۱۳۹۱ بهمن ۱۵, یکشنبه

سیری در کاریکاتوری از کریس (1)

مردم این دور و زمانه
سرچشمه
خانه خوشی

کریس نم

FunCage.com

People nowadays

 mit Chris Nemb

تحلیلی از شین میم شین

·        عنوان این کاریکاتور عبارت است از «مردم این دور و زمانه!»
·        اگر طراح این اثر ـ به فرض محال ـ « اهل بهشت» می بود و به زبان جنتی سخن می گفت، عنوان این اثر را «مردم جهان در آخرالزمان» می نامید.

·        برای اینکه سوء تفاهم پیش نیاید، باید بگوییم که منظور از مفهوم «اهل بهشت» چیست؟

·        اهل بهشت در زبان عوام، به کسانی اطلاق می شود که در روز قیامت کسی از آنها بازجوئی به عمل نمی آورد.
·        در نتیجه بدون کمترین سؤال و جوابی وارد جنت می شوند و مثل جنتی ها حسابی کیف می کنند.
·        اگر کسی دلیل بیشتر بر این روند و روال الهی بخواهد، باید خود اندکی بیاندیشد.
1
·        در این اثر کریس، زنی و یا مردی در آب دریا غرق می شود و با بدر کردن دستی از همنوعان خویش «کمک می کند طلب.» (نیما)
2
·        قحط آدم که نیست.
·        آدم ها اما در آخرالزمان فکر دیگری برای ذکر دیگری در سر  دارند و لذا به عوض نجات همنوع خود از خطر مرگ، از او فیلم یادگاری می گیرند.

·        اما چرا و به چه دلیل؟
3
·        شاید به این دلیل که می خواهند در هنر فیلمبرداری خبره شوند.
·        شاید به این دلیل که می خواهند، به هنگام برگشت به خانه خراب خویش ماجرای هیجان انگیزی به اهل و عیال کسل، ولی هنوز زنده خویش گزارش دهند. 
·         ما همین کاریکاتور را نشان حریف کاریکاتورآگاهی دادیم و از ایشان عاجزانه نظرشان را پرسیدیم. 
·        نظرخواهی هم در آخرالزمان یکی از مدهای مدرن روز است.
4
·        حریف نه کریس را می شناخت و نه سری در عمر خویش به «خانه خوشی» زده بود، ولی به محض دیدن کاریکاتور گفت که برایش این حادثه تازگی ندارد.
·        چون همین کردوکار، کردوکار روزمره مردم کشور ایشان نیز است.
·        بی خودی نبوده که فاشیست های پهلویسم، مدعی بوده اند که «هنر نزد عیرانیان است و بس!»
·        عیرانیان در این هنر نیز گل سر سبد بشریت اند و از جن و انس و ملک سبقت گرفته اند.
5
·        حریف گفت:
·        «این واقعیت را به خوبی و بدی در طی این یکی دو سال دیده ام.

·        یکی خطر می کرد و از تظاهرات فیلم می گرفت.

·        گروهی بی شعور هم از دعوا و مرافعه و قتل و غارت مردم فیلم می گرفتند .

·        هر دو وجود دارند.

·        فیلم گرفتن فی نفسه بد نیست.

·        مسئله موقعیتی است که در آن فیلم گرفته می شود.»
·        از حریف پرسیدیم که در این اثر کریس بطور عینی چی می بینند؟

6
·        گفت:
·        «محتوای اثر کریس، بیشتر از این نیست.

·        فقط به قیافه های فیلمبرداران در این اثر کریس نگاه کن!

·        قیافه های همه آنها بدون استثاء، سرشار از رضایت مندی است.»

7
·        بعد اضافه کرد:
·        «قیافه های اینها عین قیافه های کسانی است که صبح زود با تخمه و آجیل و با عجله می روند و جا می گیرند تا به تماشای اعدام همنوعان خود بپردازند.»

8

·        «و یا کسانی که از مردی که چاقو خورده و چاقوکش بالای سرش ایستاده و برای نجات از مرگ، کمک می کند طلب، به عوض کمک، ازش فیلم می گیرند.»

9

·        «این کاریکاتور در واقع انعکاس روند و روال روزمره جاری در جامعه است.»

·        حال که حریف کاریکاتورآگاه محتوای کاریکاتور کریس را از سیر تا پیاز توضیح داد، جرئت به خرج دادیم و پرسیدیم: 
·        چرا و به چه دلیل؟

10
·        حریف گفت:
·        «یک جور لذت از زنده ماندن در چهره این مردها به چشم می خورد.»

·        به فراست افتادیم و دقیقتر به کاریکاتور خیره شدیم.
·        حریف راست می گفت، در جمع فیلمبرداران حتی یک زن هم وجود ندارد.
·        شاید علتش این است که کاریکاتوریست، کریس نام دارد و کریس به احتمال قوی اسم زن است.

11
·        حریف اضافه کرد:
·        «می پرسی، چرا؟

·        این برمی گردد به روانشناسی بنی بشر.

·        این کردوکار اما بیشتر در مردها به چشم می خورد.

·        برای آنها قبح مرگ دیگری از بین رفته است.

·        برای آنها نابودی بقیه، امری متداول و عادی شده و لذا اعتنائی بدان ندارند.»

·        حریف در تمام طول شب، شب زنده داری کرده بود و حواسش تا حدودی پرت بود و پرت و پلا می گفت:

1
·        اولا کریس از جامعه حریف چندان خبر ندارد.
·        در اثر او مسئله یونیورسال و عامی انعکاس می یابد، مسئله ای که به مردم جهان در آخرالزمان مربوط می شود و نه فقط به مردم کشور حریف.

2

·        اینکه در اثر کریس فیلمبرداران همه از دم، از جنس نرند، دلیلش شاید پیشداوری و کوته بینی خود کریس باشد.
·        زن ها در هیچ زمینه ای ـ چه مثبت و چه منفی ـ دست کمی از مردها ندارند.
·        در برابری زن و مرد هرگز نباید تردید کرد.

3

·        زن ها در دستگاه فاشیسم و نازیسم تماشاچی نبودند.
·        زنان نژاد پست را در اردوگاه های کار اجباری نازی همین زنان همچنان حی و حاضر و فعال با دقتی زنانه انتخاب  می کردند و به فاحشه خانه های کشور می بردند تا مورد استثمار جنسی نژاد برتر قرار گیرند.

4

·        در عملیات پشت جبهه و در «تربیت» جوجه فاشیست برای جبهه های چنگ و در هوراکشی برای آدمکشان و جانیان حرفه ای در صفوف مقدم بودند.

5

·        دختران و زنان نظامی امریکائی در ابوقریب بغداد هم در شکنجه جوانان عراقی ابتکار عمل کمتری از خود نشان نداده اند و از برادران و همسران خود عقب تر نمانده اند.

6

·        بخش اعظم فمینست های خیلی خیلی انقلابی، دیری است که برای اثبات برابری زن و مرد، با شعار شرکت زنان در صفوف مقدم جبهه های جنگ مبارزه می کنند و اخیرا پیروزی های چشمگیری هم بدست آورده اند.

7

·        ضد خلقی ترین «رفرم» اجتماعی را مارگاریت تاچر ـ زن آهنین ـ به مورد اجرا گذاشت و صدها هزار کودک بی پناه در خانواده های زحمتکش را در داخل و خارج انگلستان زنده به گور کرد.

8

·        راست روانه ترین سیاست را در آلمان، انگلا مرکل پیش گرفت و به دفاع از سیاست جنگ طلبانه جورج بن جورج پرداخت.

·        نه، بی اعتنائی به مرگ و میر همنوع اصلا و ابدا مسئله ی جنسیتی نیست، مسئله ی فرماسیونی است.
·        مسئله ی سیستمی ـ اجتماعی است.

·        مسئله ی طبقاتی است.

حریف

این برمی گردد به روانشناسی بنی بشر

·        نه، به هیچوجه من الوجوه!

·        این اصلا برنمی گردد به روانشناسی (پسیکولوژی)  بشریت.
·        با پسیکولوژیسم می توان حسابی خودفریبی و عوامفریبی کرد، ولی هرگز نمی توان به توضیح بربریت مدرن پرداخت.

·        حالا حتما حریف هماندیش خواهند پرسید:
·        چرا و به چه دلیل؟
1

·        دلیل اول این است که روانشناسی آدم ها نه اولین، بلکه ثانوی است.
·        چند و چون روانی انسان ها در جامعه تشکیل می یابد نه در شکم مادر.
·        اختلالات روانی را انسان ها در جامعه انسان ستیز و انسانیت ستیز کسب می کنند و نه در رحم مادر.
·        وقتی کارگران کارخانه ای دسته جمعی اخراج می شوند و دهها هزار نفر در طرفة العینی به خاک سیاه می نشینند، سر و کله اختلالات روانی هم پیدا می شود.

·        اختلالات روانی عمدتا معلول اند وعلل اجتماعی ـ اقتصادی ـ فرهنگی و غیره دارند.

2

·        حریف که مشتری پر  وپا قرص فروید و یونگ و غیره است، حتما با توپ و تشر خواهد گفت که غرایز حیوانی انسان نر او را به بربرمنشی جانورانه سوق می دهد.
·        حق با حریف است، ولی این سیستم اجتماعی بربرمنش و حیوانی است که اعضای جامعه را به تسلیحات خرد مجهز نمی سازد تا به جای بر گشت به بربریت حیوانی، به تعالی انسانی دست یابند و مقام و مکان شان به جائی برسد که «به جز خدا نبیند!» (سعدی)  

3
·        دیری است که پسیکولوژیسم یکی از مکاتب معروف امپریالیسم برای خودفریبی و عوامفریبی است.
·        معروفیت فروید و یونگ و غیره نه تصادفی، بلکه حساب شده و سنجیده است.

4

·        علاوه بر این، باید برای انجام هر کردوکاری وسیله مناسب خاص آن کردوکار به خدمت گرفته شود.
·        مثلا برای پختن آبگوشت به قابلمه نیاز است.
·        در چرخ خیاطی نمی توان آبگوشت پخت.

5

·        به همین ترتیب برای تحلیل مسائل اجتماعی، مثلا برای تحلیل بربریت مدرن بنی بشر در مقیاس جهانی ـ سرمایه داری نمی توان از علوم منفرده از قبیل روانشناسی و فیزیک و شیمی و بیولوژی و جانورشناسی و غیره بهره برگرفت.
·        هر علمی عرصه محدود خاص خود را دارد و نمی تواند پا از گلیم خاص خود بیرون نهد.

·        مثال قابلمه و چرخ خیاطی خیلی رهگشا ست.

6

·        برای توضیح ریشه های بربریت مدرن و دیگر پدیده های اجتماعی به ماتریالیسم تاریخی نیاز بی چون و چرا هست.
·        مفاهیم، مقولات، قوانین و تئوری های ماتریالیسم تاریخی برای همین با شطی از خون دل کشف و تدوین شده اند.
·        هدف از تمرین و آموزش تفکر مفهومی هم همین است.

7

·        بی اعتنائی بنی بشر به سرنوشت همنوع خویش، ریشه در فرماسیون سرمایه داری، بویژه سرمایه داری به تعویق افتاده، یعنی سرمایه داری واپسین دارد.
·        این سیستم اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری است که انسان ها را اتمیزه می کند، ایندیویدوئالیزه می کند و بی اعتنا به سرنوشت همنوع خویش می سازد.
·        ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) و اگوئیسم (خودپرستی) از گشتاورهای تعیین کننده نظام اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری اند.

·        مراجعه کنید به ایندیویدوئالیسم ایندیویدوئالیسم (فردگرائی)، اگوئیسم (خودپرستی)، راسیسم (نژادپرستی)، ناسیونالیسم، شووینیسم، فاشیسم، فوندامنتالیسم و اپارتهاید در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

8

·        بدون این گشتاورهای ایدئولوژیکی، بدون ایندیویدوئالیسم (فردگرائی)، اگوئیسم (خودپرستی)، راسیسم (نژادپرستی)، ناسیونالیسم، شووینیسم، فاشیسم، فوندامنتالیسم و اپارتهاید و غیره کسی حاضر به شقه شقه کردن همنوع خویش نمی شود.
·        سیستم اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری، بشریت را بلحاظ ایدئولوژیکی، روحی، روانی، فکری، فرهنگی و غیره مانی پولیزه می کند، تخریب می کند، انسانیت زدائی، فرهنگ زدائی و تمدن زدائی می کند و به انسان واره های وحشی و بی رحم و خونریز و قسی القلب از طراز ابربشرهای نیچه مبدل می سازد.
برای کشف و افشای حقیقت عینی باید رادیکال بود.
رادیکال بودن یعنی دست به ریشه ها بردن و به شاخه ها دل خوش نکردن! 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر