۱۳۹۹ شهریور ۲۰, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۲)

 

میم حجری

 

۵۱

سنگ سخنگو
 
كلاً چقدررر بدم مياد كسي ازم بپرسه كجايي و با كي رفتي و كي مياي و اين حرفا، حالا هركي باشه ها، يه جوري برخورد ميكنم ك ديگه طرف تكرار نميكنه، ببخشيد خلاصه اخلاقم گنده
 
 
 سگ سخن جو   

این طرز برخورد
به
استیل و سبک زندگی تو
مربوط می شود.
 
یعنی
به معنی بداخلاقی تو نیست.
 
این حق طبیعی هر کس است
که
مسائل و روابط خصوصی خود را با هر کسی در میان نگذارد.
 
البته
این استیل زیست
همیشه و همه جا و در رابطه با همه کس 
رعایت نمی شود:
ای بسا کسا که وقتی به محبوب می رسند،
سفره دل خود را باز می کنند و جزئیات روابط  و مسائل خصصوصی خود را با او در میان می گذارند 
و 
ضمنا
انتظار مصرانه هم دارند  که او هم همین کار را بکند.

هرگز
مگو:
«هرگز.»
 
چون همیشه استثنائی هست.
 
۵۲
سنگ سخنگو
 
جچوری میشه یه ادمو ماه ها و سال ها نبینی ولی چشماش و عطرش از یادت نره
 
 
 سگ سخن جو   

انعکاس
(عکس اندازی، عکس برداری)
خاصیت ماده است.

یعنی
هر چیز مادی
آیینه چیزهای دیگر است.

انعکاس یکی از تئوری فلسفی مهم است.
هستی مادی
در
آیینه ذهن ما
به واسطه ارگان های حسی
مثلا حواس پنجگانه و غیره
منعکس می شود
و
در
مغز ما
حلاجی و تنظیم می شود
و
در
حافظه ما
ذخیره می گردد.

مثلا
چشم کسی.

اما راجع به عطر و طعم و بوی چیزی و یا کسی.

عطر و طعم و بو
مولکول های شیمیایی فرار اند.
مثلا
عطر نباتات
مولکول های الکلی با دمای تبخیر خیلی پایین اند.
 
به
همین دلیل
در
گذر از کوچه باغ ها
در بهار
رهگذران مست می شوند.

حتی چرندگان
مثلا آهوان
در بهار
مست می شوند و تلوتلو می خورند.

طعم و عطر و بوی چیزها و آدم ها
هم
بسان روی و مو و ابرو و روی آنها
در حافظه ما ذخیره می شود
و
به دلایل مختلف احیا و استنباط و یا ادراک می شود.


۵۳
سنگ سخنگو
 
شفیعی کدکنی حرفای قشنگ‌زیاد زده اما یکی از بهتریناش اینه با نظرم که میگه: 
دشوارترین شکنجه این بود که ما یک یک به درون خویش تبعید شدیم!
 
 سگ سخن جو   

اولا
درون و برون زباله یکی است.
 
ثانیا
کسی
زباله را به درون واهی اش
تبعید نمی کند

به
همان سان 
که در طویله جماران
زباله ها به مقام پروفسورها ارتقا داده شده اند
و
پروفسورها
 به 
زباله گشتن در خاوران ها
 محکوم شده اند.

۵۴
سنگ سخنگو
 
کاش میشد با فکر کردن کالری کم کرد
 
 سگ سخن جو   
 
منظور بعضی از ماهرویان
از فکر کردن چیست؟

تفکر
کار مغز اندیشنده است
و
بسان کار فکری
انرژی و نیرو می طلبد و می ستاند.
 
به
همین دلیل
پس از سرودن شعری و یا نوشتن قصه ای و یا خواندن مطلبی
شاعر و نویسنده و خواننده
احساس خستگی می کند
دراز می کشد
چیزی می خورد
تا
انرژی از دست رفته را جبران کند.
 
کسی که متنفر از زبان فارسی و یا هر زبان دیگری است
چگونه می تواند اهل تفکر باشد؟

۵۵
سنگ سخنگو
 
 چرا بجای استفاده از واژه «است» از «می‌باشد» استفاده می‌کنید؟
 از «هست» شیفت کردید به «می‌باشد»؟ 
این «است» چه بدی در حق شما کرده؟
 این «است» جای کیو تنگ کرده ؟
 این «است» آب و نان کیو گرفته ؟
 اینهمه عناد با «است» 
از کجا سرچشمه می‌گیره؟
 
 سگ سخن جو   

زنده باد.
 
جامعه شده طویله
و
خلایق از نعمت فکر و فرهنگ محرومند
 
اولا
میان «است» و «هست» 
تفاوت جدی وجود دارد:
 
است = is
هست =  There is
 
«می باشد»
هم
به لحاظ گرامری (دستور زبانی) غلط است.
 
فقط دهایی ها از آن استفاده می کنند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر