۱۴۰۴ مرداد ۵, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۷۵)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

از انعکاس دوست زمینی (شاهد، شاه، شاهزاده، خداوند زمین، خداوند بنده، خداوند نعمت، خان، ارباب، خواجه، جانان، سلطان و غیره)

در آیینه زلال آسمان،

دوست آسمانی (حق، خداوند تعالی، خدا و غیره)

 پدید می آید

 و

 از انعکاس دشمن زمینی (یاران، نصیحتگر، ملامتگر، رقیب، زاهد، واعظ، شیخ، صوفی، پارسا و غیره)

در آیینه آسمان،

 دشمن آسمانی (فلک، چرخ، گردون، دهر، سپهر، هور، ابالسه و ملائکه، اجنه و غیره)

 پدید می آیند.

 

مقوله عشق در فلسفه سعدی و حافظ و به احتمال قوی پیروان آنها

شباهت غریبی به مفهوم وابستگی دارد.

ما برای مقایسه آندو به دایرة المعارف روشنگری نگاهی می اندازیم:

 

وابستگی

 بیانگر پیوند منفعل میان الف و ب است.

وابستگی

 از نظر علم منطق

 یک مناسبت سه عضوی است.

و

 لذا کافی نیست اگر بگوییم:

«ایکس وابسته است به ایگرگ!»

 

بلکه باید گفت که ایکس از چه نظر، وابسته به ایگرگ است.

بنابرین فرمولبندی کامل یک رابطه مبتنی بر وابستگی باید چنین باشد:

«ایکس از لحاظ (زد) به ایگرگ وابسته است!»

 

این همان عشق کذائی بیمارگونه است که نتیجه اش جز خفت و خواری عاشق نیست.

 

این همان عشقی است

که

 میلیونها شاعر تهی مغز میلیاردها غزل و قصیده و رباعی در باره اش سروده اند.

 

 

این همان عشقی است

که

  مقامش بالاتر از عقل است.

 

 

این همان عشقی است

که

مضمون و محتوای زندگی انسانی است.

 

 

این همان عشقی است

که

 برایش باید مرد.

 

 

این همان عشقی است

که

معیار تمییز و مرزبندی انسان از جانور و حتی ملائکه و اجنه است.

 

این همان عشقی است

 که

 به برکت آن انسان، زنده به معنی واقعی کلمه است.

 

این همان عشق رهائی بخش است

 که

حافظ را از دو عالم آزاد و بی نیاز می سازد.

 

این همان عشقی است

 که

 زندگی سوز و زندگی ساز همزمان است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر