ویرایش و درنگ
از
یدالله سلطان پور
تئوری امپریالیسم و تغییرات آن در قرن بیست و یکم
(بخش نخست)
منبع:
نوید نو
۱
امپریالیسم چیست؟
در سال ۱۹۱۶ ولادمیر ایلیچ لنین،
به
نگارش رساله ای پیرامون سرمایه داریِ متاخر
اقدام نمود.
سؤال این بود که منظور لنین از سرمایه داری واپسین چیست؟
از خدا که پنهان نیست
از
خلایق چه پنهان،
ما فکر نمی کردیم
که
لنین بضاعت تئوریکی لازم در این زمینه را داشته باشد.
اصولا و اساسا
همه
جوامع بشری
دیالک تیکی از آغازین و واپسین (متقدم و متأخر) اند.
مثال:
جامعه برده داری آغازین
در نتیجه نفی دیالک تیکی جامعه اشتراکی واپسین
تشکیل می یابد.
در جامعه برده داری آغازین
نیروهای مولده
از
قید و بند بازدارنده مناسبات تولیدی تنگ جامعه اشتراکی واپسین
آزاد می گردند
و
به رشد شتابان خارق العاده شروع می کنند.
مناسبات تولیدی تنگ جامعه اشتراکی واپسین
جامعه بشری
را
بر سر دو راهی زیر قرار داده بودند:
یا
سقوط به بربریت ( مناسبات تولیدی ماقبل جامعه اشتراکی آغازین)
و
یا
صعود به جامعه برده داری.
هم
مترقی بودن جامعه برده داری
و
هم
انقلابی بودن اشرافیت برده دار و روحانی
به
همین دلیل
است.
معیار
توسعه نیروهای مولده
است.
لنین بارها بر این معیار ماتریالیستی - تاریخی تأکید مؤکد می ورزد.
اما
همین مناسبات تولیدی مساعد و مترقی جامعه برده داری
پس از توسعه معین نیروهای مولده
بر اندام کلان آنها
تنگ و تنگتر می شود
و
جامعه مترقی برده داری آغازین
به
جامعه ارتجاعی برده داری واپسین
مبدل می گردد
و
همان طبقه اجتماعی انقلابی اشرافیت برده دار و روحانی
به
طبقه اجتماعی مرتجع
(اشرافیت برده دار و روحانی واپسین)
مبدل می گردد.
ما مثلا در تحلیل مقوله اخلاق و یا در تحلیل تئوری شناخت
با
نمایندگان فلسفی و اخلاقی و هنری هر دو طبقه اجتماعی برده دار و روحانی
آشنا می شویم.
اگر نمایندگان فلسفی و هنری طبقه اجتماعی برده دار و روحانی آغازین
طرفدار راسیونالیسم، پیشرفت اجتماعی و اخلاق و اوپتیمیسم (خردگرایی، پیشرفت طلبی و خوش بینی فلسفی) بوده اند،
نمایندگان فلسفی و هنری طبقه اجتماعی برده دار و روحانی واپسین،
طرفدار ایراسیونالیسم (خردستیزی)، مخالف پیشرفت اجتماعی و طرفدار نیهلیسم اخلاقی، نمایندگان پسیمیسم (بدبینی فلسفی) و یأس و نومیدی و نیهلیسم می شوند.
طرفدار ایراسیونالیسم (خردستیزی)، مخالف پیشرفت اجتماعی و طرفدار نیهلیسم اخلاقی، نمایندگان پسیمیسم (بدبینی فلسفی) و یأس و نومیدی و نیهلیسم می شوند.
همین روند و روال
هم
در
فئودالیسم آغازین و واپسین
و
اشراف فئودال و روحانی آغازین و واپسین
و
هم
در
کاپیتالیسم آغازین و واپسین
و
بورژوازی آغازین و واپسین
نیز
تکرار می شود.
۲
در سال ۱۹۱۶ ولادمیر ایلیچ لنین،
به
نگارش رساله ای پیرامون سرمایه داریِ متاخر
اقدام نمود.
نمایندگان فلسفی و هنری و عملی کاپیتالیسم آغازین و بورژوازی انقلابی آغازین،
غولانی از قبیل کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و روبسپیر و دیدرو و هلوه تیوس و هولباخ و غیره
بوده اند.
فلسفه کلاسیک بورژوایی آغازین
با
هگل و فویرباخ
خاتمه می یابد.
مارکس و انگلس
کتابی تحت همین عنوان دارند.
«لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان»
بورژوازی مرتجع واپسین
دیگر نمی تواند به دستاوردهای فکری و فلسفی و فرهنگی و اخلاقی و غیره بورژوازی انقلابی آغازین ادامه دهد.
این وظیفه به عهده نمایندگان پرولتاریا می افتد.
در
مارکسیسم
فلسفه و اقتصاد سیاسی و کمونیسم اوتوپیکی (و یا سوسیایلسم اوتوپیکی) بورژوایی آغازین
ادامه می یابد:
نفی دیالک تیکی می شود.
بورژوازی مرتجع واپسین
بدترین دشمن بورژوازی انقلابی آغازین و میراث فلسفی و اقتصادی ـ سیاسی و هنری و اخلاقی و غیره آن است.
آخرین فیلسوف بورژوازی مرتجع واپسین
فریدریش نیچه
است
که
مؤسس خردستیزی، نیهلیسم، نیهلیسم اخلاقی، پست مدرنیسم، فاشیسم، راسیسم و غیره است.
بورژوازی مرتجع واپسین
بر خلاف بورژوازی آغازین
نه
نافی انقلابی مناسبات برده داری و فئودالی
نه
گورکن طبقات اجتماعی ارتجاعی برده دار و فئودال و روحانی،
بلکه
متحد سرسخت کنیسه و کلیسا و مسجد و منبر و دالای لاما ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر