۱۴۰۱ خرداد ۹, دوشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۱۳)

Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

چون قصد نیک بود ام و باور به کار خویش

پروا نداشتم به دل این کارزار را

بی پایه می شمردم و خصمانه

یا که از سر دلسوزی

تشویش مادرانه

هر زینهار را

 

آخر چگونه با تو بگویم، من ای حکیم

کاندر میان ابر و مه آسمان ما

گم بود گم، ستاره رخشان رهنما

 

ما در جدال مرگ به تاریکی

فرزند با پدر

و آن چهره های زشت سزاوار دشمنی

پنهان به گوشه ها

بر ما نظاره گر.»

 

قامت کشیده

ـ سرکش و سوزان ـ

چون آخرین برآمد کاهیده، شمع شب

سهراب پر توان

دارد سخن به لب:

 

«انگار تا که من برسیدم

وارونه شد جهان

ناراستی پدید

پیوندها نهان

 

پور و پدر برابر هم تیغ می کشند

اما

پائی نه در میان

دستی نه پیشگیر

 

یک لب به مهربانی و پیوند، باز، نه

از پشت سال ها

دوری و انتظار

آن دم که پا گرفته یکی شعله تا بدان

از ره رسیده را

با چشم دل ببینی و بشناسی

در پرده های مه نفسی کارساز، نه

 

وقتی به رزم

چشم و چراغ تو

رستمت

می رفت تا پسر بکشد

با خود اوفتد

زال زرت چه شد که به تدبیر می نشست؟

 

سیمرغ رهنمای کجا بود

آن قاف آشیان؟

 

و اینک که زخم پهلوی من چون گل عقیق

پر داده عطر مرگ

کاووس شاه کیست که بی رأیت، ای حکیم

دارو کند نهان؟

 

لب بسته خامشان

فرمانبران رام کدام آفریدگار

یا بد سرشتگان کدام آفرینش اند؟

 

اینان به خامشی

آیا نه هیمه های مدد کار آتش اند؟»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر