشی که به لبخندی از این و آن وابسته باشد
قلابی و واهی و خیالی است و به اخمی از بین می رود.
خردگرایان به لبخند و نیشخند و پوزخند این و آن
تره حتی خرد نمی کنند
زنده باد صداقت.
صداقت چیست؟
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا از ان خود کردن مارکسیسم ـ لنینیسم و رادیکال اندیشی
و
یا عرعر و عوامفریبی ضمن خودفریبی
راه سومی در بین نیست.
سؤال ما از مدعیان عامی و عوامفریب این است
که
پوتین و پالان کیستند و نماینده کیستند.
فقط پس از تعیین رئالیستی و راسیونالیستی طبقه حاکمه در طویله پوتین و پالان
می توان راجع به اختلاف فی مابین بحث کرد.
وقتی سوسیالیسم سرشته به طاعون استالینیسم
در کشوری شکست بخورد
از شکست آن چه می تواند جز قارچ بروید؟
قارچی که از جنازه سوسیالیسم مرده تغذیه می کند.
ما این قارچ را اولیگارشیسم نام داده ایم
که
ارتجاعی تر از امپریالیسم است
که
خویشاوند با فاشیسم و فوندامنتالیسم است
افلاطون حقیقت
افلاطون مثل خیلی ها نمی داند که حقیقت به چه معنی است. مثال: سیب میوه ای قابل خوردن است. این حقیقتی است. گوینده این حقیقت آیا منفور است؟
خر و بز و همیاری
جامعه از صراحت خوشش نمیاد اما خوب که فکر کنیم، صراحت هم مثل راستگویی ساده تر از تلاش برای سفسطه بازی و لفاظیه…
بسیار ساده تر و منطقی تر حتی؛
در هر دو حالت آدم مجبور نیست خود واقعیش رو نادیده بگیره و تو قالب جامعه پسند فرو بره.
آفاق
صراحت یعنی رک گویی. صراحت می تواند ناشی از خامی و خریت باشد و موجب رنجش همنوع شود. راستگویی حتما نباید به معنی صداقت باشد. می تواند به معنی خباثت هم باشد. سنجیده سخن گفتن هنر است و با لفاظی یکسان نیست. سفسطه کردن به معنی پرهیز از افشای حقیقت است.
مهوش دل
مهمش
نمی دانم دل بردم
و یا دل باختم.
فقط می دانم که قمار سختی بود.
نه
دل بردن
آگاهانه است
و
نه
دل باختن.
دل می رود ز دستت و ز دستش.
یعنی
برد و باخت دل
امری ارادی و اختیاری نیست.
بنابرین
قماری در بین نیست.
چون شرکت در قمار
امری ارادی و اختیاری است
هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ما ست
ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست
حافظ
معنی تحت اللفظی:
دلیل کوتاهی خلعت شاهانه
نه در خود خلعت و نه در انتخاب خرکی پادشاه،
بلکه در قد کوتاه ما ست.
شاهکاری در تعارفات خواجگانه
سؤال اما این است
که
مگر قامت
چه ناساز و چه باساز
می تواند
با اندام و یا بی اندام باشد؟
شریک زندگی یعنی چی؟
أرام
حیرت انگیز است که ما هم به همین مفهوم آرام می اندیشیدیم.
ظاهرا
سازندگان این مفهوم
زندگی ر ابه شرکتی تشبیه کرده اند
که
تحت مالکیت دو نفر است:
مثلا زن و نر
بدبختی استالینیست ها کوری مطلق آنها ست. این مطلب اصلا از ما نیست. ما تیترش را ترجمه کرده ایم چون خیلی زیبا ست. ما تا مغز استخوانمان مارکسیستیم مگر می توانیم ضد روس و مجوس باشیم. نوکر همه را به کیش خود پندارد
استالینیست ها فقط فحش بلدند. نوکر همه را به کیش خود پندارد.
لئو تولستوی:
حکام همیشه اقلیتی شرور و فاسند.
عیب مهم شناخت و شعور هنری همین است.
شناخت هنری
مو می بیند.
در حالیکه شناخت مارکسیستی
نه فقط مو
بلکه باریکتر از مو می بیند.
با شناخت هنری و میتولوژیکی و مذهبی
فققط می توان در سطح چیزها و پدیده ها و روندها و سیستم ها (مثلا انسان ها)
پرسه زد.
در حالیکه با شناخت مارکسیستی
ه می توان دست به ریشه برد
به ماهیت چیزها و پدیده ها و روندها و سیستم ها پی برد
و
به
کشف حقیقت نایل امد.
تدفین شهدا در اوکراین همین چند روز قبل با لباس رسمی نازیان نازی آبادی
تنها بدیلی که برای حاکمیت پرولتاریا وجود دارد
فاشیسم است.
و
قاعده این است.
همه کشورهای پسا سوسیالیستی (به استثنای آلمان دموکراتیک سابق که اکنون امپریالیستی است)
ماهیتا
فاشیستی اند.
تفاوت فی مابین این است که این نشان می دهد تا کسی در ماهیت طبقاتی اش تردید نداشته باشد
و
آن مستور می دارد تا خلایق را خر کند و هوادار جمع کند و خرمن رأی درو کند.
گفته می شود که ما آزاد زاده شده ایم.
اما ما در غل و زنجیریم.
حریف
کسی که مدعی
زاده شدن آزاد آدم ها ست
معنی آزادی را نمی داند.
آزادی با آگاهی می افتد و برمی خیزد.
خر
نمی تواند مختار و یا آزاد باشد
نوزاد هم موقع تولد
اگر خرتر از خر نباشد
خر است
و
نه
آدم
و
نه
آگاه
و
نه
آزاد
امروز موهامو که باز کردم گوجه اش کنم،چند نفر گفتن چه موهای قشنگی شدی
فاتیا
واقعا گفتند:
چه موهای قشنگی شدی؟
معنی این جمله چیست؟
باری برخی از ملل
فاجعه ای برای به هوش امدن کافی است.
فقط آلمانی ها کهستند که برای ب ههوش امدن نیاز به انقراض دارند.
آرتور مولر
من ـ زور مشد عار تور
از «آلمانی ها»
گله دنباله رو هیتلر و اجامر است
و
نه خلق المان.
خلق آلمان
خلق خردگرایی بوده است.
به قول انگلس
آلمان
کشور فلسفه بوده است و گهواره تربیت غولانی از قبیل کانت و فیشته و فویرباخ و هگل و مارکس و انگلس و هزاران فرزانه بی نظیر دیگر.
همچنان و هنوز
هم
تفاوت عظیمی بین آلمانی ها و بقیه ملل است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر