۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

سیری در گلستان سعدی (172)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان باب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین  
  
اندر امید به  ز هرچه امید
که فرج را ست، همچو صبر کلید،

·        نیما در این بیت، مقوله ی دیر آشنای صبر را از نو تعریف می کند:
·        در قاموس نیما، صبر به مثابه کلید گشایش درهای بسته تلقی می شود.
·        این صبر نیما صبر بنده داری ـ فئودالی مبتنی بر انفعال و تسلیم و تحمل نیست.
·        صبر نیما، بی کمترین تردید صبری مبتنی بر مقاومت و مبارزه است.
·        صبر نیما به معنی پیگیری، امیدمندی و تسلیم ناپذیری در مقاومت و مبارزه انقلابی است.

1
اندر امید به  ز هرچه امید
که فرج را ست، همچو صبر کلید،

·        می توان گفت که نیما دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک کلید و قفل و یا صبر و فرج بسط و تعمیم می دهد.
·        این تعریف نیما از مقوله صبر، تعریف مطلقا نوینی است.
·        بی دلیل نیست که صبر نیما در پیوند با بهترین امید مطرح می شود.
·        یعنی صبر واهی و توخالی و انتظار ساده لوحانه واره نیست.
·        صبری مبتنی بر امید قانونمند، واقعی، علمی و انقلابی است.

2
اندر امید به  ز هرچه امید
که فرج را ست، همچو صبر کلید،

·         مفاهیم و مقولات فلسفی، مهر طبقاتی بر پیشانی خویش دارند:

الف

·        صبر سعدی و حافظ، صبر بنده داری ـ فئودالی است.
·        صبر مبتنی بر انفعال و انتظار و تماشا ست.
·        صبر مبتنی بر خرافه است.  
·        چیزی از جنس مسکنات و مخدرات است.

ب
·        صبر سعدی و حافظ، افیون توده است.
·        ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال به مدد مقوله صبر، به توده امید واهی و توخالی می دهد و به تحمل وضع تحمل ناپذیر موجود فرامی خواند.
·        طبقه حاکمه بنده دار و فئودال با تئوری صبر، استثمار و ستم برهنه و عریان را توجیه تئوریکی می کند.

ت
·        صبر نیما اما صبر بورژوائی آغازین و پرولتری است.
·        صبر ضد فئودالی ـ ضد روحانی است.
·        صبر نیما مملو از مواد منفجره برای انفجار وضع تحمل ناپذیر موجود است.
·        صبر مبتنی بر امید و مقاومت و مبارزه است.

3
به رضائی نه هر که آن داند
و اهرمن را فرشته گرداند،

·        معنی تحت اللفظی:
·        دلم از رضایت پر بود.
·        اما نه از «رضایتی» که همه از آن خبر دارند.
·        نه از «رضایتی» که سبب جا زدن اهرمن به عنوان فرشته می شود.

3
·        تصورش حتی دشوار است، ولی واقعیت دارد:
·        نیما مقولات بنده داری و فئودالی را یکی پس از دیگر بازتعریف انقلابی و علمی می کند و عملا نفی می کند:
·        مقوله اول، صبر بود و اکنون نوبت به مقوله دوم رسیده  که رضایت است.

·        نیما بر ضد ایده ئولوژی نظامات بنده داری و فئودالی، یعنی بر ضد فلسفه سعدی و حافظ،  آگاهانه سنگر کنده، موضع گرفته و پرچم افراشته است.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟  

4

·        به این دلیل مبرهن و روشن که رضایت، مرکزی ترین مقوله در فلسفه ارتجاعی و ایراسیونالیستی خواجه شیراز است.
·        ما در فرصتی دیگر مقوله ارتجاعی تسلیم و تحمل و رضا را در فلسفه حافظ مستقلا مورد بررسی قرار خواهیم داد.

·        اکنون فقط به ذکر غزلی از خواجه قناعت می ورزیم تا از درایت بینشی نیما پرده برداریم:

بیا که قصر امل (آرزو)  سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد،  آزاد است

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها داده است

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است

تو را ز کنگره عرش می ‌زنند، صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقت ام یاد است:

«غم جهان مخور و پند من، مبر از یاد
که این لطیفه ی عشقم ز رهروی یاد است

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشاده است

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز، عروس هزارداماد است

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریاد است»

حسد چه می‌ بری، ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خداداد است.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر