۱۳۹۹ شهریور ۲۳, یکشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اتیک (اخلاق) (۳)

 

 Das Dreieck von Ethik, Moral und Recht | Michael Rasche

 

پروفسور دکتر ماتهویس کلاین

برگردان 

شین میم شین 

 

۷

اتیک استوئیسم

 (مکتب استوئا)  

 

زنون کیتونی

 (۴۹۰ ـ ۴۳۰ ق. م)

 از شاگردان پارمنیدس و از فلاسفه ماقبل سقراطی.

مخترع هنر استدلال از طریق کشف تناقض در گفتار حریف.

فن یاد شده را دیالک تیک می نامیدند.

 

۱

·      فلسفه و اتیک استوئیسم نیز در همان زمان ـ مثل آموزه اپیکور ـ سقوط نظام برده داری آنتیک را منعکس می کند.

 

۲

·      البته باید استوئیسم قدیم را که توسط زنون بنیانگذاری شده، از استوئیسم میانه و واپسین به روشنی مرزبندی کرد و متمایز ساخت.

 

الف

اتیک  استوئیسم قدیم

 

۱

·      استوئیسم قدیم در زمینه مسئله اتیک خویش، با مناسبات اجتماعی و سیاسی زمان خود از نقطه نظرهای معینی پیوند تنگاتنگ دارد، تنگاتنگتر از اتیک ارسطو.

 

۲

·      اتیک استوئیسم قدیم از سر تا پا بر بنیاد دولتشهر یونانی بنا شده، دولتی که با زیر سلطه مقدونیه قرار دادن یونان و با تأسیس دولت جهانی اسکندر و جانشینانش به لحاظ تاریخی کهنه شده است

 

۳

·      اتیک استوئیسم قدیم ـ بر خلاف اتیک استوئیسم میانه و واپسین ـ مطالبات و گرایشات توسعه ای را جستجو می کند که از زمان تشکیل نظام جهانی اسکندر رواج یافته اند و آن نظام را در مد نظر دارند.

 

۴

·      زنون پس از درهم شکستن چارچوب تنگ دولتشهر یونانی، بر این باور بود که در دولت جهانی اسکندر، شالوده و بنیانی پیدا کرده که می توان بر آن ایده برابری همه انسان ها را، ایده وحدت بنی نوع بشر را و ایده تشکیل جهانوندی عام را تحقق بخشید.

 

۵

·      این ایده ها از سوی سوفیسم و به ویژه کینیسم مطرح شده بودند.

۶

·      زنون که خود یکی از شاگردان مکتب کینیسم بود، مثل کینیست ها بر این باور بود که همه انسان ها طبیعتا برابرند و چون طبیعتا برابرند، پس باید اجتماعا نیز برابر باشند:

 

۷

·      او خواهان از بین بردن تفاوت های اجتماعی زیرین بود:

 

الف

·      تفاوت میان اربابان و غلامان 

 

ب

·      تفاوت میان ثروتمندان و تهیدستان

 

پ

·        تفاوت میان هلنی ها و بربرها

 

ت

·      او بر آن بود که زنان باید حقوق و تکالیف یکسان با مردان داشته باشند.

 

ث

·      او بر آن بود که همه انسان ها باید در همبود، در رفاقت و در صلح با یکدیگر به سر برند.

 

ج

·      او بر آن بود که همه انسان ها باید از آموزش و پرورش یکسان برخوردار باشند.

 

۸

·      عالی ترین آماج، یعنی سعادت در فلسفه زنون عبارت است از «زندگی بر طبق طبیعت انسانی»

 

۹

·      زندگی بر طبق طبیعت انسانی، یعنی انطباق رفتار انسانی با «قوانین طبیعت»، با عقل.

 

۱۰

·      به نظر زنون، زندگی بر طبق طبیعت انسانی، یعنی زندگی زیر فرمان عقل، فضیلتی است.

 

۱۱

·      به نظر زنون، عالی ترین وظیفه انسانی نه در نظر، بلکه در عمل است.

 

۱۲

·      به نظر زنون، سجایای اخلاقی که انسان ها باید کسب و حفظ کنند، به شرح زیرند:

 

الف

·      شناخت اخلاقی

 

ب

·      شجاعت

 

پ

·      وسعت نظر

 

ت

·      عدالت

 

۱۳

·      عمل اخلاقی عبارت است از انجام تکالیف محوله از سوی همبود.

 

۱۴

·      انسان برای تشکیل همبود به جهان آمده است و غریزه تشکیل همبود، همراه با عقل در هر کسی وجود دارد.

 

۱۵

·      چون در همه انسان ها عقل واحدی وجود دارد که به عنوان قانون عام باید محسوب شود، پس برای انسان ها باید قانون واحد، حقوق واحد و همبود واحد وجود داشته باشد.

 

۱۶

·      لازم به توضیح نیست که چرا ایده های مهیجی از این دست نمی توانند در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی از حد اوتوپی فراتر روند.

 

ب

اتیک  استوئیسم واپسین

 

۱

·      شاگردان زنون نه تنها از مطالبات اوتوپیکی او روی برگرداندند، بلکه علاوه بر آن رفته رفته از حیات سیاسی  جامعه عقب نشینی کردند.

 

۲

·      اتیک استوئیسم واپسین، اتیکی جهانگریز است و «طبیعت»، «عقل جهانی» و یا «خویشتن» خویش را به طور یکجانبه اصل قرار می دهد.

 

۳

·      دلیل استوئیسم واپسین برای جهانگریزی عبارت از این است که انسان به مثابه  فرد در مقابل نیروهای اجتماعی حاکم، ذلیل و زمینگیر و هیچکاره است و قدرت تغییر حیات دولتی و اجتماعی را بر طبق آرزوها، امیدها و ایدئال های خود ندارد:

 

۴

اپیکتت

(۵۰ ـ ۱۲۵)

فیلسوف آنتیک
(یونان کلاسیک باستان)
متنفذترین نماینده استوئیسم واپسین
به عنوان برده خود را به روم رساند،
با تعالیم استوئیسم آشنا شد و بعد به تدریس پرداخت.
پس از رانده شدن از روم در یونان به تأسیس مکتب فلسفی خود پرداخت.
مؤلف کتاب نبوده است.
افکار او در آثار شاگردانش
به رشته تحریر در آمده است.
شعار اپیکتت:
«درد بکش و دوری گزین!»
(ریاضت و عزلت)

 

·      همانطور که اپیکتت در تز پایان تحصیلی خود و در جزوه هایش می نویسد، انسان چیزهای جهان خارج، جسم و خانواده و دولت و غیره را تحت سیطره خود ندارد و لذا برایش چاره ای جز پناه بردن به خویش، یعنی به روح خویش، به مثابه  تنها واقعیت موجود ندارد.

 

۵

·      گریز از جهان خارج، همراه با انفعال و فقدان احساس و علاقه بدان، همزمان گریز از کلیه احساسات و علایق درونی را الزامی می سازد، احساسات وعلایقی که به وسیله آنها جهان خارج در انسان مؤثر واقع می شود.

 

۶

·      به نظر  اپیکتت، انسان در عزلت و گوشه خلوت، با آزاد سازی خود از این علایق و احساسات، به ویژه احساس ترس از مرگ، به مثابه  احساس بنیادی، به کسب آزادی «حقیقی» نایل می آید.

·      آزادی ئی که انسان در آن به «بی اعتنائی مطلق به هر چه و هر که که هست»، به آرامش بی چون و چرای روحی دست می یابد.

 

۷

·      «بی باکی» و «فقدان علاقه و احساس» آماج اتیکی استوئیسم واپسین است.

 

۸

·      به وسیله آن است که می توان از گزند حوادث برونی در امان ماند.

 

۹

·      با دقت بیشتر می توان دریافت که استوئیسم واپسین با این جور «تئوری ها»، گشتاورهای فاتالیسم و اسکپتیسیسم را وارد اتیک خود می سازد.

 

·      مراجعه کنید به فاتالیسم (سرنوشتگرائی) و اسکپتیسیسم (شکاکیت، تردیدگرائی)

 

۱۰

·      دعوت مردم به سازش با سرنوشت و تقدیر گریزناپذیر و جستجوی سعادت ـ به مثابه  فضیلت اخلاقی ـ در تسلیم سرنوشت گشتن و تحمل صبورانه درد و رنج زندگی و به قول اپیکتت، «درد بکش و دوری گزین!»، تعدادی چند از موضوعات مهم اتیک استوئیسم واپسین (سنکا، اپیکتت و غیره) را تشکیل می دهند.

 

۱۱

·      بدین طریق است که استوئیسم و افلاطونیسم به منابع تئوریکی مسیحیت بدل می شوند.

 

پ

اتیک  دوره فروپاشی فرماسیون برده داری

 

۱

·      دوره فروپاشی نظام برده داری آنتیک (یونان کلاسیک باستان) علاوه بر دو آموزه اخلاقی بزرگ، یعنی اتیک اپیکوریسم و استوئیسم، تعداد بیشماری از جریانات اخلاقی کم و بیش پرنفوذ به همراه می آورد که در آنها مظاهر فروپاشی و به مثابه  نتیجه، حالات روحی فروپاشی در آن دوره به طرز روشنی انعکاس می یابند.

 

۳

·      اگر تماس و آمیزش یونانیت (از زمان اسکندر کبیر) و رومیت با شرق به طور کلی به غنای حیات فکری منجر می شود و شکوفائی عالی تر فرهنگ هلنیستی ـ رومی را به دنبال می آورد، اکنون دوره هلنیسم و بعد دوره حاکمیت جهانی روم  دیگر قادر نیست تا برای انسان ها و خلق ها ایدئال ها و ارزش های قانع کننده و امیدبخش عرضه کند.

 

۳

·      تشدید تضادهای اجتماعی و ملی، ثروت روز افزون اقلیت ثروتمند، گسترش قدرت در خارج، تجمل و توحش اخلاقی طبقات حاکم و دارا از سوئی و ذلت روزافزون طبقات و خلق های تحت ستم و استثمار و جنگ های پایان ناپذیر با عواقب وخیم از سوی دیگر، مظاهر متنوع فروپاشی نظام اجتماعی برده داری را نشان می دهند و از ورشکستگی ارزش ها، فضایل و تکالیف اخلاقی کلاسیک یونانی مبتنی بر زیبائی، عقل و دانش در واقعیت زندگی حکایت می کنند.

 

۴

·      اما تماس میان خلق های جهان هلنیستی و رومی نیز نسبیت اخلاق و ایدئال های اخلاقی خلق ها را به روشنی نمودار می سازند.

 

۵

·      با توجه به این شرایط که به اختصار مطرح شد، می توان فهمید که چرا باید عناصر و جریانات جدیدی در اتیک عرض اندام کنند.

 

۶

·      اکنون در دوره زوال و فروپاشی نظام اجتماعی برده داری، مکاتب فلسفی جدیدی کسب اعتبار و نفوذ می کنند که قبل از همه، به شرح زیر بوده اند:

 

الف

·      اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت)

 

·      مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت)

 

ب

·      رلاتیویسم (نسبیت گرائی)

 

·      مراجعه کنید به رلاتیویسم (نسبیت گرائی)

 

پ

·      پسیمیسم (بدبینی)

 

ت

·      اکلکتیسیسم

 

·      مراجعه کنید به اکلکتیسیسم  

 

ث

·      ایراسیونالیسم (خردستیزی)

 

·      مراجعه کنید به راسیونالیسم، خرد، ایراسیونالیسم (خردستیزی)  

 

ج

·      گرایشات عرفانی ـ مذهبی.

 

۷

·      نقطه مرکزی ایدئال اخلاقی و عمل اخلاقی، اکنون نه همبود دولتشهری، آنسان که در اتیک ارسطوئی مطرح بود و نه کل بشریت، آنسان که در اتیک استوئیسم قدیم (زنون) مطرح شده بود، بلکه خویشتن خویش و یا عقل جهانی انتزاعی، کاینات و یا حتی خدای ماورای طبیعی، آنسان که نئوافلاطونیسم و مسحیت در حال تشکیل تلقی می کنند، است.

 

ت

اتیک نئوافلاطونیسم

 

۱

·      در نئوافلاطونیسم (پلوتین) تکالیف اخلاقی انسان در اقدامات زیر دانسته می شود:

 

الف

·      در آزاد سازی و تطهیر روح از کلیه چیزهای محسوس

 

ب

·      در معراج روحی به سوی خدا که از مراحل مختلفی می گذرد.

 

پ

·      در وحدت با خدا در تجلی بیواسطه الهی

 

۲

·      بدین وسیله فاتحه اتیک فلسفی آنتیک که بر عقل، شناخت و تفکر استوار شده بود، خوانده می شود و به جای آن اتیک مسیحیت نشانده می شود که مبتنی بر عناصر زیر است:

 

الف

·      مبتنی بر وحی الهی است.

 

ب

·      مبتنی بر ایمان است.

 

پ

·      مبتنی بر تئولوژی (فقه، خداشناسی) است.

 

 

ث

اتیک  مسیحیت

(اتیک تئولوژیکی)

 

۱

·      اتیک مسیحیت بیش از هزار سال است که به اتیک غالب و چه بسا حاکم بی رقیب و بلامنازع در جهان بدل شده است.

۲

·      اتیک مسیحیت اما از همان آغاز، اتیک معیوب و مسئله زائی بوده است.

 

عیب اول اتیک مسیحیت

 

۱

·      در کانون اتیک مسیحیت، نه انسان و جامعه، بلکه موجودی ماورای طبیعی، یعنی خدا قرار دارد.

 

۲

·      اتیک مسیحیت خودمختاری انسان را از او سلب می کند:

·      خودمختاری ستیز است!

 

۳

·      اتیک مسیحیت از انسان ها نه تصمیمگیری اخلاقی مستقل، نه تصمیمگیری اخلاقی مبتنی بر دانش و تفکر و شناخت، بلکه اطاعت مبتنی بر ایمان و تسلیم برده وار  بی چون و چرا می طلبد.

 

عیب دوم اتیک مسیحیت

 

۱

·      اتیک مسیحیت به لحاظ تئوریکی ناتوان از آن است که اصول و فرامین اخلاقی خود را با وسایل تئولوژیکی صرف اثبات کند.

 

۲

·      اتیک مسیحیت به محض اینکه با مسائل واقعا اخلاقی، یعنی با مسائل اخلاقی مربوط به جامعه مواجه می شود، عرصه رابطه انسان و خدا را، یعنی عرصه ای را که در انحصار تئولوژی است، ترک می کند.

 

۳

·      اتیک مسیحیت عرصه ای است که به عهده دگماتیک است و نه اتیک.

 

۴

·      تئولوژی در عرصه دگماتیک، ترمینولوژی (اصطلاح شناسی) خاص خود را دارد.

 

۵

·      برای اتیک، یعنی برای رابطه متقابل انسان و جامعه، تئولوژی زبان خاص خود را ندارد و باید پیشاپیش مواد مورد نیاز خود را از اتیک فلسفی به عاریه گیرد.

 

۶

آگوستین

(۳۵۴ ـ ۴۳۰)

اهل الجزایر

از فقهای مهم مسیحیت

فیلسوف دوره گذار از آنتیک به قرون وسطی

 

توماس فون اکوین

(۱۲۲۵ ـ ۱۲۷۴)

ایتالیائی الاصل و یکی از متنفذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ

از مهمترین فقهای کلیسای کاتولیک و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک)

میراث فکری خارق العاده او هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.

کلیسای کاتولیک روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.

 

·      وقتی ما «معلمین اخلاق» تئولوژیکی قرون وسطی را، مثلا آگوستین و توماس فون اکوین را در نظر می گیریم، متوجه می شویم، که موقع پرداختن به اتیک، آگوستین به مکتب افلاطون و یا نئوافلاطونیسم پناه می برد و توماس فون اکوین قبل از همه به مکتب ارسطو.

 

۷

·      از این رو، تصادفی نیست که تئولوگ های قرون وسطی اتیک را به مثابه بخش مستقل تئولوژی توسعه نداده اند.

 

۸

·      آنها پس از دستکاری هائی، اتیک خود را در دگماتیک جاسازی کرده اند.

 

۹

·      تئولوگ های قرون وسطی به هنگام کشیدن فلسفه به مثابه  کل به زیر یوغ تئولوژی، اتیک را هم به زیر یوغ دگماتیک کشیده اند.

 

۱۰

·      اتیک تئولوژیکی روی هم رفته، معارف جدیدی به همراه نیاورده است.

 

۱۱

پلاگیوس

(۳۵۰ ـ ۴۲۰)

راهب بریتانیائی

مؤسس آموزه پلاگیونیسم

 

او با اگوستین به مصاف فکری در زمینه اتیک برخاسته بود

و از مواضع اتیک فلسفی در مقابل اتیک تئولوژیکی اگوستین

 دفاع می کرد.

 

 

·      در مصاف بزرگ آگوستین با پلاگیوس بر سر مسئله آزادی اراده، پلاگیوس از مواضع اتیک فلسفی یونان دفاع می کند و آگوستین از مواضع تئولوژی.

 

۱۲

·      وقتی آگوستین انسان را عاجز از تمیز خیر از شر به کمک توان و لیاقت و استعداد خویش، می داند، به لحاظ تئولوژیکی موضع قاطعانه ای اتخاذ می کند.

 

۱۳

·      و وقتی کلیسا پلاگیونیسم را لعن و نفرین می کند، دلیلش این است که پلاگیونیسم در صدد نجات اصل خودمختاری انسان است.

 

۱۴

·      خدمات اتیکی توماس فون اکوین عمدتا به طرح حوایج قوای مادی و فکری فئودالیسم بر طبق آموزه حقوق طبیعی و آموزه فضیلت انسانی محدود می شود که هر دو در فلسفه یونان توسعه داده شده اند.

 

۱۵

·      اتیک تومیستی (مکتب فلسفی منسوب به توماس فون اکوین) در امپریالیسم کنونی به مبانی مفیدی برای توجیه اتیک نئوتومیستی بدل شده است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر