۱۳۹۹ شهریور ۲۴, دوشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۴۰۸)


جمعبندی

از
مسعود بهبودی
 
درنگی در دلیل اعدام نوید افکاری

۱
ما نمی دانیم
که
جرم نوید افکاری چی بود.

۲
هزاران نفر
هزاران شعر و هارت و پورت راجع به او منتشر کرده اند
ولی
حتی احدی به جرم او اشاره نکرده است.

۳
دلیل اعدام او
احتمالا
شکست سکوت بود.

۴
مدت ها بود که سکوت گورستانی بر فضای مجازی حکمفرما بود.

۵
اوپوزیسیون کذایی
حرفی برای گفتن نداشت.

۶
اجامر جماران
از اینکه کسی از انان یاد نمی کند
به تنگ امدند
و به اعدام نوید اقدام کردند تا دوباره مطرح شوند و کیف خر کنند.
ضمنا
خلایق عنقلابی فعال شوند.
 
درنگی در دیالک تیک نازی ها و قاضی ها

۱
۹۰ درصد آبجوی ماس (در آلمانستان)
آب است.

۲
اما
کسی بدان آب اطلاقی نمی کند.

۳
همه می گویند: آبجو

۴
به
تظاهراتی
هم
که
در آن
نازی ها
شرکت دارند
به منبر می روند
و خرمن هلهله و هورا درو می کنند،
باید گفت:
تظاهرات نازی ها

۵
و
نه
تظاهرات دگراندیش ها
 
درنگی در مفاهیم فلسفی

روزا لوزمبورگ
یا سوسیالیسم و یا بربریت.

۱
وقتی کسی می گوید برو
یا
به
تهران
و
یا
به
تبریز
عملا
دو شهر را با هم مطرح می سازد.

۳
روزا در این شعار هم دو فرماسیون اقتصادی را در مد نظر دارد:

الف
فرماسیون اقتصادی سوسیالیسم را

ب
فرماسیون اقتصادی بربریت را
 
بربریت که فحش خواهر و مادر نیست.

۴
فرماسیون اقتصادی سوسیالیسم
فرماسیون اقتصادی مابعد کاپیتالیسم است.

۵
فرماسیون اقتصادی بربریت
فرماسیون اقتصادی ماقبل کمون اولیه و مابعد فرماسیون اقتصادی توحش است

۶
مفاهیم فلسفی را
هرگز نباید تحت اللفظی و عامیانه «تعریف» کرد.

۷
نه
کوبا
جامعه ای سوسیالیستی است
و
نه جوامع سرمایه داری پیشرفتته
جامعه بربریت است.

۸
کوبا
حتی جامعه کاپیتالیستی نوپدیدی نیست

۹
جوامع سرمایه داری پیشرفته
هم
نه
بربریت
بلکه پیشمرحله جامعه سوسیالیستی اند.

۱۰
در این کشورها شرایط عینی برای گذار به سوسیالیسم آماده است.

۱۱
در کوبا
انقلاب ضد فئودالی و ضد مستعمراتی
تحت رهبری ح. ک. کذایی و پارتیزان های انقلابی
پیروز شده است.

۱۲
حتی اتحاد شوروی
جامعه سوسیالیستی نبوده است.
چه رسد به چین و ویتنام و کره و کوبا
که سطح توسعه نیروهای مولده
حتی در سطح کاپیتالیستی اش نیست
 
درنگی در فونکسیون زنان در طوایل جهان

باغهای کندلوس
ایرج کریمی

بیژن:
شما چقدر شکسته شدید!
دریا :
زن ها زود پیر می شن ! می دونین چرا ؟
چون عروسک بازیشون هم جدیه ! روی عمرشون حساب می شه !
از دو سالگی مادرن !
بعد مادر برادرشون میشن ! بعد مادر شوهرشون می شن !
باباشون که پا به سن می ذاره ازشون پرستاریِ یه مادر رو می خواد !
گاهی حتی مادر مادرشون هم میشن !
من شوهر نکردم !
ولی مادر مادرم بودم ! مادر پدرم بودم ! مادر برادرم هم بودم !
تازه به همه یِ اینا بچه هایِ به دنیا نیامده ام رو هم حساب کن !
مادر اونا هم بودم.

۱
این مطلب حاوی ذراتی از حقیقت عینی است.
ولی فقط ذراتی از حقیقت عینی و نه بیشتر

۲
اولا
طبقه بندی بشریت به زن و مرد
مانع کشف حقیقت عینی می شود.

۳
جنسیت معیار نیست.
معیار چیست؟

۴
ثانیا
زن انتزاعی وجود ندارد.
مرد انتزاعی هم وجود ندارد.
هر کس و هر چیز
فقط به طور مشخص وجود دارد.

۵
مثال
تفاوت میان زن ارباب فئودال و بورژوا با زن عمله و دهقان و پیشه ور
از زمین تا آسمان است.

۶
این فونکسیون ها شامل حال مثلا زن سید علی و جنتی و تمساح یزدی و ممد رضا و شازده رضای پهلوی و گوگوش و سروش و ترامپ و پوتین که نمی شود.

۷
فلاکت شناخت هنری همین است
که
ذره ای از حقیقت عینی را در توبره ای مملو از خرافه به خورد خلایق خر می دهد.

۸
ثالثا
ذلت زنان متعلق به توده
که به معنی عزت مردان متعلق به توده نیست.

۹
ذلتی که برده ای، غلامی، رعیتی، کارگری تحمل می کند
مثلا
ذلت رفتگری، چاه مستراح خالی کنی، چارپاداری، دربانی، حمالی ... کمتر از ذلت زنان که نیست.
طول عمر کارگر مثلا کارخانه شیمیایی، تولید کفش و چرم سازی و غیره که بیشتر از طول عمر زنان زحمتکش در خانه و کاشانه نیست.

۱۰
رابعا
فونکسیون زنان
را باید بسته به مناسبات تولیدی حاکم
(سیستم اجتماعی ـ اقتصادی معین)
بررسی کرد.

۱۱
فونکسیون زن در جامعه فئودالی، سرمایه داری، امپریالیستی و سوسیالیستی که یکسان نبوده و نیست.

۱۲
ما هزاران دوست الکی زن در فضای مجازی داریم
که
جز لهو و لعب و وراجی توخالی و بندتنبانی فونکسیونی ندارند

۱۳
مراجعه کنید به کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی

۱۴
ما
تازه
دست به گزینش بهترین حرف های بهترین زنان زده ایم.
۹۹ در صد دختران فضای مجازی
فکری و ذکری جز سکس مکانیکی با هر ولگرد در کله خالی از مغز خود ندارند.
خواه طرفدار جماران باشند و خواه مخالف آن بانشد.
 
درنگی در مفهوم نو و «نو» آوری

در اینکه هر اثر هنری
ـ چه موفق و چه ناموفق ـ
بر اساس تمایل به نوآوری آفریده می شود
تردیدی نیست.

میزان توفیق هنرمند هم در اثرش متناسب است با نوع نوآوری مورد نظر و میزانحصول آن از دید هنرمند و نهایتا از دید مصرف کننده.
 
۱
کی گفته که آثار هنری بر اساس نوآوری هنرمندان
«آفریده» می شوند
و
نه
بر اساس ماهیت طبقاتی و سمتگیری اجتماعی و سیاسی آنها؟

۲
ضمنا
نو همیشه و همه جا و در همه عرصه ها در دیالک تیک کهنه و نو
مدرن در دیالک تیک سنتی و مدرن
وجود دارد و معنی دارد.

۳
مثال:
آثار هنری مطلوب طبقه حاکمه امپریالیستی و متعلق به آن
یا مطلقا فرمال است و محتوایی جز زباله ندارد
و
یا حاوی محتوایی ارتجاعی، ضد خلقی، ضد عقلی و ضد فکری و ضد فرهنگی و ضد تمدن بشری است.

۴
پدر شعر نو در ایران
فرم شعر را مدرنیزه کرده است و بس.

۵
محتوای طبقاتی شعر نیما
فرقی با محتوای طبقاتی شعر سنتی فئودالی ندارد.

۶
چرا و به چه دلیل
توفیق هنرمند و آثارش باید در گرو نوآوری باشد و نه در گرو حمایت طبقات حاکمه از او و آثار او؟

۷
ضمنا
توفیق و محبوبیت هنرمند
که معیار نیست.

۸
موفق ترین هنرمندان و هنرپیشه ها و آثار هنری می توانند کثافت محض باشند.

۹
مثال:
شعر شاملو
فقط
هم به لحاظ فرم مدرن است و نه به لحاظ محتوا.

۱۰
محتوای شعر شاملو ارتجاعی، فاشیستی، نیهلیستی، ضد عقلی، ضد بشری تر از محتوای آثار نیما ست.

۱۱
محبوبیت شاملو
و یا به قول حریف
توفیق چشمگیر او
در گروه حمایت طبقه حاکمه فئودالی و فاشیستی در مقیاس ملی و بین المللی است
و
نه در گرو عاری از قافیه بودن آن.

۱۲
شعر مدرن شاملو
هم
انعکاس حوایج غریزی و روحی و فکری و استیل زیستی خرده بورزواها و عیاشان و علافان متعلق به طبقات حاکمه است و هم برآورنده حوایج آنها ست.

۱۳
با شعر شاملو
به قول خود حریف
می توان حسابی «دختربازی» و یا پسر بازی کرد.

۱۴
می توان حریفی را گرم و نرم و خام و خر کرد و به تخت کشید و تا حد مرگ سکس ورزید و از ورزش عشق هارت و پورت کرد.

۱۵
با شعر شاملو و نیما و امثالهم
می توان خود توخالی خود را باد زد و به ابر عنسانی مبدل ساخت و پوز داد و فخر فروخت و کیف خر کرد.

۱۶
انچه که به لحاظ فرم و ساختار مدرن نما ست
به لحاظ محتوای طبقاتی و اجتماعی
به غایت ارتجاعی و ضد پیشرفت اجتماعی و ضد عقلی و ضد خلقی است.
 
گاف سنگزاد
 
اگر به کوچه ما امدی
چراغ بیار
و
یک جهان بینی
کز آن به ژرفنای جهان بنگرم
که
دلم تنگ است.


درنگی در واپسین سخنان سالوادور آلنده

من زندگيم را در راه دفاع از اصولی ميدهم كه براي ‌اين ميهن عزيز هستند.
شرم بر كسانی باقی خواهد ماند كه به اعتقادات خود خيانت كردند،
به گفته های خود وفادار نبودند
و به نيروهای مسلح متوسل شدند.
مردم بايد مراقب باشند. نه اجازه دهند كه تحريك شوند و نه قتل عام. اما بايد از دستاوردهای خود دفاع كنند. آنان بايد دفاع كنند از‌اين حق كه با كار خود زندگی شرافتمندانه و بهتری بسازند.
به‌نام بيشترين منافع خلق، به‌نام ميهن، من از شما مي‌خواهم اميد را زنده نگاه داريد. تاريخ نه با سركوب متوقف خواهد شد و نه با جنايت. ‌این لحظه ای دشوار، مرحله‌ای است كه بايد پشت سر گذاشت. ممكن است ما را درهم شكنند اماآينده متعلق به مردم، متعلق به زحمتكشان است. بشريت بسوی فتح زندگی بهتر خواهد رفت

۱
این سخنان سالوادور آلنده
مملو از ایرادات نظری، تجربی، تاریخی و عقلی اند.

۲
این سخنان باید نقد شوند
و
نه
نقل

۳
اینکه سالوادور عزیز ما ست
تغییری در نقد مارکسیستی نظرات خرافی او و کشف و ابلاغ حقیقت نمی دهد.
 
درنگی در خرافه ای فرنگی

ما بذرهای معجزه ای به نام حیات هستیم.

۱
ما نتیجه تکامل میلیون ها ساله ماده جامد و بی جانیم.

۲
ما از جمادی مرده ایم
و
نبات شده ایم

۳
از نبات مرده ایم
و
جانور شده ایم

۴
از جانور مرده ایم
و
آدم شده ایم

۵
گذار از حیوان به آدم
در اثر کار و در روند کار امکان پذیر گشته است.

۶
ما فرزند کار هستیم.

۷
اگر نیای حیوانی ما
مجبور به کار نمی گشت
نه
تفکر و تکلم و تجمع
امکان پذیر می گشت و نه توسعه و تکامل و تعالی متعالی
 
درنگی در طرز «تفکر»و طرز «استدلال» جبهه چپ فلسفه فقیر آلمان

مگس ها دگر اندیشند

اگر زنبورها قادر به توضیح این مسئله بودند که گرده گل بهتر از زباله است،
مگس ها علیرغم آن نمی توانستند بفهمند.

۱
اگر علمای فئودالیسم هم می خواستند «روشنگری» کنند
به همین سان استدلال و اثبات می کردند.

۲
سعدی
هم
برای اثبات ضرورت نابرابری در طوایل طبقاتی
دست طلاب خود را می گیرد و به طبیعت می برد و کوه و دره را نشانش می دهد
تا
اثبات کند که نابربری های اجتماعی همانقدر منطقی و طبیعی اند
که بالا و پست در طبیعت
طبیعی و منطقی است.

۳
جبهه چپ آلمان
از تقسیم کار در طبیعت بی خبر است:
مگس نفهم تر از زنبور نیست.
کرکس نفهم تر از کبوتر نیست.
کلاغ نفهم تر از بلبل نیست.
کفتار نفهم تر از کره خر نیست.

۴
کلاغ و کرکس و کفتار و مگس
رفتگران طبیعت اند

۵
اگر
روزی
کلاغ و کرکس و کفتار و مگس
نباشند
طبیعت در خودش می گندد و نسل موجودات زنده . بشر برمی افتد.

۶
در طبیعت
تقسیم کار هست و بهتر هم همین است.

۷
هیچ موجودی زاید نیست.

اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه هستی سراپای
 
شیخ شبستر
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر