۱
برشت
قصد روشنگری دارد.
۲
برشت قصد توضیح فونکسیون سیاست را دارد.
۳
سیاست
اما
یکی از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است و تابع زیربنای اقتصادی است
۴
حکومت
تابع
حاکمیت است.
۵
سیاست
همیشه به ساز اقتصاد می رقصد.
۶
دشواری درک این دیالک تیک طبقه حاکمه (زیربنای اقتصادی، حاکمیت) و هیئت حاکمه (دولت، سیاست، قضاوت، حقوق، هنر، مذهب)
در جامعه سرمایه داری
صد چندان می شود:
الف
خان را
سلطان را
در فئودالیسم
همه می دیدند که در کوچه و خیابان علنا گردن می زند.
ب
طبقه حاکمه جامعه سرمایه درای
را
اما
کسی نمی بیند.
۷
طبقه حاکمه با صدهاهزار مزدور تحصیلکرده و مزور خود
شب و روز به توده می باوراند که همه کاره هیئت حاکمه و دیگر عناصر روبنایی مثلا دولت و روحانیت و مذهب و حقوق و قضاوت و هنر و غیره است
۸
نتیجه عوامفریبی دمبدم، سنجیده، برنامه ریزی و حساب شده مزدوران رنگارنگ طبقه حاکمه
آماج نفرت توده قرار گرفتن این و یا ان مهره طبقه حاکمه می شود:
این سیاستمدار چلقوذ و آن قاضی پفیوز
این شاعر لاشخور و ان نویسنده آشخور
این واعظ الدنگ و آن عیاش پر نیرنگ
می شود.
۹
حرف برشت
غلط نیست
ولی دقیق و درست هم نیست.
۱۰
سیاست و هیئت حاکمه
از ولی وقیح تا رئیس جمهور سفیه
ظاهرا
تصمیمگیر و مجری و همه کاره اند
به قول برشت تعیین کننده قیمت نان و آب و مسکن و بهداشت و غیره اند
ولی فقط به ظاهر
۱۱
فقط به نظر ساده لوحان ظاهربین
خمینی و گربه نره و سیدعلی و مشد حسن و احمقی نجات و غیره همه کاره اند.
۱۲
برشت هم همین ساده لوحی را عملا تبلیغ می کند.
۱۳
همه کاره
اما
طبقه حاکمه است که از جنس اجنه است:
همه جا هست و همه کاره است
ولی هیچ جا نیست
اصلا دیده نمی شود تا زیر علامت سؤال قرار گیرد
خلایق خر
خیلی زور برنند
شعار مرگ بر اشه
مرگ بر شیخ
مرگ بر این
مرگ بر ان
می دهند.
۱۴
طبقه حاکمه را فقط چشمان مسلح به تئوری مارکسیستی می توانند ببینند و بشناسند.
۱۵
خلایق خر
مأمور را می چسبند و آمر را فراموش می کنند
نوکر و غلام را می چسبند و ارباب را فراموش می کنند
چه بسا
حتی به اب زمزم می شویند
۱۶
خلایق خر
ولی وقیح و رئیس جمهور و وزیر و وکیل و مأمورین متنوع دولتی و غیره را می چسبند و حتی ترور می کنند
ولی
کسی به طبقه حاکمه دست نمی زند
۱۷
در نتیجه
در نکبت به لولای همیشگی مولا می گردد
۱۸
درد بی درمان
همین است
و
ضرورت مبرم روشنگری علمی و انقلابی به همین دلیل است:
چشم ها را باید شست
مارکسیستی باید دید
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر