۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

سیری در شعری از نرگس الیکائی (1)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک 
نرگس الیکائی 
روزم با مرثیه آغاز شده است  
کاش نان در عدالتخانه تقسیم می شد،  
نه در خانه همسایه. 

چند کوچه آنطرفتر  
برای شفای عاجل 
تو را به نذری اش دعوت می کند  
کاسه ات را در هوا می قاپد  
همه چیز پیش از آنکه خورده شود  
تمام شده است  
و تو پیش از آنکه سیر شوی  
خورده شده ای 

تحلیلی از گاف سنگزاد

·        این اولین شعری از نرگس الیکائی است که ما مورد تأمل قرار می دهیم.
·        همین شعر را برای حریفی خواندیم.
·        گفت:
·        «من کاملا این شعرش را می فهمم

·        از این صحنه ها زیاد دیده ام .

·        فاجعه تازه در این شعر، رنگ و لعابی پیدا کرده.

·        وگرنه صحنه واقعی خیلی چرکین و کثیف و تهوع آور است.

·        صف نذری گرفتن ها و آدم های پولدار و پفیوزی که با انگشتر عقیق و ماشین بنز، نذری می دهند، دیدنی است .

·        این سال ها ما از این چیزها چه بسیار دیده ایم.

·        از حلقوم مردم می کشند بیرون، بعد ذره ای از همان را نذری می دهند و از قبل همان نذری باز هم از کیسه مردم برمی دارند.»

·        پرسیدیم که منظور شاعر از «عدالتخانه» چیست؟

·        گفت:
·        «همون جا که به فقرا نان و غذا می دهند.

·        البته شاعر می تواند منظور دیگری نیز داشته باشد.»

·        بعد اضافه کرد:
·        «خیلی از مردم در صف نذری می روند تا در واقع مال خودشون را بگیرند.

·        متاسفانه صف های نذری بسیار طولانی می شود و خیلی هم تحقیرآمیز.»   
 
·        پرسیدیم:
·        «منظور شاعر از مفهوم «شفای عاجل» چیست؟»  

·        گفت:
·        «شفای سریع بیمار مورد نظر!

·          نذر برای همین چیزها می کنند، دیگه»

·        پرسیدیم:
·        «نذر قبل از شفای بیمار داده می شود و یا پس از آن؟»

·        گفت:
·        « نذر را بعد از شفای بیمار می دهند و یا مثلا می گن، اگه خوب شد چند سال نذر می دیم.»  

·        پرسیدیم:
·        منظور شاعر از این بیت شعر چیست؟
·        « و تو پیش از آنکه سیر شوی

·        خورده شده ای .»

·        گفت:
·        «منظور شاعر شاید نشان دادن تضاد طبقاتی و له شدن طبقات اجتماعی فرودست، توسط  طبقات اجتماعی فرادست باشد.

·        واقعیت هم این است که آدم تا به غذا برسد از ازدحام داغون می شود.»

·        حال که شعر شاعر را حریف در نهایت واقع بینی حلاجی کرده، ما دیگر دنبال چه می گردیم؟

·        بی اختیار یاد طنزی از عبید می افتیم که مدیون خدامراد ایم:

 کسی به راهی معلوم می رفت. 
دو نفر در کنار او شدند و پرسیدند
«راستی ما سه نفر به کجا می رویم ؟!»

·        ظاهرا ما در نهایت بی شرمی و پر روئی نقش همان دو نفر را بازی می کنیم و در صدد همراهی با حریفیم تا به جای نام او، نام هر سه نفرمان را زیر تحلیل این شعر شاعر بنویسیم، به هوای اینکه نامی در کنیم و به نان و نوائی برسیم.

روزم با مرثیه آغاز شده است.

·        منظور از مفهوم «شروع روز با مرثیه»  چیست؟

·        احتمالا نان در سفره راوی شعر نیست، کودکان گرسنه اند و با زبان یونیورسال و همه فهم زاری، نان می طلبند.

·        باز هم سر و کله دیالک تیک جذب و دفع، دیالک تیک داد و ستد موجود زنده با طبیعت پیدا شده است که سمج ترین، اساسی ترین و مهمترین دیالک تیک هستی است.

·        قبل از هر چیز باید نیازهای اولیه بنی بشر و هر موجود زنده برآورده شوند:
·        نان و مسکن و پوشاک و بهداشت از آن جمله اند.

·        حفظ نفس ضرورت مطلق دارد و بی آلترناتیو و بی بدیل است.

کاش نان در عدالتخانه تقسیم می شد،  
نه در خانه همسایه.

·        شاعر اکنون از روند و روال جاری در جهنم به ناروا موسوم به جامعه پرده برمی دارد.
·        ظاهرا نان برای گرسنگان در دو جای مختلف تقسیم می شود:

1

·        در عدالتخانه که نام دیگری برای گداخانه، دارالمساکین سابق و اداره اجتماعی در غرب امپریالیستی مدرن است.
·        ارتش گرسنگان جهان اسیر در چنگ خونین زور و زر، جیره غذائی دریافت می کند تا «صلح اجتماعی» طبقات اجتماعی زرمند و زورمند تأمین  و تضمین شود.
·        تا انقلابات اجتماعی به تعویق افتد و همزیستی کمافی السابق اکثریت گرسنه و اقلیت سیر دوام یابد.

2

·        در خانه همسایه که نان تقسیم می کنند میان بی همه چیزان.
·        نان آلوده به ایمان!
·        شاید این اولین جائی است که خرافه مذهبی نه در خدمت طبقات اجتماعی زرمند  و زورمند، بلکه در خدمت گرسنگان قرار می گیرد.
·        باز هم نه به خاطر چشم و ابروی گرسنگان، بلکه به عنوان بهانه ای برای حفظ «صلح اجتماعی» یاد شده در جهنم طاقتسوز طبقاتی.

چند کوچه آنطرفتر  
برای شفای عاجل 
تو را به نذری اش دعوت می کند

·        منظور راوی شاید این است که همسایه، چند کوچه آنطرفتر، به امید شفای عاجل و یا بدلیل شفای عاجل، نذر می دهد.

·        حریف از سر فروتنی پرسید:
·        «نظرتان راجع به شعر شاعر چیست؟»

·        ما هم برای سرپوش نهادن بر عدم درک خود از محتوای شعر، به ایرادات فرمال و صوری آن اشاره کردیم.
·        ترفند بدی نبود.
·        ولی حریف کمترین وقعی بدان ننهاد و بسان قطار سریع السیری به راه افتاد و محتوای شعر شاعر را از سیر تا پیاز حلاجی کرد.

·        ولی ما از رو نرفتیم و برای خالی نبودن عریضه به نکات زیر اشاره کردیم:


1


·        در اکثر اشعار شاعر نوعی عدم انسجام به چشم می خورد.



2

·        مثلا در این بند شعر، فاعل جمله معلوم نیست.



3

·        «تو» در مصراع سوم اصولا زاید است.



4


·        میان سه مصراع این بند شعر پیوند منطقی به چشم نمی خورد.

·        معلوم نیست که برای شفای عاجل دعوت می کنند و یا برای نذر.

·        راوی شعر در هر صورت ترجیح می دهد که نان بخور و نمیر خود را از عدالتخانه دریافت کند تا از همسایه چند کوچه انطرفتر.
·        ولی چه می شود کرد که در عدالتخانه بسته است.
·        پس چاره ای جز دریافت نان از همسایه باقی نمی ماند.

کاسه ات را در هوا می قاپد

·        منظور شاعر این نیست که همسایه چند کوچه آنطرفتر به جای پر کردن کاسه از آش نذری، کاسه خالی را  غصب می کند.
·        ظاهرا منظورش به قول حریف، این است که نیازمندان به نان چندان پرشمارو بی تاب اند که به له و لورده کردن همدیگر می پردازند تا از تعداد مشتری بکاهند.

همه چیز پیش از آنکه خورده شود  
تمام شده است

·        شاعر در این بند شعر از فاجعه پرده برمی دارد:
·        آش نذری بمراتب کمتر از نیاز مستمندان بوده است.

·        شاید به این دلیل بوده که راوی شعر، عدالتخانه را بر خانه همسایه ترجیح می داده است.
·        بیشک در عدالتخانه کاسه کسی از دستش گرفته نمی شود و دستخالی به خانه برنمی گردد.

و تو پیش از آنکه سیر شوی  
خورده شده ای.

·        شاعر در این بند واپسین شعر از وارونه گشتن ماجرا در جامعه وارونه ی وارونه اندیش وارونه نما پرده برمی دارد.
·        مستمند محتاج به نان به جای خوردن و سیر شدن، خورده می شود.

·        منظور از خورده شدن چیست؟ 
1

·        شاید منظور شاعر تحمل بی ثمر و بیهوده تحقیر باشد.

2

·        شاید منظور شاعر تخریب جسمی و روحی و روانی بی ثمر و بیهوده بخاطر دریافت کاسه ای آش باشد.

3

·        شاید منظور شاعر تهی شدن تدریجی انسان ها از خویشتن خویش باشد.
·        تهی شدن اشرف موجودات در جهنم موسوم به  جامعه طبقاتی از غرور و اعتبار و ارزش و عزت انسانی خویش باشد.
پایان

۲ نظر:

  1. شما در تحلیل تان زحمت خواننده را از شعر وبقول من نثر را آسان وبسیار قابل فهم همگان حلاجی میکنید وجای ابهام باقی نمیماندما در ایرانمان از ای نمایشات زیاد دیده ایم وقصدوغرض نایشی بای تظاهر بدینداریت ست وگر نه میشود صندوقی بگذارند ویولیرا بکمک اقوام وهمسایگان جمع کرده وخانواده بیبضاعت و ابرومند ی را درنظر بگیرند برای تحصیل فرزندان خا نواده ویاسایر احتیاجاتشان بپردازند تظاهرات پایه تمامی اینجریانات ست با یک وعده غذا دردی ازکسی دوا نمیشود همچنانکه با یک گل بهار نمیشود

    پاسخحذف
  2. مذهب در ایران به مثابه اوتوپی و به دلیل اوتوپی بودن زمام امور را به دست گرفته است.
    این اوتوپی می بایستی در اثر روشنگری علمی و رادیکال با علم، با سوسیالیسم علمی جایگزین شود.
    ولی متأسفانه نشده است.
    ظاهرا هنوز هم کسی مشتری روشنگری علمی و انقلابی نیست.
    در غیاب علم بوده که اوتوپی میداندار شده است.
    اوتوپی مذهب را در هر صورت مردم ایران تجربه می کنند. اگر روشنگری گسترده صورت گیرد، زمینه برای افشاندن بذر آگاهی انقلابی آماده است.
    اوتوپی مذهب ساز و کارهای خاص خود را هم دارد:
    فقر از طریق احسان تعدیل می شود و جامعه رفته رفته به دو طبقه واره درویش و توانگر (اکثریت و اقلیت) تقسیم می شود.
    درویش واره گشتن ملتی فاجعه مادی و معنوی مهیبی است.
    همین کار را در متروپول های سرمایه داری هم انجام می دهند:
    احسان بصور مختلف آشکار و نهان صورت می گیرد.
    ولی عملا همان می شود که در ایران می شود:
    توده به درجه گدا و زباله تنزل می یابد تا نتواند لیاقت خیزش و قبضه قدرت و اداره جامعه را داشته باشد.
    یکی از علل اصلی تعویق انقلاب پرولتری همین است:
    پرولتاریا انگل واره می شود و از ظرفیت انقلابی تهی می گردد:
    گدا و انگل نمی تواند براندازد و بسازد.

    ثروت بادآورده ندرایم.
    ثروت تولید می شود و باید در اختیار مولدین قرار گیرد.
    احسان و انفاق خود درد است و نه درمان درد.
    اقلیت حاکم باید سرنگون شود و اکثریت مولد به قدرت رسد.
    آنگاه همه کار می کنند و همه برابر و خواهر وار و برادر وار زندگی می کنند و این فجایع خاتمه می یابد.
    چاره ای جز تسخیر قدرت بوسیله توده ها وجود ندارد. آلترناتیوی جز سوسیالیسم وجود ندارد.
    زنده باشید













    پاسخحذف