شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت پانزدهم
بخش اول
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
سعدی در این بیت شعر، جفای دوست را دیالک تیکی از زهر و پادزهر (تریاک) می داند:
زهر دوست می کشد، ولی چون مرگ عاشق زندگی او ست، پس زهر در عین حال پادزهر (تریاک) است.
منظور سعدی و حافظ از دوست،
نه دوست، بلکه معشوق است:
دوست، کسی است که عاشق، دلباخته و فدایی بی غل و غش او ست.
دوست (معشوق و دلبر و دلدار و شاهد و غیره)
اما بر خلاف منطق و عقل سالم بشری،
نه اعتنائی به عاشق دارد و نه سودائی جز زجر و شکنجه و آزار و اعدام او در سر می پرورد.
وصل عاشق با معشوق، نه ممکن است و نه مطلوب.
عشق در قاموس سعدی پدیده عجیب و غریبی است.
عاشق و معشوق سعدی نیز موجودات عجیب و غریبی اند، که هیچکدام طالب وصل نیستند.
سؤال این است، که این عشق توأم با خفت و خواری کلا برای چیست؟
مشکل عاشق کذائی، اما فقط تحمل خفت و خواری از دست دوست نیست.
او به خاطر دوست، از دشمن هم جفا می بیند.
اما دشمن کیست، که در حق عاشق ذلیل،
جور و جفا روا می دارد؟
دشمن در قاموس سعدی و حافظ هزاران نام دارد:
رقیب، نصیحتگر، ملامتگر، واعظ، زاهد، عابد، پارسا، شیخ و غیره.
دشمن در این بیت شعر سعدی، نصیحتگری است که عاشق را به خاطر عشق بی ثمر مذمت می کند.
عاشق اما به خاطر دوست، ملامت های زهراگین دشمن ناصح را تحمل می کند و ضمنا منت بر سر زمین و زمان می گذارد.
این بزرگترین هنر سعدی و حافظ است:
ملامت شنیدن از دشمن و دست برنداشتن از دوست دسترس ناپذیر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر