سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان باب اول، ص 34 ـ
38)
تحلیلی
از شین میم شین
اندر امید به ز هرچه امید
که فرج را ست، همچو صبر کلید،
·
نیما در این بیت، مقوله ی دیر آشنای
صبر را از نو تعریف می کند:
·
در قاموس نیما، صبر به مثابه کلید
گشایش درهای بسته تلقی می شود.
·
این صبر نیما صبر بنده داری ـ فئودالی
مبتنی بر انفعال و تسلیم و تحمل نیست.
·
صبر نیما، بی کمترین تردید صبری
مبتنی بر مقاومت و مبارزه است.
·
صبر نیما به معنی پیگیری، امیدمندی
و تسلیم ناپذیری در مقاومت و مبارزه انقلابی است.
1
اندر امید به ز هرچه امید
که فرج را ست، همچو صبر کلید،
·
می توان گفت که نیما دیالک تیک
وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک کلید و قفل و یا صبر و فرج بسط و تعمیم می دهد.
·
این تعریف نیما از مقوله صبر،
تعریف مطلقا نوینی است.
·
بی دلیل نیست که صبر نیما در پیوند
با بهترین امید مطرح می شود.
·
یعنی صبر واهی و توخالی و انتظار
ساده لوحانه واره نیست.
·
صبری مبتنی بر امید قانونمند،
واقعی، علمی و انقلابی است.
2
اندر امید به ز هرچه امید
که فرج را ست، همچو صبر کلید،
·
مفاهیم و مقولات فلسفی، مهر طبقاتی بر پیشانی خویش
دارند:
الف
·
صبر سعدی و حافظ، صبر بنده داری ـ فئودالی
است.
·
صبر مبتنی بر انفعال و انتظار و
تماشا ست.
·
صبر مبتنی بر خرافه است.
·
چیزی از جنس مسکنات و مخدرات است.
ب
·
صبر سعدی و حافظ، افیون توده است.
·
ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و
فئودال به مدد مقوله صبر، به توده امید واهی و توخالی می دهد و به تحمل وضع تحمل
ناپذیر موجود فرامی خواند.
·
طبقه حاکمه بنده دار و فئودال با تئوری
صبر، استثمار و ستم برهنه و عریان را توجیه تئوریکی می کند.
ت
·
صبر نیما اما صبر بورژوائی آغازین و
پرولتری است.
·
صبر ضد فئودالی ـ ضد روحانی است.
·
صبر نیما مملو از مواد منفجره برای
انفجار وضع تحمل ناپذیر موجود است.
·
صبر مبتنی بر امید و مقاومت و
مبارزه است.
3
به رضائی نه هر که آن داند
و اهرمن را فرشته گرداند،
·
معنی تحت اللفظی:
·
دلم از رضایت پر بود.
·
اما نه از «رضایتی» که همه از آن خبر
دارند.
·
نه از «رضایتی» که سبب جا زدن اهرمن
به عنوان فرشته می شود.
3
·
تصورش حتی دشوار است، ولی واقعیت
دارد:
·
نیما مقولات بنده داری و فئودالی
را یکی پس از دیگر بازتعریف انقلابی و علمی می کند و عملا نفی می کند:
·
مقوله اول، صبر بود و اکنون نوبت
به مقوله دوم رسیده که رضایت است.
·
نیما بر ضد ایده ئولوژی نظامات
بنده داری و فئودالی، یعنی بر ضد فلسفه سعدی و حافظ، آگاهانه سنگر کنده، موضع گرفته
و پرچم افراشته است.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه
می رسیم؟
4
·
به این دلیل مبرهن و روشن که رضایت،
مرکزی ترین مقوله در فلسفه ارتجاعی و ایراسیونالیستی خواجه شیراز است.
·
ما در فرصتی دیگر مقوله ارتجاعی تسلیم
و تحمل و رضا را در فلسفه حافظ مستقلا مورد بررسی قرار خواهیم داد.
·
اکنون فقط به ذکر غزلی از خواجه
قناعت می ورزیم تا از درایت بینشی نیما پرده برداریم:
بیا
که قصر امل (آرزو) سخت سست بنیاد است
بیار
باده که بنیاد عمر بر باد است
غلام
همت آنم که زیر چرخ کبود
ز
هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است
چه
گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش
عالم غیبم چه مژدهها داده است
که
ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن
تو نه این کنج محنت آباد است
تو
را ز کنگره عرش می زنند، صفیر
ندانمت
که در این دامگه چه افتاده است
نصیحتی
کنمت یاد گیر و در عمل آر
که
این حدیث ز پیر طریقت ام یاد است:
«غم
جهان مخور و پند من، مبر از یاد
که
این لطیفه ی عشقم ز رهروی یاد است
رضا
به داده بده وز جبین گره بگشای
که
بر من و تو در اختیار نگشاده است
مجو
درستی عهد از جهان سست نهاد
که
این عجوز، عروس هزارداماد است
نشان
عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال
بلبل بی دل که جای فریاد است»
حسد
چه می بری، ای سست نظم بر حافظ
قبول
خاطر و لطف سخن خداداد است.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر