روبرتو جیم لاپنته
برگردان میم حجری
·
در این روزها در آلمان دو گرایش متضاد در گلوی مان گیر
کرده اند و پایین نمی روند:
1
·
گرایش اول از شهر اشتوتگارت سر می کشد که خواهان
دموکراسی هر چه بیتشر و شرکت مستقیم روز افزون مردم در تصمیمگیری ها ست.
2
·
گرایش دوم از شهر بن سرمی کشد که بر نظرپرسی خیریه
فریدریش ابرت استوار است و از هواداری روز افزون مردم از مشت آهنین حکایت می کند.
3
·
گرایش اول خواهان نزدیکی سیاست به خلق است.
4
·
گرایش دوم خواهان تمرکز قدرت در مشت آهنین مستبدی است.
5
·
گرایش اول خواهان حضور هرچه وسیعتر مردم در خیابان است،
تا سیاست، خلق را جدی بگیرد.
6
·
گرایش دوم دیکتاتوری را به مثابه فرم دولتی مطلوب قلمداد
می کند.
7
·
اگر به شهر بن برویم، با قیافه های عبوسی مواجه می شویم
که در اشتیاق ظهور دیکتاتوری تب کرده اند و از خصومت و کین توزی نسبت به خارجی ها
می ترکند.
8
·
اگر به شهر اشتوتگارت برگردیم، با قیافه های بمراتب
عبوستر روبرو می شویم که از چندین و چند درصد مردم سخن می گویند که خواهان عملی
شدن دموکراسی پایه ای اند.
9
·
بالاخره کدام، دموکراسی و یا دیکتاتوری؟
10
·
برای کشف پیوند میان ایندو گرایش بظاهر متضاد، توان تخیل
و فانتزی کلان لازم است.
11
·
ما ظاهرا با جامعه ای مواجهیم که سر در گم است.
·
سمتگیری روشنی ندارد و میان «دموکراسی طلبی هر چه بیشتر»
و «انتظار ظهور مشت آهنین» نوسان می کند و چه بسا در آن واحد هر دو را می خواهد.
12
·
امروز همه پرسی در زمینه حفظ میسیون ایستگاه راه قدیمی
اشتوتگارت است.
13
·
فردا باید همه پرسی راجع به ضرورت خودکامه ای باشد، که
با صدور فرمانی جامعه را از شر خارجی های آواره خلاص کند.
14
·
اینجا سخن از حق ابراز نظر هر چه بیشتر و بحث و تبادل
نظر بر بنیان دموکراسی پایه ای است
·
و آنجا سخن از محاکمه سرپائی خارجی ها و فرستادن شان به
اردوگاه کار اجباری و یا به جائی که عرب نی انداخته، است.
15
·
بسته به حوایج روز!
16
·
برای چی باید این دست و آن دست کرد، وقتی که هر دو را
یکجا و درجا می توان طلب کرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر