۱۳۹۷ مرداد ۲۲, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۲۷)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
برتولت برشت

زور، می گوید: آنچه هست این گونه خواهد ماند
هر صدائی جز صدای حاکمان خاموش!...
لیک بسیاری به خیل بردگان، نومید، می گویند:
آنچه می خواهیم ما هرگز نمی آید...
هان و هان تا زندگی باقی است واژۀ هرگز نباید گفت
آنچه محکم بود دیگر نیست
آنچه هست اکنون، این چنین دیگر نخواهد ماند.
حاکمان آنگه که حرف خویش بس کردند
حرف ِ محکومان شود آغاز.
پس، که را یارای آن باشد که «هرگز» بر زبان آرد؟
دیرپائی ستمکاران، متکی بر کیست؟
بی گمان بر ما.
محو استیلای جباران، متکی بر کیست؟
همچنان برما.
ای فرو افتاده، برپا خیز!
ای سپر انداخته، بستیز!
کیست بتواند ببندد راه بر آن کس که از وضع خود آگاه است؟
پس، تودۀ مغلوب امروزین، فاتح فردا ست
وان زمان، «هرگز»، بی گمان «امروز» خواهد شد.

پایان
کاسه چینی که صدا می کند
خود
صفت خویش ادا می کند
ضرب المثل افغانی

۱
صفت نیست که صد ا بیانگرش است.

۲
چیست؟
 
حسین رزاق
 
صفت حالت و چگونگى اسم را بيان مي كند.
با klang كاسه مي توان به كيفيت آن پى برد.
در توليد اشياى چينى
از
مواد مرغوبتر و ساختى ظريف تر و يكنواخت تر
استفاده ميشود
 
سیمین دانشور

ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍزاده، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺮ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺰیدند

ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔل.
ﭼﻮﻥ ﮔﺎﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺰﯾﺪﻧﺪ

ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻭ ﭼﻤﺎﻕ و ﻗﻤﻪ ﻭ ﺩﺷﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮ.
ﺳﺮ ﻫﺎ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻤﻬﺎ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ

ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ.
ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﯿﻪ ﮐﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺮ ﻭ ﯾﺰﯾﺪﻧﺪ

ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍستاﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ

ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﭼﻤﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ.
ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻠﻪ بزﻏﺎﻟﻪ ﭼﺮﯾﺪﻧﺪ

ﺑﺎ ﭼﺮﮎ ﻭ ﺷﭙﺶ ﻟﺸﮕﺮ ﺟﺮﺍﺭ ﮔﺪﺍیاﻥ.
ﺍﺯ ﺳﺎﻣﺮﻩ ﻭ ﮐﻮﻓﻪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ

ﺭﻭﺯی که ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ ﺩﺭ ﺻﻒ ﭘﯿﮑﺎﺭ.
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﻧﺎﻥ ﺫﺍﺋﻘﻪ ﻣﺮﮒ ﭼﺸﯿﺪﻧﺪ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﺍﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭﻋﯿﻦ ﻭﻗﺎﺣﺖ.
ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﺍﻥ ﻣﺪﻋﯽ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﯿﺪﻧﺪ

ﺍﯾﻨﮏ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻏﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ.
ﮔﻮﯾﯽ ﺷﺮﻑ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ

ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﺯﺩﯼ ﻭ ﺗﻘﻠﺐ.
ﺑﺮ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﯾﻦ ﺟﺎﻣﻪی ﺗﺰﻭﯾﺮ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ.

ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺷﺎﻥ ﺷﯿﻮﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺪﺍﯾﯽ.
ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺭﺩﻻﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻧﺪ!

ﮐﻮﺗﻪ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻗﺎﺻﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺗﻮﺣﺶ.
ﺑﺮ ﺳﻘﻒ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎﺭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺗﻨﯿﺪﻧﺪ

ﺟﺰ ﻣﻔﺖ ﺧﻮﺭﯼ، ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﯼ، ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮﺍیی.
ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻨﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻧﺪﯾﺪند.

پایان

هی مش سیمین دانش فر

۱
اینها تازه از ره نرسیده اند.
قبل از تو بوده اند.

۲
روحانیت
قدمت هزاران ساله دارد.

۳
روحانیت
معمار روح جامعه بی روح است.

۴
روحانیت
بانی جامعه برده داری بر ویرانه های کمونیسم آغازین است.

۵
روحانیت قبلا هم در قدرت بوده است.

۶
پس از انقلاب بورژوایی سفید
از قدرت رانده شده بود

۷
پس از شکست انقلاب سفید
مجددا و علنا به قدرت رسیده ست

۸
آنهم نه
به تنهایی

۹
بلکه به همت و حمایت امپریالیسم

۱۰
این فاجعه
که
فقط در ایران رخ نداده.

۱۱
همه حکومت های سکولار در منطقه سرنگون شده اند و روحانیت کثافت به روی کار آورده شده است.

۱۲
ایران
پاکستان
افغانستان
ترکیه
....

۱۳
فوندامنتالیسم اسلامی
فرمی از پانیسم است که همشیره فاشیسم است.
بدترین فرم از تروریسم است

۱۴
فوندامنتالیسم اسلامی
پان اسلامیسم است.

۱۵
سوقات فرنگ است.

خوردن و خوراندن زباله های امپریالیستی شد کسب و کار ما ها

قاعده ای وجود ندارد که به کار همه بخورد
هر کس باید خود راهی بیابد که او را نجات دهد.
زیگموند فروید

۱
عجب جفنگی.
فروید لاشخور
دیالک تیک استثناء و قاعده را تخریب میک ند
به انکار قاعده برمی خیزد و استثناء را مطلق می کند.

۲
انگار اعضای جامعه در مفردیت مطلق خود بسر می برند و همه چیز استثناء است.

۳
مثال:
الف
برای حفر چاه و تشکیل قنات مگر قاعده عامی وجود ندارد؟

ب
برای دوخت و دوز لباس
برای شست و شو
برای رفت و روب
برای خریدو فروش
برای حمل و نقل
مگر قاعده ای وجود ندارد؟

پ
برای شخم زمین
افشاندن بذر
درو کردن
خرمنکوبی
آرد کردن گندم
پختن نان
مگر قاعده ای عام وجود ندارد.

ت
برای سخن گفتن
برای اندیشیدن
مگر قاعده ای وجود ندارد.
اندکی اندر باب خوشبختی

تنها خوشبختی انسان این است که عادت می کند.
کیارستمی

۱
مهم ترین خوشبختی بشری
کار است.

۲
به همین دلیل
علافی
منجلاب تکثیر میکروب های ذلت است.

۳
خالق واقعی انسان
یعنی
عامل اصلی استحاله حیوان به انسان
کار است.

۴
چرا و به چه دلیل؟

اندکی اندر باب چه گوارا و شعارهای چه گوارا

انقلاب
سیب نیست که پس از رسیدن به زمین افتد.
سیب انقلاب را باید چید.

ارنستو چه گوارا

۱
چه گوارا
سواد تئوریکی چشمگیری نداشته است.

۲
در یادداشت هایش در جنگل های بولیوی
می نویسد
که
آثاری از مارکس را برایش فرستاده اند و با اشتیاق تام و تمام می خواند
تا با مارکسیسم آشنا شود.

۳
خود ارنستو چه گوارا
از جنس خسرو روزبه است:
تک تک سلول های اندامش توده ای اند.

۴
نمونه بارز یک انقلابی است.

۵
در
جنگل
با
روح و روان تحت فشار
اما
نمی توان تئوری آموخت.

۶
به همین دلیل
شعارهای چه گوارا
ارزش علمی و نظری ندارند.

۷
شعارهای چه گوارا
چه بسا با شعارهای فاشیست ها و آنارشیست ها عوضی گرفته می شوند.

۸
بیهوده نبوده که ژان پل سارتر (فیلسوف امپریالیسم) شخصا به دیدارش می رود
و
کتاب مزخرف جنگ شکر در کوبا می نویسد.

۹
کتابی که در زمان شاه به توصیه مشاورین امریکایی
به عنوان کتابی انقلابی
به خورد جوانان خام و خر ایران داده می شد.

۱۰
انقلاب
سیب نیست که پس از رسیدن به زمین افتد.
سیب انقلاب را باید چید.

۱۱
این شعار چه گوارا
را
می توان به معانی زیر درک کرد و توضیح داد:

الف
به همان معنا که شما درک کرده اید:

۱
با توجه به دیالک تیک خودپویی و آگاهی (در جامعه شناسی)
شاید بتوان به شکل زیر تدقیق کرد:
دیالک تیک اوتوماتیسم و اکتیویته انسانی (فعالیت مبتنی بر آگاهی)

۲
این همان مفهوم سوبژکتیویته است:
سوبژکت مندی روند های تاریخی و یا جامعه ای است که کشف مهم مارکس است

۳
پدیده ها و روندهای جامعه ای بر خلاف روندهای طبیعی خودپو نیستند.
نکنند
نمی شوند.
مثل باد و برف و باران نیستند.
محتاج عمل سوبژکت تاریخ اند.
مراجعه کنید به سوبژکت تاریخ در تارنمای ما

ب
این شعار چه گوارا را
ضمنا
می توان به معنی اراده گرایی هم درک کرد و توضیح داد

۱
اراده گرایی یکی از مکاتب خرافی فاشیستی (نیچه ئیستی) و آنارشیستی است.

۲
ترجمه ای هم که فاشیست های عنقلابی از این شعار عرضه کرده اند
بیانگر همین گرایش ارتجاعی است

اداها و اطوارهای دیرآشنای قبایل عیرانی

۱
اولا
خودت می توانی از هر گروه انترنتی خارج شوی.

۲
ثانیا
می توان برای قطع رابطه با کسی و یا گروهی
او و ان را
بلاک کرد
۳
ثالثا
عکسعریت و نه اکثریت

۴
عکسعریت
یکی از طویله های سیاسی سطحی و مسخره عیرانی است

۵
حزب چپ جریانی بورژوایی است.

۶
تقلیدی طوطی وش از حزب چپ ورشکسته آلمان است.

۷
که اخیرا سارا واگنکنشت
چپ ترین رهبر این جریان در زمان حضرت سلیمان
قصد تشکیل جنبش کرده است
به تقلید از ماکرون و جریانات نئوفاشیستی در ایتالیا و غیره

۸
حزب چپ
اما
راسیونال تر از باندهای ترور مجاهدین و اقلیت و کومله و غیره است.
۹
با اعضای بیسواد حزب چپ
می توان
حداقل
حرف زد.

۱۰
باندهای ترور مجاهدین و فدایی و غیره
اصلا مغز در کاسه سر ندارند.

۱۱
زباله اندر زباله اند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر