رضا خسروی
سرچشمه:
VI
مشت نمونه خروار
• بعد از گذشت دو دهه متوالی، هنوز همه اسرار آزاد سازی دولتشهر کویت در سال ۱۹۹۱ میلادی فاش نشده استسرچشمه:
VI
مشت نمونه خروار
• مفهوم تروریستی «نظم نوین جهانی » پیامد هجوم دسته جمعی میراث خواران استعمار کهن، لشگرکشی امپریالیسم آمریکا و شرکاء به کشور مستقل عراق بود
• در این ماجراجوئی تهوع آور نظامی – بنام «سازمان ملل متحد» ناتوچی ها، آمریکا و اروپا، با انواع سلاح های نیمه اتمی و « هوشمند » هفته های متوالی بی شرمانه مردم عراق – هزاران هزار کارگر و دهقان و پیشه ور، زن و مرد، پیر و جوان، بچه های قد و نیم قد وغیره را از زمین و هوا و دریا به زیر آتش گرفتند
• گویا بدون آشنائی قبلی با «نظریه جمعیت مالتوس» از قضا تمام تاسیسات غیر نظامی – از مناطق مسکونی گرفته تا واحدهای تولیدی خرد و کلان، بنگاه های صنعتی و کشاورزی، کارخانه ها و کارگاه های محصولات مصرفی، بیمارستان های بزرگ و درمانگاه های کوچک، مراکز آموزشی و امدادی و اداری، منابع برق و آب آشامیدنی، پل ها و جاده ها وغیره اینها همه را از راه دور، از ارتفاع چندین هزار متری بمباران کردند
• دهها هزار نفر را به خاک انداختند
• انبوهی را زنده بگور کردند
• کلی مجروح و معلول به جا گذاشتند
• وسائل کار و زندگی ملتی را از میان بردند
• کشوری نسبتا پیشرفته در منطقه را بکلی ویران کردند
• خلقی زنده و متفکر را به خاک و خون کشیدند و غیره
• تازه این شروع جهانسالاری امپریالیسم آمریکا بود:
• می گویند اولین « جنگ خلیج » ولی فلان فلان شده ها، اینکه جنگ نیست
• این یک جنایت تهوع آور، آدم کشی با برنامه و سازمانیافته است
• ولی مثل اینکه کار بیخ پیدا کرد و اشغال کامل عراق به بعد موکول شد.
VII
چگونه دولت واحد یوگسلاوی از هم پاشید؟
• بعد از جنایت تهوع آور، آدم کشی سازمانیافته ناتوچی ها در عراق – نوعی دست گرمی « آزاد و بشر دوستانه »، نوبت به فروپاشی دولت واحد یوگسلاوی رسیدچگونه دولت واحد یوگسلاوی از هم پاشید؟
• همان استراتژی شرکت سهامی ناتو، بکار گرفته ش، تا اینکه جمهوری فدرال یوگسلاوی، به عنوان یک دولت واحد، بکلی از هم پاشید و به چندین نیمچه « دولت آزاد » تجزیه شد.
• برای خرده پای آلوده و « پر مشغله » لشگر خبر سازان و خبر فروشان « مستقل » که اصلا برای فهمیدن علت مسائل قبلی و جاری اجیر نشده و با گمراه کردن افکار عمومی، خودی و غیر خودی، امرار معاش می کند و غیره، فروپاشی دولت واحد یوگسلاوی که اهمیتی نداشت
• کافی بود که این ویرانگری سازمانیافته، تخریب تاسیسات غیر نظامی، از میان بردن همه وسائل کار و زندگی اسلاوها – صرب و کروآت بوسنی وغیره قتل و کشتار مردم، آدم کشی تهوع آور بنام « دموکراسی » در یوگسلاوی محدود بماند
• در این صورت، گرچه خیلی « درد ناک » ولی می شد آن را تحمل کرد – با ارسال « کمک های بشر دوستانه » گاهی این و زمانی آن « قبیله غیر متمدن » را سرزنش کرد و به تناسب سیاست رسمی دولت خودی تمام مسئولیت ها را بگردن یکی از همین « قبائل » انداخت و غیره
• ضمنا پول خوبی هم به جیب زد
• از محسنات « واقع بینی »
• از شما چه پنهان که این انحلال پیمان ورشو، حذف امپراتوری شوروی از محاسبات بین المللی بود که سقوط یک سلسله از دول وفادار را موجب گشت، زمینه فروپاشی دولت واحد یوگسلاوی را فرآهم کرد
• ولی چرا یوگسلاوی قطعه قطعه، با زور تجزیه و تقسیم شد؟
• معمائی که کلی جای حرف دارد
• اگر اشتباه نکنم، ستیز دول امپریالیستی اروپا بر سر تجزیه و تقسیم امپراتوری عثمانی در دوران منقضی را تداعی می کند
• دراینکه یوگسلاوی، مثل بسیاری از کشورهای موجود جهان، از جمله آمریکای شمالی وغیره ترکیب جمعیتی « نا » همگون داشت، حرفی نیست
• ولی ترکیب « نا » همگون جمعیت، به خودی خود که باعث جنگ نمی شود
• همانطور که وجود یک جمعیت « خالص » صلح را تضمین نمی کند
• وانگهی، تجزیه دولت واحد یوگسلاوی زمانی رخ داد که «وحدت » فدراتیو اروپای دوازده گانه یا بیشتر و غیره در دستور کار قرار داشت و می رفت تا دیواری نفوذ « نا » پذیر در برابر « یورش » نیازمندان غیر بومی بیافریند
• حیرت آور اینکه اسلاوها – صرب و کروات و اسلوون وغیره خواهان « جدائی » خشونتبار از یکدیگر شدند
• اما امپریالیست های آلمان و فرانسه وغیره سازماندهی ارتش مشترکی را برای روز مبادا آغاز کرده بودند.
• گویا امپریالیسم آمریکا و شرکا، اصلا نمی خواستند دست به ترکیب یوگسلاوی بزنند
• هیچ به فکر نفوذ در بازارهای شرق اروپا نبودند، نقشی هم در تجزیه « مسالمت آمیز » چکوسلواکی نداشتند و غیره
• از این مهملات خررنگ کن!
• تجربه نشان داده که نقشه های شوم مخافل امپریالیستی، نوع غربی آن بخصوص، همیشه پوششی خررنگ کن دارند
• ولی تا ابد که نمی شود دروغ بخورد مردم داد
• طولی نکشید که « نا گهان» امپریالیسم آلمان قاعده بازی را بهم زد و بطور یک جانبه استقلال جمهوری های کروات و اسلوونی را در روز ۲۳ دسامبر سال ۱۹۹۱ میلادی برسمیت شناخت
• دعوای پنهان رقیبان برسر چگونگی تجزیه و تقسیم یوگسلاوی برملا شد.
• مانور سیاسی و یک جانبه امپریالیسم آلمان، در حالیکه به اجرای تصمیمات مشترک اروپای « متحد » تعهد سپرده بود، واکنش های متقابلی را در میان دول « هم پیمان » موجب گشت
• حتی کار به جائی کشید که برخی از مفسران سفارشی، امکان تحقق اروپای «متحد» را مورد سوء ظن قرار دادند
• پس از مدت کوتاهی، باحتمال خیلی زیاد، با چراغ سبز دولت های آمریکا و انگلیس و فرانسه و روسیه وغیره از قضا مشکل حل شد
• پس فقط برای خالی نبودن عریضه بود که آقای « سازمان ملل متحد» پا پیش گذاشت و عضویت « نیمچه دولت » های اسلاو را پذیرفت، ماجرای فروپاشی دولت واحد یوگسلاوی، این بازی امپریالیستی را مورد تائید قرار داد.
• یوگسلاوی، با ۰۰۰/۶۷۰ /۲۳ نفر جمعیت و مساحتی معادل ۸۰۴ /۲۵۵ کیلومتر مربع، بزرگترین و پر جمعیت ترین کشور بالکان بشمار می رود
• اکثریت ساکنان این سرزمین پهناور بالکانیک را اسلاوها تشکیل می دهند که همچون سایر ملل، تاریخی پر ماجرا و با مختصاتی منحصر به خود دارد.
•
• همراه با اسلاوها، اقلیت های مقدونی، ترک، بلغار، آلبانی، ایتالیائی وغیره طی سالیان متمادی در این سرزمین سکونت داشتند و عملا در آرایش طبقاتی جامعه تحلیل رفته و بدلائلی کاملا قابل فهم، معرف ملت های جداگانه ای نبودند
•
• ظاهرا، سکونت قطعی اسلاوها در این منطقه و زد و خوردهای « زمین » خواهانه بعدی، به دوران پس از سال ۱۶۸ پیش از میلاد و غروب پادشاهی مقدونی باز می گردد.
• ولی بهم پیوستگی قومی و تکوین این ملت، در قرون وسطی صورت گرفت و تا مدت ها موفق به تشکیل یک دولت سراسری واحد نگردید.
•
• بگذریم از اینکه صرب ها، یکبار با فرماندهی سردار نامی خود « اتین دوشان » بعد از فروپاشی پادشاهی بلغارها، در فاصله سالهای ۱۲۹۹ – ۱۳۵۵ میلادی، یک امپراتوری صرب در منطقه برپا کردند
• اما ظهور امپراتوری عثمانی و تسلط آن بر بالکان در فاصله سال های ۱۳۸۳ – ۱۴۳۰ میلادی، که تا پایان جنگ اول جهانی دوام داشت، عملا تمام تحولات بعدی در این منطقه را برای مدتی طولانی تحت الشعاع خود قرار داد.
• همزمان با دوام کسالت آور امپراتوری عثمانی در بالکان، غرب و مرکز اروپا هم رفته رفته دوران تکوین سرمایه داری را پشت سر گذاشت و با کنار زدن فئودالیسم – از راه مبارزه آشکار بی حقوقان، رعایا در قبال مالکان و اربابان و هم از طریق سازش های پنهان بالائیها و غیره به مرحله اقتصادی پولی و بازرگانی آزاد رسید
• انسان تعریفی و کلیسائی به حاشیه رانده شد
• جای خود را به عنصری « آزاد » یعنی یک نیروی کار زنده و متفکر، قابل خرید و فروش داد
• حول محور تولید کارگاهی، تقسیم کار تازه ای شکل گرفت.
• یک آرایش جدید اجتماعی، ملت، رقم خورد
• بورژوآزی در تعدادی انگشت شمار از جوامع اروپائی به قدرت رسید
• برای اولین بار پای اقتصاد و دولت و استقلال ملی به میان آمد و غیره
• چشم انداز روشنی برای مبارزات پراکنده مردم بدست داد
• اما توسعه و رشد بعدی اقتصاد بازار، شیوه سرمایه داری تولید در غرب و مرکز اروپا، بشدت بر روی استقلال خواهی ملل بالکان اثر گذاشت – رفته رفته مبارزات مردم بالکان وغیره در قبال امپراتوری عثمانی را گرفتار سیاست بازار گشائی سرمایه داری اروپا کرد که وارد مرحله انحصار شده بود.
• اهمیت بازرگانی دریای « آدریاتیک » به خاطر دست یابی به بازار شرق افزایش زیادی یافت و دولت های انگلیس و فرانسه و آلمان و غیره از سوئی و دولت روسیه تزاری – گویا « صاحب طبیعی بازار شرق » از جانب دیگر را به جان هم انداخت
• در حالی که راه بازرگانی « آدریاتیک »، همچنان در قبضه سلطان عثمانی قرار داشت و غلبه بر قوای عثمانی، جنگی پر هزینه، ایضا بلند مدتی را می طلبید که هیچ یک از دولت های فوق الذکر، نه می خواستند و نه می توانستند از عهده انجامش برآیند.
• رقابت دو یا چند جانبه دول امپریالیستی، گواینکه در مقابل دشمن تاریخی مشترکی هم قرار داشتند، اتخاذ هرگونه سیاست واحدی را در قبال امپراتوری عثمانی نا ممکن کرده بود
• لذا، هر یک و به شیوه خاص خود، گاهی با « این » و یا زمانی هم با « آن»، گاهی از راه جنگ و زمانی هم با سازش وغیره منافع دلخواه خویش را دنبال می کردند.
• این روش، همراه با توسعه بازرگانی هر یک از دول امپریالیستی با سلطان، از سوئی زمینه تجزیه بعدی امپراتوری عثمانی را فرآهم کرد، و از جانب دیگر و مهم تر به لحاظ موضوع این نوشتار، استقلال خواهی ملل بالکان را به دنبالچه بدون استراتژی سیاست توسعه طلبانه دول رقیب تنزل داد
• به این معنا که هر یک از دولت های امپریالیستی وقت، ضمن سرمایه گذاری بر روی گروهی از ملیون اصلی و بدلی، کوشش می کردند تا ضمن مماشات با سلطان وغیره خود را پرچمدار « رهائی » ملت ها نیز قالب کنند.
• حاصل تمام این مانورهای « رهائی بخش » خود مختاری صرب ها بسال ۱۸۱۵ میلادی بود، که از طرف امپراتوری مشترک اتریش – مجار و به خاطر جلو گیری از پیشروی دولت تزار در بالکان سازمان داده شد
• و یا « استقلال » یونان بسال ۱۸۲۸ میلادی بود که به وسیله دولت های انگلیس و فرانسه و روسیه تزاری، به عنوان ترمزی در مقابل نفوذ ژرمن ها سرهم بندی شد
• سرهم بندی « استقلال » رومانی بسال ۱۸۶۰ میلادی به وسیله دولت فرانسه
• تبلیغات پان اسلاویستی تزاریسم و درگیری نظامی وی با سلطان بسال ۱۸۷۷ میلادی، که به « استقلال » بلغارستان منجر شد و دریای « اژه » را به زیر کنترل دولت تزار کشید و غیره
• نمونه های دیگری از « زحمات » قدرت های بزرگ و «پیشرو » آن دوران بودند، که بسهم خود دو جنگ « قومی » و « قیبله ای » یکی بسال ۱۹۱۲ و دیگری بسال ۱۹۱۳ میلادی را، کوتاه پیش از وقوع جنگ اول جهانی موجب گشتند – معروف به جنگ های اول و دوم بالکان
• و باین ترتیب بود که بدون دخالت مستقیم و موثر توده مردم، شرایط سقوط امپراتوری دیرپای عثمانی نیز فرآهم گردید.
• تا پیش شروع جنگ اول جهانی، بدلیل رشد نا موزون اقتصادی در جوامع سرمایه داری، آرایش نیروهای بین المللی به گونه ای تغییر یافت که با جغرافیای سیاسی موجود آن دوران در « انطباق » قرار نداشت
• همین امر، جنگ های « خانگی » چندی را موجب گردید:
• می گویند ناشی از « تمایلات قومی و قبیله ای دولت های تازه استقلال یافته»
• البته، این یک شگرد باستانی است
• از دیرباز قدرت های بزرگ و جنگ افروز، مسئولان جنگ را همان قربانیان جنگ جا می زنند!
ادامه دارد.
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر