۱۴۰۱ اردیبهشت ۳۰, جمعه

درنگی در فیلم مارمولک (۱۱) (بخش آخر)

دانلود فیلم مارمولک
 
میم حجری
 
پیشکش به راوی
 
در پایان فیلم مارمولک
خرافه رئیس حزب اللهی زندان،
یعنی
«خوب بودن ذاتی همه آدمیان بدون استثناء»
و
قابل تربیت و هدایت بودن همه آنان
یعنی
برگشت خواه و ناخواه همه منحرفین به صراط مستقیم
 اثبات می شود.
آنهم چه اثبات شدنی:
 
نمونه های اصلاح شده در این فیلم را و طرز اهلی شدن و برگشت مجدد شان
 به طینت خوب بر باد رفته و از یاد رفته 
تصور و تصویر و اثبات می شوند:
 
۱
یکی از این اهلی شده های برگشته به صراط مستقیم،
باجگیر قمار باز زن آزاری به نام  دلانگیز
 است.

دلانگیز
 به ضرب کله و مشت و لگد توسط مارمولک
 به
 قول رئیس حزب اللهی زندان، 
 «آدم»
 می شود.
 
مشخصه «آدم» شدن و خوب شدن گمکرده ذات،
مسجد رفتن و نماز خواندن و تعزیه 
به 
عوض قماربازی و باجگیری و مردم آزاری
است.
 
رسالت عنقلابی طبقه حاکمه جنقوری جمکرانی 
همین است.
 
جای اشاعه شعور و تشکیل شخصیت
را
زر و زور و تزویر می گیرد.
 
۲
اصلاح شده دیگر
زنی است که پاسپورت جعلی می سازد.

طرز تربیت و عرشاد او
دریافت لقمه ای نان و خرما توسط سکنه محله است
که
درجا غسل توبه می ریزد و تمام پاسپورت ها و ساز برگ جعل پاسپورت
را
به
آتش می کشد
و
حتی
هویت خود را منکر می شود.
 

اما سؤالی بی جواب می ماند 
و 
آن اینکه این زن تواب 
اکنون چگونه امرار خواهد کرد.
 
از طریق گدایی؟
 
۳
اصلاح شده های دیگر
توده تهیدست محله است
 که 
با شنیدن دروغی از زبان دو پسر کنجکاو 
مبنی بر اینکه مارمولک در سنت حضرت علی 
شبها به در خانه های فقرا می رود و کمک مالی می کند،
همه تصمیم می گیرند و دار و ندار خود را به آخوند محله می دهند.

یعنی
هم اهلی می شوند و هم هدایت می شوند و هم به ذات پاک آغازین خود برمی گردند.

اگر این تحولات شق القمر نیستند، 
چیستند؟


۴
اصلاح شده دیگر
خود مارمولک است
که
تحت تأثیر شیخ بزرگ و شازده کوچک و در روند پیدا کردن راه فرار  از طویله
اهلی می شود.

اما چگونه؟
 
 به مدد این خرافه که در رسیدن به خدا به روی هر لاشخوری باز است.
 
  مارموک 
در نتیجه هدایت سهل و آسان به صراط مستقیم
به
حرفه شریفه آخوندی ادامه می دهد 
تا از طریق عوامفریبی امرار معاش کند و خوش باشد.

می توان امیدوار که همه منحرفین جنقوری جمکرانی
 در مدت کوتاهی به طرق مختلف اهلی شوند و هدایت شوند و به ذات نیک خود برگردند.

ناپیگیری فکری و فقهی و ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه جنقوری
اما
این است
که
دهها هزار تن از مردم 
بی اعتنا به باز بودن در خدا به روی همه
و
بی اعتنا به ذات خوب همه
و
بی اعتنا به امکان اهلی شدن و هدایت شدن و خوب شدن همه
چه بسا
شکنجه و زجرکش و شقه شقه و اعدام شده اند.

آن سان که شاعری به نام سایه 
حیرت زده پرسیده است:
 
یا رب چقدر فاصله دست و زبان است!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر